تادانه

سالي كه نكوست
سالي پر جنب و جوش را شروع كرده ام. بيست و هشتم اسفند راهي قزوين شديم. تا صبح روز دوم به برادرها و خواهر و عمه و عموها سر زديم. بعد به طرف بناب حركت كرديم. ساعت دو دوم نوروز بناب بوديم. فرداش به پيشنهاد من با پسردايي ها و پسرخاله و پدر ايرنا به مهاباد رفتيم. روز سوم اين طور گذشت. روز چهارم اما باغ دايي ايرنا بوديم و روزي باصفا بود. روز پنجم گفتم مي خواهم بروم ماكو و بعد آغگل. قصد داشتم يكي دو نفر با من بيايند سه ماشين آدم راه افتادند و دايي و زن دايي و پسردايي ها و پسرخاله ايرنا هم آمدند. ديدن آغگل و رود ارس و نخجوان آن سوي سيم خاردارها فقط دلتنگي آورد. صبح روز ششم با زور از رختخواب بيدار شدم. حسابي مريض شده بودم. آمپول و قرص و برگشتن حكايت سفر نوروزي را پايان برد
حوصله ندارم پرنويسي كنم وگرنه دليل رفتن من به آغگل پس از سه سال و در اصل پس از هشتاد سال، خودش مثنوي هزارمن مي شود يا عكس هاي قديمي اي كه در قزوين پيدا كردم يا بناب كه سالي دو بار در نوروز و شهريور به آنجا مي رويم و مهمان خاله و دايي ايرنا هستيم و محبت اين دو خانواده را در اين شش سال و اندي بسيار چشيده ام يا ... حوصله پرنويسي ندارم
ديشب رسيديم تهران. بيش از هزار عكس گرفته ام كه در خوشبينانه ترين صورت مي توان از ميان اين همه صد عكس قابل تامل جدا كرد. عكس هايي از نوروز قزوين. باغ انگور بناب. شاخه هاي سبز بيد . تاناكوراي مهاباد. كردهاي ايل جلالي آغگل ماكو و ... سال خوبي براي همه آرزو مي كنم

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
سال نو مبارك

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
هنوز نوروز نيامده كه تبريك بگويم اما كوله چارشنبه كه آمده تا به بهانه اش و برعكس هميشه كه خودم درباره الموت و آداب و رسومش مي نوشتم مطلبي را به نقل از يكي از وبلاگ ها دوباره منتشر كنم. نوروز نيامده مبارك

