تادانه

مسافر دالان‌های بلند عصر؛ محمد حقوقی
برای ما که خواننده حرفه‌ای شعر نبودیم، شعر نو یعنی "نیما و شاملو و اخوان و سهراب و فروغ" و زمان برد تا بفهمیم بسیارها آمده‌اند که شاعرند و شعرشان شعر است.
«محمد حقوقی *» برای ما که شعرخوان حرفه‌ای نبودیم، بیشتر منتقد بود تا شاعر با این حال وقتی نامش می‌آمد، به خاطرمان می‌رسید اصفهان با اوست و او با اصفهان.
می‌دانستیم حلقه‌ای بوده به نام "حلقه اصفهان" و او بوده و هوشنگ گلشیری و ابوالحسن نجفی و ...
اولین بار حقوقی را در مراسم تشییع منوچهر آتشی * در تالار وحدت دیدم؛ در کنار مفتون امینی ایستاده‌بود.
آرام بود و باوقار.
شعرهایش * را بخوانیم که از هم‌دوره‌های آتشی بود و ...

از دور مثل عشق، که می‌آید
می‌آمد آن غزال شنل‌گیسو

مانا عروس سبز
-که پریان بادها
گیسوش را که جاذبه، بر خاک می‌کشید،
از خاک می‌رفتند
و در نسیم و آینه می‌ریختند
-شط شبق در دل هوا -

در ساحل جهان کنارم
- کنار او
گاهی که یک خیابان کبک است می‌خرامد
گاهی که یک بیابان آهوست می‌رمد
من مثل خواب و خاطره می‌رفتم ...

شب‌های بخارا دیگر به یاد تبدیل شده‌اند و با حسرت می‌توان از آن‌ها یاد کرد که به تاریخ پیوستند و دیگر نیاز نیست سال‌ها بگذرد تا قدر "دهباشی" و شب‌هایش را بدانیم که یکی از شب‌های مجله بخارا، شب "محمد حقوقی" بود؛ شصت و دومین شبش *.
همه بودند آن‌شب؛ از زنده‌یاد رضا سیدحسینی مترجم گرفته تا محمدعلی کشاورز بازیگر و سیما بینای خواننده و محمود دولت‌آبادی و ناهید طباطبایی نویسنده و سیمین بهبهانی و جواد مجابی و سیدعلی صالحی شاعر و رضا فیاضی بازیگر و علیرضا رئیس‌دانایی ناشر و ...
شاعر پیر بود یا ما از دور او را پشت میز خمیده می‌دیدیم که می‌گفت: "شعری به نام آکواریوم نوشته‌ام و حوادث زندگی که برایم پیش آمده را این شعر تعریف کرده، و حقیقتش چهار سال است که می‌ترسم بروم سراغش. مثل آدمی که صد سالش شده و بهش می‌گویند تو دوباره باید تخت‌جمشید را بسازی، آدم چه حالی بهش دست می‌دهد، الان من همان حالم"

تاریخی که اول این مجله زده‌ام این است؛ خرداد 1387/ به لطف علی دهباشی و علیرضا رئیس‌دانا.
پاپریک: فصلنامه تخصصی شعر/ دوره دوم/ شماره یک/ بهار 87/ ویژه محمد حقوقی.
صاحب‌امتیاز و مدیرمسوول: میرکسری حاج‌سید‌جوادی
دبیر تحریریه: ناصر وحدتی
مرکز پخش: موسسه انتشارات نگاه

در این ویژه‌نامه می‌خوانید: از هفتاد سالگی حقوقی گرفته تا خاطره‌های محمد حقوقی از دیگران و خاطره‌های دیگران درباره محمد حقوقی.
.دست‌آخر هم سال‌شماری مفصل این ویژه‌نامه را کامل می‌کند که حیف زود - امروز- کامل شد
آمدن: 1316 اصفهان/ رفتن 8 تیر 1388 اصفهان .*


همین هفته قبل بود که وقتی به شعر پناه بردم تا سبزها را سبزتر نشان بدهم، رسیدم به کتاب "شعر نو از آغاز تا امروز" نوشته محمد حقوقی.
چاپ اول: 1351
چاپ دوم: 1353
چاپ سوم: 1354
چاپ چهارم: 1357
و ...

