تادانه

ویژه جایزه ‌آل‌احمد
کتاب هفته
شنبه 9 آذر 1387 شماره 159 (Pdf)
معرفی آثار شایسته تقدیر (Pdf)
گزارشی از نخستین جایزه جلال آل احمد (Pdf)
گفتگو با یوسف علیخانی، شایسته تقدیر در حوزه داستان کوتاه (Pdf)
گفتگو با فیروز زنوزی جلالی، شایسته تقدیر در حوزه رمان (Pdf)
گفتگو با حسینعلی قبادی، شایسته تقدیر در حوزه نقد (Pdf)
وگفتگو با سجاد آیدانلو، شایسته تقدیر در حوزه نقد (Pdf)

جایزه ادبی جلال آل احمد

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
هوشنگ گلشیری

مجموعه داستان
1) ناتاشا امیری، عشق روی چاکرای دوم، ققنوس
2) فرشته ساری، مرکز خرید خاطره، خجسته
3) محمدحسن شهسواری، تقدیم به چند داستان کوتاه، افق
4) یوسف علیخانی، اژدهاکشان، نگاه
5) پیمان هوشمندزاده، ها کردن، چشمه

مجموعه داستان اول
1) به‌روژ ئاكره‌یی، چیزی در همین حدود، چشمه
2) فارس باقری، پشت سرت را نگاه نکن، نیلوفر
3) حافظ خیاوی، مردی که گورش گم شد، چشمه
4) مهدی ربی، آن گوشه­ی دنج سمت چپ، چشمه
5) عباس عبدی، قلعه­ی پرتغالی، چشمه

بنیاد گلشیری امیدوار است با یافتن محل مناسب، مراسم اهدای جوایز نامزدهای هشتمین دوره جایز‏ﮤ‏ هوشنگ گلشیری را اواخر آذرماه برگزار کند.
***
هشتمین دوره جایزه هوشنگ گلشیری تمام شد

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
جایزه جلال آل احمد
جایزه جلال آل احمد
فروغ فرخزاد
با پارسنامک ... اینجا
در باب جایزه جلال ... اینجا
«چهره‌هفته» ... اینجا و اینجا (PDF)
نقد «علی قانع» (فرهنگ آشتی) ... اینجا
گفتگو با مسعود باستانی (شهرگان) ... اینجا
گزارش روزنامه همشهری / حرکت در مه ... اینجا
نقد «عبدالعلي دست‌غيب» بر اژدهاکشان ...اینجا و اینجا
گفتگو با بهنام ناصری (روزنامه اعتماد ملی) ...اینجا و اینجا
بازتاب‌های گسترده جایزه جلال‌آل‌احمد (کتاب هفته) ... اینجا
بزرگداشت و هدیه و سپاس (روزنامه ولایت قزوین) ... اینجا
دلایل داور جایزه جلال برای شایسته تقدیر بودن اژدهاکشان ... اینجا

صفحه ویژه برندگان دوره نخست ... اینجا و اینجا و اینجا

روزنامه های
ایران، اعتماد، خراسان، کارگزاران، کیهان، حیات نو، جام جم
هموطن، جوان، سرمایه، سیاست روز، قدس
به روایت دیلمستان و مهدی امیری نظری برسری ...
اینجا

مهر ... اینجا
شهر ... اینجا
ایسنا ... اینجا
فارس ... اینجا
بنیاد رودکی ... اینجا
ارشاد قزوین ... اینجا
خبرگزاری کتاب ... اینجا
واحد مرکزی خبر ... اینجا
گزارش تصویری ایبنا... اینجا
گزارش تصوری ایسنا ... اینجا
گزارش تصویری فارس ... اینجا
گزارش تصویری مهر ... اینجا و اینجا
News ... Photos ... Jalal Al-e Ahmad Literary Award

شیوه داوری کاملا بی‌طرفانه بوده ... اینجا
هنوز قومي و قبيله‌اي عمل مي‌كنيم ... اینجا
گفتگو با خبرگزاری ایبنا ... اینجا
سایت جایزه ... اینجا
سلام آقا جلال ... اینجا
دولتي‌ترين جايزه ايران ... اینجا
می توان اثر را نقد کرد ... اینجا
آقام یوسف اژدها بکش! ... اینجا
اگر جایزه‌یی را نمی‌پسندیم ... اینجا
آینده با کسی شوخی ندارد ... اینجا
جای خالی خانم سیمین دانشور ... اینجا
شترسواری با زنده‌یاد جلال آل‌احمد! ... اینجا
نه برادر من اين اسمش قبيله بازي نيست ... اینجا
يوسف عليخاني؛ نبرد با اژدها و جلال ... اینجا
تصویری از لوح یادبود جایزه جلال آل احمد ... اینجا
یک جایزه دولتی درست مثل جشنواره فیلم فجر ... اینجا
دوم آذر؛ روز تولدِ غلامحسین ساعدی و جلال آل احمد ... اینجا
پشت سرت را نگاه نكن اژدها كشان است ... اینجا

