خرید تلفنی کتاب
66496923
66499105
09360355401
ارسال رایگان/ سراسر ایران
توضیحات بیشتر در اینجا
هر نوع تاييد يا تخريب افراد و نهادها در وبلاگها و سايتهاي اينترنتي به نام نويسنده اين وبلاگ، كذب محض و غيرقابل استناد است. تادانه هرگز در هيچ وبلاگي پيغام نميگذارد
Labels: yaddasht
Labels: yaddasht
Labels: Journalism
عکس های اختصاصی تادانه
***
شب های بخارا ... اینجا
ويژهنامه کارگزاران برای دهباشی ... اینجا
Labels: ali-dehbashi, book, didar, Persian-literature, photo
Labels: yaddasht
Labels: yaddasht
Labels: didar, reza-hedayat
اثرى از همهمه كودكانه در كوچه هاى روستا نيست.تنها مدرسه آبادى را كسی خريده تا آنجا را براى سكونت خويش آماده كند، مقبره امامزاده اسماعيل نيز هم. چشمه هاى پاييزى غليان آب را به دره ها رسانده اند، صدايى آرام در دل البرز نشسته است تا همه را بهره اى دهد. از اين بهره، سهمى هم به قبرستان تاريخى زرتشتيان رسيده است. اثرى تاريخى كه سابقه ديرينش به زمانى پيش از ورود اسلام به ايران برمى گردد. تپش زندگى در ديار تاريخى ميلك روز به روز كم آهنگ تر از پيش مى شود. تنها نهاد ادارى در اين روستا شوراى روستاست كه مسئول آن مدعى فرستادن ۲۰ نامه مختلف به سازمان هايى چون بخشدارى، جنگلبانى و ديگر سازمان هاى دولتى است.مضمون همه نامه ها نيز يكى بوده: به دادمان برسيد
ادامه مطلب
Labels: milek, roudbar_alamout, yaddasht
Labels: yaddasht
از شهر کلاغ ها آمده ام. سال ها در قزوین زندگی کرده ام اما نمی دانستم که به این شهر می گویند شهر کلاغ ها؛ حسن لطفی گفت. رفته بودم برای داستان خواندن در جلسه ای در قزوین؛ حسن لطفی و علی قانع و محسن فرجی و مریم رئیس دانا هم بودند. قرار بود محمد حسینی و جواد مجابی هم بیایند که نیامدند. دیر رسیده بودیم اما من در ورودی شهر با دیدن آن همه کلاغ از تعجب داشتم شاخ درمی آوردم. پیاده شدم و دوربین به دست افتادم توی باغ های بادام قزوین.
Labels: yaddasht
ادامه عكس ها... اينجا
***
قلعه گازرخان مقر حسن صباح بوده و پس از او جانشين وي كيابزرگ اميد و ديگر خداوندان الموت در قلعه لمبسر زندگي مي كردند. متاسفانه با وجود آن كه بيش از پنجاه قلعه و گذرگاه و اثر باستاني از دوره حسن صباح در منطقه الموت وجود دارد تنها به قلعه الموت توجه خاصي شده است. جاي بسي خوشوقتي است كه از مدتي قبل پايگاه تاريخي قلعه لمبسر نيز با مديريت خانم دكتر حميده چوبك، سرپرست پايگاه الموت شروع به كار كرده است
پس از تقسيمات سال هفتاد و سه كشوري، قلعه الموت در بخش رودبار الموت قرار گرفته و قلعه لمبسر در بخش رودبار شهرستان
اين دو منطقه تا قرن هفتم با عنوان رودبار معروف بوده و در كتاب ها نامش آمده و پس از آن به دليل حضور ياران حسن صباح، الموت معروف تر شد. اين منطقه به نام هاي ديگري نيز چون بالا الموت و پايين الموت و رودبار محمدزمان خاني و خشكه رودبار نيز معرفي شده است
مردم روستاهاي الموت به جز دو روستا كه كردي حرف مي زنند و پنج روستا كه تركي حرف مي زنند باقي به گويش تاتي سخن مي گويند. پروفسور يارشاطر در يادداشت هاي مختلف خود درباره الموت و زبان تاتي مي گويد نگوييم زبان تاتي، بگوييم زبان مادي
زبان تاتي رودبار و الموت همان زبان تاتي اي است كه در طالقان و رودبار شهرستان و رودبار زيتون و كلور خلخال و وفس و تا اندكي در بويين زهرا استفاده مي شود. گويش تاتي الموت با گويش تاتي تاكستان قرابت بسيار ناچيزي دارد
مردم رودبار و الموت در بخش رودبارالموت با مردم تنكابن ارتباط فرهنگي و معيشتي بسيار داشته اند و در بخش رودبار شهرستان با مردم روستاهاي اشكورات