پس از مقدمه: نگاهی به جوانب شعر امروز، حقوقی، شعر نو را به پنج دهه تقسیم می‌کند و پس از نمونه‌شعرهایی از شاعران این پنج دهه، تفسیر خود از برخی از شعرها را پیش از "درباره شاعران این مجموعه" می‌آورد.
و عجیب این‌که اسمی از خودش نمی‌آورد به عنوان یکی از شاعران یکی از این دهه‌ها.

محمد حقوقی اما شاعر - منتقدی زیبا بود؛ روحش شاد.

توضیح: پیکر شادروان حقوقی ساعت 9 صبح فردا چهارشنبه 10 تیرماه از روبروی بیمارستان خورشید به طرف قطعه نام‌آوران باغ رضوان اصفهان تشییع و در آنجا به خاک سپرده می‌شود.
* * * * * * * * *

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
از جنس رئالیسم جادویی
گل سرخ دل افگار
(مجموعه داستان)
محمد جواد خاوري

نشر عرفان
چاپ اول، 1387
176 صفحه
شمارگان 3000
قيمت 2100 تومان

چاپ دوم مجموعه داستان «گل سرخ دل افگار» نوشته محمدجواد خاوری، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ‌عامه افغان به‌زودی به‌وسیله نشر عرفان در تهران منتشر می‌شود.
«گل سرخ دل افگار» شامل 9 داستان کوتاه است که پس از انتشار در مرکز توجه منتقدان * * * * قرار گرفت.
این کتاب از جمله کتاب‌هایی بود که در «کتاب‌کشان *» افغانستان به جرم اشاعه اختلاف قومي در آب هیرمند ریخته شد.
محمدجواد خاوری در حال حاضر در مشهد سکونت دارد و پیش از این کتاب‌های «امثال و حکم هزاره *»، «دوبیتی‌های عامیانه هزارگی *» و «قصه های هزاره های افغانستان *» را منتشر کرده است.
انتشار داستان‌های نویسندگان افغان از جمله محمدآصف سلطان‌زاده، محمدحسین محمدی، محمدجواد خاوری و ... به زبان فارسی طی سال‌های گذشته، رنگ و بوی خاصی به زبان و ادبیات فارسی بخشیده‌است.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
امروز روز تولد «فرشته ساری» است
فرشته ساری
متولد ۷ تیر ۱۳۳۵ تهران

درباره ساری
اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا
اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا

Labels: , ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
یک کتاب تازه
کاش به کوچه نمی رسیدم
محمد هاشم اکبریانی
(مجموعه داستان)

نشر چشمه
3800 تومان

«کاش به کوچه نمی رسیدم» شامل 14 داستان کوتاه از اکبریانی است.
پیش از این چند مجموعه شعر از محمدهاشم اکبریانی منتشر شده است.
اکبریانی، دبیر مجموعه ادبیات شفاهی ایران است.

درباره این کتاب ... اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
کک کی | نیما یوشیج
دیری ست نعره می کشد از بیشه ی خموش
"کک کی" که مانده گم.

از چشم ها نهفته پری وار
زندان بر او شده است علف زار
بر او که او قرار ندارد
هیچ آشنا گذار ندارد.

اما به تن درست و برومند
"کک کی" که مانده گم
دیری است نعره میکشد از بیشه ی خموش.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«هفت پیکر» به‌روایت «طلا نژادحسن»
طلا نژادحسن كه در مجموعه «يكي بود يكي نبود» بازنويسي «هفت پيكر» نظامي گنجوي را بر عهده داشته، معتقد است بهترين راه برای ايجاد پيوند ميان انسان امروزی و گذشته، مطالعه آثار كلاسيك است.

نژادحسن در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، درباره این اثر گفت: «هفت‌پیکر» نظامی از نخستين آثار در زبان فارسی است که توجه به موضوع زن را در اولویت ویژه‌ای قرار داده و برای مقام زن ارزش بسیاری قائل شده است.