جایزه ادبی جلال آل احمد جایزه ادبی جلال آل احمد

Labels: , ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
در گفت‌وگو با فارس صورت گرفت؛
انتقاد «يوسف عليخاني» از قبيله‌اي عمل كردن منتقدان ادبي ايران

خبرگزاري فارس: «يوسف عليخاني» كه در نخستين جايزه جلال ‌آل‌احمد بابت نگارش مجموعه داستان «اژدهاكشان» شايسته تقدير شناخته شده است، با انتقاد از فضاي نقد ادبي معاصر ايران گفت كه با وجود ادعاي شهري و جهاني بودن، هنوز قومي و قبيله‌اي عمل مي‌كنيم.

اين داستان‌نويس در گفت‌و‌گو با خبرنگار فارس، بيان داشت: براي من اين اتفاق كم افتخاري نيست. همين كه جايزه جلال به اسم من درآمده است، يعني به كتاب اژدهاكشان توجه شده و همين برايم كافي است.
وي ادامه داد: اين جايزه به خاطر يك‌سري دلايل شخصي نيز برايم مهم و قابل تقدير است. من هميشه از دوران نوجواني جلال را به خاطر جسارت و زبان چكشي‌اش دوست داشتم. جلال آدمي چند بعدي است و در همه ابعادش نيز ماندگار است.
عليخاني تصريح كرد: شخصي‌ترين مسأله‌اي كه مرا از دريافت اين جايزه خشنود كرد اين است كه جلال طالقاني است و طالقان بخشي از ديلمستان بزرگ است و منطقه الموت زادگاه من نيز بخشي از اين خطه است و اين مسأله افتخار را صدچندان مي‌كند.
عليخاني گفت: بعضي از دوستان مي‌گفتند كه اين جايزه دولتي است، چرا رفتي آن را گرفتي و من گفتم چرا نگيرم، كتاب من جايزه گرفته است نه يوسف عليخاني.
وي در پاسخ به عده‌اي كه اين كتاب را شايسته تقدير ندانسته‌اند، اظهار داشت:‌ در تمام جايزه‌ها من هرگز شاهد اين نبودم كه كسي جايزه بگيرد و حرف و حديث پشت سرش نباشد. اين مسأله را ما در جايزه‌هاي گلشيري، روزي روزگاري، منتقدين مطبوعات، ‌تكا، اصفهان و ديگر محافل انتخاب كتاب مي‌بينيم. من از ديشب تا الان يك يادداشت خواندم كه مضمونش عدم لياقت اين كتاب براي كسب اين عنوان بود و بيش از 80 پيام هم دريافت كردم كه تبريك گفتند.
اين داستان‌نويس اظهار داشت: به صورت توأمان درباره اين مسأله هم موافق وجود دارد هم مخالف. من نمي‌خواهم بگويم اين كتاب شايسته بوده است. اين‌جا سليقه داوران اين بوده و من به هر روي از اين مسأله خوشحالم. وقتي اژدهاكشان منتشر شد نقدهاي فراواني درباره آن نوشته شد. عده‌اي آن را مثبت خواندند و عده‌اي گفتند كه اصلاً داستان نيست. كاش در اين فرهنگ نقد به معناي اصيل وجود داشت. يعني كسي مي‌آمد و معايب و نكات مثبت يك كار را توأمان به نويسنده گوش‌زد مي‌كرد، در اين صورت نويسنده از اين نقدها در راستاي بهبود كارش استفاده مي‌كرد.
وي گفت: از اين نقدهايي كه روي اين كتاب نوشته شد من هيچ چيزي براي پيشبرد كارهاي بعدي‌ام نصيبم نشد. بايد بگويم كساني كه ادعاي چند صدايي در ادبيات را مي‌كنند خودشان بلااستثنا تك صدايي هستند. با اين‌كه ادعاي شهري بودن و جهاني بودن داريم هنوز قومي و قبيله‌اي عمل مي‌كنيم.
اين داستان‌نويس تصريح كرد:‌ كارهاي خودم را مثل بچه‌ خودم دوست دارم و يك انسان عاشق بچه‌ ناقص خودش هم هست. چند داستان از اژدها كشان و قدم بخير در تورنتو ترجمه شده است. شاهديم كه امروز داستان‌هاي شهري و آپارتماني حكم‌راني مي‌كنند ولي يك سؤال باقي مي‌ماند كه چرا داستان‌هاي روستايي من ترجمه شده است؟
خالق «قدم‌بخير مادربزرگ من بود» ادامه داد: قصه‌هاي من همواره درباره خرافات و باورهاي غلط است و با آداب و رسوم پيوند دارد. مطمئن باشيد زماني كه از روستا سير شوم مي‌آيم و درباره شهر مي‌نويسم، در شهر هم داستان‌هاي زيادي وجود دارد.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
سایت جدید بُخارا