نوروز در الموت

شنبه، 6 فروردين، 1384
در سحر گاهي سرد و دل انگيز از ميان راه‌هاي كوهستاني به سوي الموت پيش مي‌رويم. درياچه اي از مه روستاهاي پراكنده در دره زير پايمان را در خود فرو برده است. چشم اندازي كه در مقابل ما گسترده شده، چنان بديع مي نمايد كه بيشتربه رويايي شبيه است. جاده خلوت و پيچاپيچ هراسي مبهم از گم شدگي را در دل بيدار مي كند . چشم در چشم كوهستان دوخته ايم ؛ بي صدا، گويي هر يك از ما با خود تنهاست ، به سكوت اعجاب آور راه گوش مي دهيم، گويي براي نخستين بار است كه در مي يابيم سكوت هم شنيدنيست
قطعا نامي از الموت و حسن صباح شنيده ايد ؛ در سحر گاهي سرد ، در خنكاي نسيم بهار شما هم با ما راه به سرزميني بگشاييد كه حتي اگر هيچ جادويي در آن نهفته نباشد ، سرشار از رازهاي ناگشوده اي است كه طبيعت مملو از زيباييش براي شما بازگو مي كند
سرزميني كه قرار است در اين نوشتار بخش كوچكي از دريچه فرهنگ عامه آن را به روي شما بگشاييم ؛ سرزمين زيباي الموت است كه بر گستره اي از تاريخ تجربه هاي اجتماعي متنوع استوار شده است
مردماني كه طي اقامت خود درمنطقه الموت با آنان ملاقات كردم؛ روستايياني خوش برخورد و مهمان نوازند كه عمدتا به دامداري، كشاورزي و پرورش زنبور عسل اشتغال دارند. روستاهايي كه در اين نوشته كوتاه قرار است مهمان خوان نوروزي آنان باشيم عبارتند از: روستاهاي زرآباد، همان كه از اقصي نقاط ايران مردم راصبح روز عاشورا در صحن امامزاده علي اصغر به گرد چنار خونبار دور هم جمع مي كند، كوشك، اوان با درياچه بي نظيرش ، توان و گازرخان طليعه دار قلعه الموت
به پيشواز نوروز مي رويم با مراسم آييني جشن نوروز در الموت
چهار شنبه سوري : چهار شنبه سوري در آخرين سه شنبه و چهار شنبه سال انجام مي شود و به كوله چهارشنبه kulacarsanbej معروف است. مراسم چهارشنبه سوري يا كوله چهارشنبه معمولا از عصر روز سه شنبه تا شب چهارشنبه ادامه مي يابد. در عصر روز سه شنبه جوانان و بچه ها، زن و مرد به دشت و كوه هاي اطراف مي روند و مقداري بوته و هيزم گرد مي آورند و با غروب آفتاب در مسير كوچه ها ، درون حياط ، روي پشت بام و جاهاي ديگر هيزم را در چند نقطه در يك رديف آتش مي زنند و زن و مرد از روي آتش مي پرند و همزمان با آن اين شعر را مي خوانند
سرخي تو از من
زردي من از تو
در روستاي« توان » در روز چهارشنبه تكه پارچه اي را به سر چوب مي بندند و به جهات مختلف پرتاب مي كنند. همچنين در روز چهارشنبه سوري دامداران دام هاي خود را علامت گذاري مي كنند. به اين صورت كه گوش گوسفندان را از وسط چاك داده و به اشكال مختلف در مي آورند يا اينكه يال قاطر و اسب و الاغ را قيچي مي كنند
در روستاي « اوان » شب چهار شنبه سوري بوته اي بزرگ روي بام منازل درست مي كنند كه به گون كون gavankuh معروف است و آن را آتش مي زنند و از روي آن مي پرند. در اين روستا مرسوم است كه شب چهار شنبه سوري به يك جوراب پشمي، نخي مي بندند و از راه هواكش تهويه منازل از خانه اي آن را به خانه ديگر مي فرستند ، صاحب خانه بايد داخل جوراب شكلات و شيريني يا مقداري پول بگذارد
روز چهار شنبه سوري در روستاي « اوان» دو نفر تبر زن با تبر هايشان به سراغ درخت هايي مي روند كه در طول سال بار نداده اند و درخت را تهديد مي كنند كه اگر سال آينده بار ندهد آن را قطع خواهند كرد، دو نفر نيز ضامن درخت مي شوند كه سال آينده اگر شرايط جوي مساعد باشد و باران به ميزان كافي ببارد درخت به اندازه كافي بار خواهد داد و از تبر زن ها مي خواهند كه به قطع درختان نپردازند
آخرين جمعه سال: در اين روز مردم به مزار رفتگان خود مي روند و به قرايت قرآن و فاتحه خواني و تقسيم خيرات مي پردازند. خيرات در اين روزها معمولا شامل حلوا ، خرما ، ميوه، همراه با نوعي نان محلي به نام ادوك advak و كوكه kuka است.
شب سال نو: شب دوم عيد نوروز است. چون امكان دارد تحويل سال در نيمه شب روي دهد و آمادگي دور هم نشيني وجود نداشته باشد به همين علت در برخي نقاط شب دوم عيد را به دور هم نشيني اختصاص مي دهند و به آن« شب سال نو» مي گويند. رسم بر اين است كه در اين شب پلو بپزند
عيد نوروز و تحويل سال نو: در روستاي زر آباد چند روز مانده به آغاز سال نو سبزه سبز مي كنند و به خانه تكاني مي پردازند ، سمنو مي پزند و تخمه بو ميدهند. شب سال نو معمولا كوكو، خورش فسنجان ، سبزي پلو ماهي ، قيمه يا پلو به همراه كشمش و خرما درست مي كنند . قبل از تحويل سال معمولا به صحن امامزاده علي اصغر مي روند و بعد از تحويل سال نو با آيينه و آب و قرآن به خانه هايشان باز مي گردند
در روستاي « اوان» هنگام تحويل سال يك« بره » داخل منزل مي آورند و پس از تحويل سال تا بره از منزل خارج نشود كسي نبايد از خانه بيرون برود. اين كار را به نيت اينكه سالي با روزي و بركت فراوان داشته باشند انجام ميدهند
نوروز خواني( نوروز نامه): در برخي روستاها چهار نفر از پانزدهم اسفند ماه به طور گروهي در كوچه ها و محله ها به راه مي افتند ، و با خواندن اشعار به در خانه هاي اهالي رفته ، و صاحب خانه نيز نان و تنقلات محلي و شيريني به آنهامي دهد . نمونه اشعاري كه در نوروز خواني در روستاي توان خوانده مي شود، يك نفر به عنوان بار كش و دو نفر نيز به عنوان جواب دهنده
نوروز سلطان
اسم بنده علي شيرخوان
سالي يك بار زنم دوران
يكسال رشت يك سال لاهيجان
لنگان لنگان آمدم امسال
شمي سلام
سي سلام سي عليك
جان داداش سلام عليك
اول بگويم من سلام
دوم بگويم من كلام
با اهل خانه وتمام
نوروز سلطان آمده، باد بهاران آمده