وی با اشاره به این منظومه، كه مثنوی چهارم «پنج گنج» نظامی است، ادامه داد: «هفت‌پیکر» یا «بهرام‌نامه»، داستان بهرام گور از قصه‌های معروف دوره ساسانی در قرن ششم است که البته این اثر به «هفت‌گنبد» یا «هفت‌آسمان» نیز معروف شده است.

نژادحسن در این زمینه توضیح داد: شخصیت‌های اصلی این اثر زنانند و داستان بهرام با هفت دختر از پادشاهان هفت اقلیم جهان است. تمام فضایل اخلاقی و نیکی‌ها در شخصیت او به صورت نمادین رشد می‌کند و جوهره وجود او به واسطه هفت همسرش و خصایصی که از آن‌ها کسب كرده سرشار از صلح‌طلبی، حق‌طلبی، علاقه به طبیعت و انسان‌دوستی می‌شود. همسران او هیچ‌یک اسیر شهوت، دروغ، ریا، ظلم و ستم و زیاده‌خواهی نیستند.

وی با تاکید بر جاذبه داستان‌های نظامی افزود: نظامی، این هفت زن را به صورت داستان‌سرایانی به نمایش در می‌آورد که هر یک تحلیل خاص خود را دارند. هيچ‌يك از داستان‌هايي كه آن‌ها بيان مي‌كنند تكراري نيستند و با اين قصه‌ها كشور و مردم را از ظلم و ستم شاهان رهايي مي‌دهند.

اين نويسنده به انگيزه‌اش از انتخاب اين اثر براي بازنويسي اشاره كرد و اظهار داشت: با انتخاب اين كتاب براي بازنويسي قصد داشتم به نوجوانان انگاره‌هايي را معرفی کنم كه نظامي با توسل به آن‌ها، زنان را با ارزش‌هاي اخلاقي و تاريخي بشر همراه كرده است. با ساده‌نويسي «هفت‌پيكر» نوجوان با فرهنگ غني ايران و ارزش زن در این فرهنگ آشنا مي‌شود و با آن پيوند برقرار مي‌كند.

وي به توضيح ويژگي‌هاي آثار نظامي پرداخت و گفت: نظامي شخصيت زنان را بسيار ارج مي‌نهند. در آثارش، زنان پايه، ستون و جزو اركان اصلي داستانند و در تغيير محيط، تاريخ و سرنوشت تاثير گذارند. اين امر اهميت به‌سزايي دارد؛ به‌گونه‌اي كه شخصيت‌هاي بعد از نظامي مانند اميرخسرو دهلوی نيز از او الگو‌برداري كرده‌اند.

نژاد‌حسن تصريح كرد: دوباره‌خواني «هفت‌پيكر» مانند دريچه و سفري بود كه فرح و شادي بسياری برايم ‌همراه داشت.

وي درباره نحوه بازنويسي‌اش از این اثر توضيح داد: برخي از حكايت‌ها را با زبان امروزي نمي‌توان به شرايط داستاني باز‌گرداند و ناگزير به كمي دخل و تصرف در اثر (اما نه به شيوه‌اي كه داستان را تغيير دهد)، بودم. چرا كه هدف اصلی مجموعه، بازنويسي و ساده‌نويسي براي نسل نوجوان بود. اين امر به‌گونه‌ای بايد انجام مي‌شد كه اثر از شكل يك متن كهن ساده و تكراري به شيوه كتاب‌هاي درسي خارج مي‌شد.

نژادحسن كه دبير ادبيات دبيرستان نيز هست تاكيد كرد: پند، اندرز و نصيحت براي نوجوانان خسته كننده است. در اين كتاب سعي كردم ابتكاراتي را به‌كار گيرم و شيوه روايي و افسانه‌اي به داستان القا كنم تا جذابيت متن بيش‌تر شود.

وي در ادامه به توضيح بيش‌تری درباره اين امر پرداخت و گفت: در بازنويسی اين اثر از داستان‌سرايي ايران گذشته و معاصر كمك گرفتم. نحوه انتخاب حكايت‌ها به‌ گونه‌اي بود كه داستان‌ها خيلي طولاني نباشند. از سوي ديگر، ارتباط منطقي با اصل حكايت‌هاي «هفت پيكر» حفظ شد. اين در حالي بود كه گاهي چند حكايت در دل يك داستان جاي گرفتند.