مجله بخارا
http://www.bukhara-magazine.com

طرح از اینجا
***
شب های بخارا ... اینجا

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
ويژه نامه فريدريش دورنمات
سومين شماره فصل نامه سيميا ( پاييز 1387) ویژه فریدریش دورنمات ، نمايشنامه نويس سوئيسي با سردبيري علي دهباشي منتشر شد .
سال شمار زندگي / هاينتس گورتس، در معرفي فريدريش دورنمات، در قالب يك دلقك / فريدريش دورنمات / تورج رهنما، فريدريش دورنمات الهام بخش / حميد سمندريان، فريدريش دورنمات كه بود ؟هاينريش گورتز، شب فريدريش دورنمات، دورنمات نويسنده و سرآغاز كار او در مقام نقاش / فيليپ ولتي، دورنمات و جهان غيرقابل اعتماد / عزت الله فولادوند، دورنمات و جهان بي منطق و غيرقابل فهم / علي دهباشي، دهه 60 ميلادي و آشنايي با فريدريش دورنمات، حسن عشايري گتگو با فريدريش دورنمات 1980 / آندره مولر / مهشيد ميرمعزي، نامه اي از دورنمات / حسن عشايري، از جمله مطالب سومین شماره مجله سیمیا به شمار می روند.

ويژه نامه هاي قبلي سيميا به ماكس فريش و بهرام بيضايي اختصاص يافته بود .
براي تهيه سيميا مي توانيد به كتابفروشي هاي مقابل دانشگاه ، كريمخان زند و نياوران مراجعه كنيد و با تلفن 88305615 دفتر مجله سيميا تماس بگيريد.
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
سرآغاز «کلیدر» کجاست؟
نگاهی به کتاب «کلیدر؛ این خاک مهربان» تحقیق ِ جواد کلیدری
نشر پیام کلیدر/ 380 صفحه/ شمارگان 2000 نسخه/ 1378

«کلیدر» برای همه آشناست؛ چه آن ها که رمان گردن کلفت ِ «کلیدر» نوشته محمود دولت آبادی را خوانده اند و چه آن که نخوانده و فقط رمان را دیده اند و چه آن ها که اسمی از دولت آبادی شنیده اند.
کلیدر، روستایی است که با رمان ده جلدی دولت آبادی، جاودانه شد. کمتر کسی هم از میان «کلیدر»خوانان می توان پیدا کرد که این رمان را خوانده باشد و نخواهد جایی را ببیند که «مارال سر به کوه های کلیدر گرداند. کوه های فرو نشسته در تاری شبانه، کوه های پیوسته به بینالود، فراتر از آن، هزار مسجد، پرواز خیال. سرخس ...» (ص 16 کلیدرِ دولت آبادی)