تهيه سمنو شب عيد
ازاواخر اسفند ماه سمنوي شب وايام عيد و روز سيزده بدر را تهيه مي كنند ‍؛ طرز تهيه سمنو به قرار زير است
سه كيلو گندم را در آب خيسانده بعد از سه روز آن را در داخل تشت مي ريزند و 3 نوبت در روز به آن آب نيم گرم اضافه مي كنند پانزده روز به همين صورت نگه مي دارند در طول اين پانزده روز گندم هاي جوانه زده را مي كوبند و آب آن را مي گيرند و بعد از تصفيه ، در داخل ديگ مي ريزند و مي جوشانند تا پخت شود درموقع جوشاندن مقداري آرد به آن اضافه مي كنند
بعد از پخت سمنو بچه ها با خواندن اشعار ذيل ، در خواست سمنو مي كنند
نه نه جان من سمنو مي خواهم
ياران شيرين دهنو مي خواهم
عاشقم من به لقا سمنو
سر و جانم به فداي سمنو
سمنو بهتر از جان من است
سمنو شيريني دندان من است

سفره نوروزي
قبل از تحويل سال سفره اي مي گسترانند و اين مواد را بر روي آن قرار مي دهند
هفت سين و آب ،آئينه ، قرآن ، شمع ،نان ،ميوه ،تخم مرغ ،حلوا،خرما ،نخودچي و كشمش
افراد خانواده قبل از تحويل سال در كنار سفره مي نشينند و تا زمان سال تحويل به سفره دست نميزنند
سفره نوروزي در روستاي« زرآباد » متشكل از نان، آب ، قرآن ، سمنو، سنجد، سبزه، سيب، پرتقال و شيريني است
سفره نوروزي در روستاي« اوان» عبارت از قرآن، سبزه ،آب -كه حتماً از چشمه ميآورند- و خرما و سنجد است
ديد و بازديد
ديد و بازديد از روز اول عيد تا روز سيزده بدر به طول مي انجامد. رسم بر اين است كه بزرگتر ها در خانه مي مانند و ابتدا كوچكترها عرض ادب مي كنند .در ديدها و بازديدها معمولاً هر چند نفر كه به هم نزديك هستند با هم همراه مي شوند وبه ديدار بزرگترها مي روند
در روستاي« توان» و در صبح اول روز اول عيد پسر بچه اي را از بيرون به منزل خود مي آوردند تا وارد اطاق شود وبه خوش يمني قدم او سالي پر بار وخوب داشته باشند. بچه نيز مقداري آب براي روشني درا تاق مي پاشد و در نهايت مبلغي به عنوان عيدي به او مي دهند
مراسم سيزدهم نوروز(سيزده بدر): در روستاي« زر آباد» صبح روز سيزده بدر خانواده ها به دور هم جمع مي شوند و غروب به خانه هاي خود بر مي گردند
در روستاي « اوان»از روز اول عيد تا روز سيزدهم زنان و دختران روي بام ها شعر مي خواندند – ترانه گل گندم همه اش سرخ و سفيد مال مردم يكي از اين ترانه ها است
در روستاي « اوان» روز سيزده بدر تمام مردم به صحرا و باغ مي روند و تفريح مي كنند و سبزي پلو و كوكو و ماهي مي پزند
***
عکس از تورج خامنه زاده
چند سال اخیر عکاسی در قزوین شور خاصی پیدا کرده است... ادامه

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
عكس

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com