اين منتقد ادبي به افسانه‌ها، داستان‌ها و اساطير به عنوان بهترين تونل براي ارتباط با هويت فرهنگ ایرانی اشاره كرد و اظهار داشت: انسان با بريدن از گذشته، از خودش، طبيعت، تاريخ و انسانيت دور مي‌شود؛ پس بهترين راه براي ايجاد پيوند ميان انسان امروز با گذشته مطالعه همين آثار كلاسيك است. اين امر در تمام ادبيات جهان رواج دارد؛ بدین نحو که آثار كلاسيك و افسانه‌ها را به شيوه كلاژ به‌هم مرتبط کرده يا اين آثار را در زبان طنز بيان مي‌كنند.

وي ادامه داد: در «هفت‌پيكر» نظامي داستان در قالب داستان بيان مي‌شود. اين ويژگي آثار نظامي است كه امروزه نيز به كار مي‌رود. نام امروزي اين سبك، «پارودی» است كه داستان در درون داستان بازنويسي مي‌شود. در جهان امروز ادبيات به ويژه ادبيات كودك و نوجوان به شدت به اين ويژگي ادبي متكي است.

نژادحسن با تاكيد دوباره بر دو نكته، يكي خلق بهترين اثر درباره زنان در قرن ششم در ايران و ديگري ادبيات داستاني به عنوان بهترين رابط بين كودك و ادبيات اظهار داشت: ادبيات گذشته ايران بسيار غني است و براي ايجاد اين غنا در ادبيات كودك و نوجوان، بايد به آثار گذشته توجه كنيم و آن‌ها را زنده نگه داريم. از سوي ديگر بهترين شيوه داستان است؛ چراكه زندگي، تولد و مرگ هم يك داستان است كه با روايت داستاني جاودان و ماندگار مي‌شود.

وي ادامه داد: روان‌شناسی اجتماعي و سياسي و انگاره‌ها و رويكردهاي بشري به صورت داستان جاودانه مي‌شوند؛ اين در حالي است كه داستان بهترين شيوه براي نفوذ در ذات و جوهره انسان به شيوه‌ای است كه برای او خسته‌كننده نباشد.

طلا نژادحسن متولد سوم فروردين 1329 در اهواز است و از جمله آثار او مي‌توان به «يك فنجان چاي سرد»، «شازده ناقص» و «نقد بی‌نقاب» اشاره كرد. وی همچنين بازنويسي داستان «سياوش» را در دست تاليف دارد.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
امروز روز تولد «فتح‌الله بی‌نياز» است
فتح‌الله بی‌نياز
4 تیر 1327 مسجد سلیمان