امروز بعد از چند روز بالاخره، کتابی که در انتظارش بودم به دستم رسید؛ «کلیدر، این خاک مهربان» تحقیق ِ جواد کلیدری.
چند ساعتی مشغول کتاب بودم و با دو نگاه سراغ کتاب رفته بودم؛ کلیدر به عنوان روستایی ماندگار در ادبیات داستانی و کلیدر به عنوان روستایی تاریخی با آداب و رسوم فراوان واقع شده در منطقه سر ولایت نیشابور خراسان رضوی.
«کلیدر؛ این خاک مهربان» گردآوری جواد کلیدری در 380 صفحه به وسیله نشر پیام کلیدر در مشهد روانه بازار کتاب شده است.
کتاب شامل هفت فصل ِ«وضعیت جغرافیایی، پیشینه تاریخی، وضعیت اقتصادی، وضعیت اجتماعی، شیوه زندگی، عادات و رفتار، لهجه (زبان)، باورها » به اضافه واژه نامه است.
گردآورنده در آغاز کتاب پس از نمایاندن موقعیت جغرافیایی، وضعیت زمین شناسی، وضعیت توپوگرافی، بادها، آب و هوا، پوشش گیاهی و پوشش جانوری، در فصل بعد با استناد به منابع و مآخذی که به سختی گردآورده، سعی می کند نام کلیدر را واکاوی کند که برخی «کیلدر» و برخی کلی در و برخی کلیددار می دانندش.
وی در ادامه به بررسی پیشینه تاریخی و باستانی می پردازد و گنبد کلیدر (متعلق به دوره تیموری و ایلخانی) ، تپه قلعه کهنه، قلعه حجی، بنای خواجه ابوالقاسم، غار قلعه کمری، قلعه خراب،حمام نادری،گور کافر و رباط شاه عباسی را به دقت تمام معرفی می کند. اشارات بجای او درباره تاریخ دو سنگ قبر گنبد کلیدر (یکی متعلق به 902 هجری و دیگری 913 هجری) ما را به عمق تاریخ روستا می برد و در عین حال از دوره معاصر و وضعیت کشاورزان کلیدر غافل نمی ماند که اندک زمانی پس از اصلاحات ارضی و نفس راحتی کشیدن از سهمیه کاری و در انتظار اتمام قرارداد 99 ساله بین دولت و زارعین، انقلاب جمهوری اسلامی تمام کاسه کوزه ها را می شکند و قانونی صادر می کند که «موقوفات شامل اصلاحات ارضی نمی شود، بنابراین کشت و زرع در چنین زمین هایی حرام است و باید برگردانده شود.»
اشارات کلیدری که اشاره می کند اغلب کلیدری ها، فامیلی «کلیدری» دارند درباره وضعیت کشاورزان در همین حد باقی نمی ماند و او با ارائه اسناد و مدارک شکایت کشاورزان از کمی نزولات آسمانی و فشار و زیرکی های آستان قدس رضوی، به بررسی موضوع ادامه می دهد.
کلیدر به همراه روستای کلاته فشای در پایین دست دشت کلیدر و آبادی زیارت در شرق آن، سه روستای زنده را تشکیل می دهند که آن ها نه تنها در مراسم خاص که در بقیه سال هم با هم ارتباط دارند. به نوشته گردآورنده، مردم کلاته فشای و زیارت هم در واقع خود را کلیدری می دانند.
در ادامه با عشایر کلیدر آشنا می شویم که کوه های سرسبز و سر به فلک کشیده این روستا، محل ییلاق دسته ای از عشایر خراسان است؛ کردهای کوچ نشین توپکانلو.
کتاب «کلیدر؛ این خاک مهربان» با اشاره به آداب و رسوم و شیوه زندگی مردم ادامه پیدا می کند.
اشاره 8 صفحه ای جواد کلیدری به محمود دولت آبادی و کلیدر در صص 335 تا 342، آنقدر درگیر ثابت کردن کلیدر آری و سنکلیدر نه می شود که مجالی به مقایسه و تطبیق کلیدرِ داستانی و کلیدر ِ واقعی اختصاص داده نمی شود. یکی از جمله بخش هایی که «ای کاش» نوشتم کنار کتابش، همین جا بود که مولف به دعوای حیدری و نعمتی پرداخته و سعی دارد ثابت کند کلیدر ِ دولت آبادی، کلیدر سرولایت نیشابور است و نه سنکلیدر و اگر در باقی صفحات، محققی آرام است که سعی در بیان وقایع دارد و نه قضاوت، در این بخش به قضاوت نشسته و موضوعی بی ارزش را جانشین بحث اصلی کرده است که «نام رمان کلیدر است نه دهنه سنکلیدر که چه بسا نویسنده به راحتی می توانست نام کتابش را دهنه سنکلیدر بگذارد اما چرا این کار را نکرده است.»
جدا از این حسرت که در واقع می توانست سرانجام خوبی برای کلیدر ِ جواد کلیدری بیاورد باقی نکاتی است که بیشتر حکم پیشنهاد دارد یا حکم احسنت!
متاسفانه جواد کلیدری آن طور که باید به آداب و رسوم نپرداخته و روستایی سرشار از ادبیات شفاهی (قصه، مثل، چیستان و ...) را به سادگی وا نهاده است. کاش همتی که در بخش پیش کشیدن اسناد کشاورزان و دعوای آن ها با آستان قدس رضوی در کتاب شاهد بودیم در بخش معرفی رسم زیبایی مثل چیله چیختی یا هیفده مال، پیشکیل تو و ... می دیدیم.
مولف به بخش آداب و رسوم که می رسد، گویا انرژی اش به اتمام رسیده، به پایان سرپایینی خیره شده است تا کی کتاب تمام شود حال آن که او غافل است در همین بخش ها او دست به کاری با ارزش زده است که کاش کمی بیشتر روی آن تمرکز می کرد. اما آن کار ارزشمند مربوط به داستان «سبزپری، زردپری و سرخ پری» است که داستان در دو ستون روایت می شود. در یک ستون، ترجمه متن به فارسی امروزی آمده و در ستون کناری، داستان به لفظ و لهجه کلیدری که فارسی دری است، روایت می شود.
کلیدری اگر همین ترفند را گسترش می داد و قصه های بیشتری ضبط می کرد، کار دیگری برای جاودانه کردن بیشتر کلیدر جاودانه صورت داده بود.
حال آن که اینطور نیست و مولف پس از بخش باورها و درست پس از بخش «عمرکُشی» و «اعتقاد به ماوراءالطبیعه» دوباره برمی گردد و سرفصلی باز می کند با عنوان «امکانات رفاهی قدیم و نوین».
آیا جای این سرفصل در بخش آداب و رسوم است؟
گویا کتاب در این بخش دچار سردرگمی می شود چرا که پس از آن می رسیم به «کلیدر یا سنکلیدر» و سرانجام شعری در وصف کلیدر به لهجه کلیدری و با آوانوشت و پس آنگاه، واژه نامه و والسلام؛ نامه تمام.