هيچ وقت اهالي زادگاه من، ميلك جز براي خريد عيد و عروسي و كفش و لباس به قزوين نمي رفتند و باقي خريدهاي شان از اشكورات تامين مي شد و هنوز بخاطر دارم اسب ها و قاطرها و چهارپاهايي كه فندق و انگور مي بردند به روستاهاي اشكور و از آنجا برنج و ذغال و ماهي مي آوردند. براي همين است كه ترانه هاي عروسي مثل رعناي، حيران حيرانه و قشنگ لاكو در الموت نيز همان اندازه معروف است كه در اشكورات
و قصه عاميانه عزيز و نگار نيز حلقه اتصال خوبي بوده براي مردم اين مناطق: طالقان، رودبار الموت، رودبار شهرستان، رودبار زيتون، اشكورات، تنكابن، گيلان و بخشي از مازندران
Labels: roudbar_alamout
Labels: yaddasht
اردبيل بودم، امروز نه. قبلا نوشته بودم اينجا كه سوم و چهارم و پنجم آبان ماه ميهمان همسايه مهربان و دوست داشتني اردبيلي ام شدم. ميهمان شهري كه آنجا را فقط با نام رضا سيدحسيني مترجم، مرحوم عمران صلاحي شاعر، مرحوم موذن زاده اردبيلي، داود غفارزادگان نويسنده، محمدرضا بايرامي نويسنده، حسين رضازاده پهلوان و بروبچه هاي وبلاگ نويس و شاعر و نويسنده جوان مثل آيدين فرنگي، مظاهر شهامت، سعيد احمدزاده اردبيلي ، آيدين ضيايي و اديبان مي شناختم
سه روز گشتم و عكس گرفتم و يادداشت برداشتم. به غير از عاصم كفاش اردبيلي، شاعر مردم اردبيل و وحيد ضيايي شاعر عمدا سراغ كسي نرفتم. خواستم اردبيل را چنان كه هست ببينم و براي همين حالا دوست دارم دوباره در اولين فرصت به اين شهر برگردم. اين روزها خيلي به سرم افتاده طرح هايي داستاني كه در اردبيل به ذهنم مي رسيد و يادداشت كرده ام به شكل داستان بنويسم و و خودم را نويسنده اي اردبيلي جا بزنم؛ تا چه پيش آيد شايد اين كار رو كردم چون اين شهر را خيلي دوست داشتم و به محبوبه هاي من اضافه شد
براي ديدن عكس هاي اين سفر اينجا را كليك كنيد
Labels: photo, safar-nevesht
Labels: roudbar_alamout, yaddasht
Labels: persian-arabic, yaddasht
اولین باری نیست که چنین حسی پیدا می کنم. اولین باری نیست که شکر می کنم در متن خبر هستم. اولین باری نیست که خبر را خیلی پیش تر از خیلی ها می بینم و اولین باری نیست که
بار اول یادم نمی رود هشت نه سال پیش بود دو برادر سیزده ساله میانماری را ماهواره ها نشان دادند که رفته بودند به مدرسه ای و همه را گروگان گرفته بودند. صبح فردا وقتی رفتم روزنامه حالم بد شد هر دو را کشته بودند و این بار برعکس روز قبل که دود سیگار از بینی شان بیرون می دادند خون فواره زده بود از بيني شان بیرون و لخته شده بود روي لب و دهان شان
بار دوم زمانی بود که اولین برج ساختمان تجارت جهانی را زدند. فیلم ضبط شده این صحنه را که الجزیره و سی ان ان و بی بی سی نشان داده بودند برده بودم بخش فنی تا تصویر بگیرم از روی فیلم که زنگ زدند که بیا که برج دوم رو هم زدند
Labels: yaddasht
Labels: yaddasht
Labels: yaddasht
آقای عنایت الله مجیدی، محقق الموتی و رئیس کتابخانه دایره المعارف بزرگ اسلامی می گوید اردیبهشت الموت بهشت است یا به عبارتی دیگر بهشت الموت اردیبهشته و بسیاری دیگر هم هستند که مثل او فکر می کنند و دوست دارند اردیبهشت به الموت بروند تا این سیصد و چند پارچه آبادی را در مخمل سبز ببینند اما من گونه ای دیگر فکر می کنم. من دیوانه پاییز الموت هستم. الان چند سال است که از دهم آبان تا اوایل آذر نمی توانم تهران بند بیایم. یا میلک هستم یا توی گردنه های الموت. رنگ تازه این موقع است که تشخص پیدا می کند و من عاشق مخمل زرد و قرمز و سبز و سیاه و قهوه ای این خاک هستم
برای دیدن عکس های الموت اینجا را کلیک کنید
Labels: photo, roudbar_alamout, safar-nevesht