تادانه

زندگي در كوي دانشگاه تهران
زندگي در كوي دانشگاه تهران يعني يك دنيا زندگي. يعني يك دنيا خاطره . يعني يك عمر بنشيني و براي ديگران تعريف كني كه چي بود و چي بوديم و كجا بود و ما كجا بوديم….

اي روزگار….

هميشه دوست داشتم بنويسم كه چطور سال اول دانشگاه 23 روز توي تهرون درندشت جايي نداشتم و بی خوابگاه سرکردم. شب اول رو رفتم خوابگاه سنايي، زير پل كريمخان و سر خيابان سنايي تا مهمان دوستي بشم كه خوابگاه گرفته بود. نگهبان خوابگاه ساعت يازده همه مهمون هاي خوابگاه رو بيرون كرد. يه هفته اي توي مسجد و سالن تلويزيون ساختمون 14 و 15 كوي خوابيدم . نشد. يكي دو هفته هم صبح از قزوين راه مي افتادم به طرف تهران و شب برمي گشتم.

تا دست آخر شدم عضو ششم اتاق 606 طبقه ششم ساختمان سنايي.

سال دوم رو هم سنايي بودم با محسن فرجي. اما طبقه دوم.

سال سوم هم دوست داشتيم همونجا بمونيم اما نگذاشتند كه گفتند چون ساختمون مصادره اي بوده صاحبش از فرنگ برگشته و از دانشگاه تهران پس ش گرفته. به ناچار بارو بنديلمون رو ورداشتيم و علي ام پدر. رفتيم كوي دانشگاه تهران.

سال سوم رو ساختمون هفده بودم

سال چهارم رو ساختمون نه بودم؛ معروف به ساختمون كورا.

.......

زندگي در كوي لذت بخش بود ؛ از 1373 تا 1377 .

دو سال سربازي هم مهمون گهگاهي كوي بودم و قاچاقي از در مخفي هايي كه مي دونستيم كجاست بدور از چشم نگهبان هاي هميشه بيدار كوي مي رفتم داخل.

.....

حالا قبول دارين نوشتن از كوي هم سخته.

......

از عشق بازي هامون با دختر شهرستاني ها

......

چشم چراني هامون از دختر تهرونيا

.....

عاشق شدن هاي الكي

.....

گرسنگي ها

....

ژتون غذا

....

سيگار، قدم زدن توي كوي ، درختاي بيدش، عربده كشي هاي بعد از.... ، جلسات داستان ، شلوغ بازي هامون، پيدا كردن يك عدد سوسك بي گناه توي ديگ غذا و بلوا ساختن، بي پولي و فروختن ژتون غذا، مهمون آوردن، دو كاج اسطوره اي جلوي ساختمون يك كه جاي سهميه اي ها بود و ... شهرداري روزانه، شيرهاي روزهاي فرد، آش رشته ميدون كوي و.....

.....

كاش مي شد يه روزي همه اش رو بنويسم.

......

نوشته ام بايد بازنويسي شون بكنم . ده دوازده تايي داستان مي شه؛ مجموعه من و ابوالعلاء

.....

فكر مي كنين اينجا درباره كوي بيشتر از اين بنويسم و تظاهراتي كه راه مي انداختيم و نقش ساختمون ۲۲ در شكل گيري اين تظاهرات....؟؟؟؟
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com