کتاب «کلیدر؛ این خاک مهربان» با تصاویری از روستا به پایان می رسد و متاسفانه فاقد ِ نمایه اعلام است.

این کتاب نشان دهنده تلاش گسترده جواد کلیدری در ثبت روستایی است که همه با نام آن آشنا هستند و به گمان من، گام اول گردآورنده در معرفی این روستاست و امیدوارم در ادامه فعالیتش درباره این روستا، جلدی به آداب و رسوم و فرهنگ شفاهی و عامیانه مردم کلیدر، آماده انتشار کند.

Labels: , ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
حمله اعراب به ایران - 3
یزید بن مهلب، یکی از عمال بنی امیه در گرگان، سوگند خورد که با خون عجم، آسیاب بگرداند. گویند بسیاری از دلیران و سواران و مرزبانان عجم را گردن زد و چون خون روان نمی شد، برای آن که امیر عرب را از کفاره سوگند نجات دهند، آب در جوی نهادند و خون با آن به آسیاب بردند و گندم آرد کردند و یزید بن مهلب از آن نان بخورد تا به سوگند خود وفا کرده باشد. (تاریخ طبرستان. تالیف ابن اسفندیار. تصحیح عباس اقبال. ج 1. ص 174. چاپ 1325 شمسی)
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
دانلود تاریخ تمدن
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
وصف حال این روزها
کار سختی است بیکاری.
هم کار داری و هم بیکاری.
از یک طرف با قراردادهای هر از گاهی زندگی باید کرد و از یک طرف هم باید منتظر ماند تا کی برسد پولش.
از یک طرف، طرفت می داند که کارت را بلدی و از طرف دیگر، چون می داند که بیکاری، هر طور دوست دارد با تو معامله می کند.
از یک طرف 37 ساعت نوار مانده روی دستم، حاصل این سفر 10 - 12 روزه آخرم به الموت و از طرفی 26 ساعت نوار از قبل از یکی روستاها فقط که باید کلمه به کلمه شان پیاده بشوند و تایپ و ...
بعد هم دست کشیدن به نسخه پایانی «به دنبال ناصر خسرو» و گرفتن قسط دیگر این قرارداد.
از طرفی 13 ساعت فیلم گرفته ام از نوروز دیلمی و پول ندارم بدهم که فیلم ها بروند زیر دست تدوینگر.
از طرفی دوربین G5 که چهار - پنج سالی همدم همیشگی ام بود در این سفر آخر به الموت رفت به کام خاکستان نشینان و تعمیرش نمی ارزد و پول ندارم یکی از این G9 یا G10 ها را بخرم.
از طرفی ...
از طرفی ...
از طرفی، پایم را کرده ام توی یک لنگه کفش که دیگر کار روزنامه و خبر و ترجمه نکنم و ...
از طرفی هم داستان است که پشت سر هم در این بلبشو می ریزد نوک انگشتانم و می آید روی صفحه مونیتور و می شود مجموعه جدیدم که اگر همین طور پیش برود، به زودی صفحه بندی اش هم خواهم کرد.
از طرفی هم ...
چقدر این زندگی طرف دارد لاکردار.
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com