درباره بی‌نياز
اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا
اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
قصه ی شهر سنگستان | مهدی اخوان ثالث
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده غریب از همگنان در دامن کوه قوی پیکر
دو دلجو مهربان با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان با هم
خوشا دیگر خوشا عهد دو جان همزبان با هم
دو تنها رهگذر کفتر
نوازشهای این آن را تسلی بخش
تسلیهای آن این نوازشگر
خطاب ار هست : خواهر جان
جوابش : جان خواهر جان
بگو با مهربان خویش درد و داستان خویش
نگفتی ، جان خواهر ! اینکه خوابیده ست اینجا کیست
ستان خفته ست و با دستان فروپوشانده چشمان را
تو پنداری نمی خواهد ببیند روی ما را نیز کورا دوست می داریم
نگفتی کیست ، باری سرگذشتش چیست
پریشانی غریب و خسته ، ره گم کرده را ماند
شبانی گله اش را گرگها خورده
و گرنه تاجری کالاش را دریا فروبرده
و شاید عاشقی سرگشته ی کوه و بیابانها
سپرده با خیالی دل
نه ش از آسودگی آرامشی حاصل
نه اش از پیمودن دریا و کوه و دشت و دامانها
اگر گم کرده راهی بی سرانجامست
مرا به ش پند و پیغام است
در این آفاق من گردیده ام بسیار
نماندستم نپیموده به دستی هیچ سویی را
نمایم تا کدامین راه گیرد پیش
ازینسو ، سوی خفتنگاه مهر و ماه ، راهی نیست
بیابانهای بی فریاد و کهساران خار و خشک و بی رحم ست
وز آنسو ، سوی رستنگاه ماه و مهر هم ، کس را پناهی نیست
یکی دریای هول هایل است و خشم توفانها
سدیگر سوی تفته دوزخی پرتاب
و ان دیگر بسی زمهریر است و زمستانها
رهایی را اگر راهی ست
جز از راهی که روید زان گلی ، خاری ، گیاهی نیست
نه ، خواهر جان ! چه جای شوخی و شنگی ست ؟
غریبی، بی نصیبی ، مانده در راهی
پناه آورده سوی سایه ی سدری
ببنیش ، پای تا سر درد و دلتنگی ست
نشانیها که در او هست
نشانیها که می بینم در او بهرام را ماند
همان بهرام ورجاوند
که پیش از روز رستاخیز خواهد خاست
هزاران کار خواهد کرد نام آور
هزاران طرفه خواهد زاد ازو بشکوه
پس از او گیو بن گودرز
و با وی توس بن نوذر
و گرشاسپ دلیر شیر گندآور
و آن دیگر
و آن دیگر
انیران را فرو کوبند وین اهریمنی رایات را بر خاک اندازند
بسوزند آنچه ناپاکی ست ، ناخوبی ست
پریشان شهر ویران را دگر سازند
درفش کاویان را فره و در سایه ش
غبار سالین از جهره بزدایند
برافرازند
نه ، جانا ! این نه جای طعنه و سردی ست
گرش نتوان گرفتن دست ، بیدادست این تیپای بیغاره
ببنیش ، روز کور شوربخت ، این ناجوانمردی ست
نشانیها که دیدم دادمش ، باری
بگو تا کیست این گمنام گرد آلود
ستان افتاده ، چشمان را فروپوشیده با دستان
تواند بود کو باماست گوشش وز خلال پنجه بیندمان
نشانیها که گفتی هر کدامش برگی از باغی ست
و از بسیارها تایی
به رخسارش عرق هر قطره ای از مرده دریایی
نه خال است و نگار آنها که بینی ، هر یکی داغی ست
که گوید داستان از سوختنهایی
یکی آواره مرد است این پریشانگرد
همان شهزاده ی از شهر خود رانده
نهاده سر به صحراها
گذشته از جزیره ها و دریاها
نبرده ره به جایی ، خسته در کوه و کمر مانده
اگر نفرین اگر افسون اگر تقدیر اگر شیطان
بجای آوردم او را ، هان
همان شهزاده ی بیچاره است او که شبی دزدان دریایی
به شهرش حمله آوردند
بلی ، دزدان دریایی و قوم جاودان و خیل غوغایی
به شهرش حمله آوردند
و او مانند سردار دلیری نعره زد بر شهر
دلیران من ! ای شیران
زنان ! مردان ! جوانان ! کودکان ! پیران
وبسیاری دلیرانه سخنها گفت اما پاسخی نشنفت
اگر تقدیر نفرین کرد یا شیطان فسون ، هر دست یا دستان
صدایی بر نیامد از سری زیرا همه ناگاه سنگ و سرد گردیدند
از اینجا نام او شد شهریار شهر سنگستان
پریشانروز مسکین تیغ در دستش میان سنگها می گشت
و چون دیوانگان فریاد می زد : ای
و می افتاد و بر می خاست ، گیران نعره می زد باز
دلیران من ! اما سنگها خاموش
همان شهزاده است آری که دیگر سالهای سال
ز بس دریا و کوه و دشت پیموده ست
دلش سیر آمده از جان و جانش پیر و فرسوده ست
و پندارد که دیگر جست و جوها پوچ و بیهوده ست
نه جوید زال زر را تا بسوزاند پر سیمرغ و پرسد چاره و ترفند
نه دارد انتظار هفت تن جاوید ورجاوند
دگر بیزار حتی از دریغا گویی و نوحه
چو روح جغد گردان در مزار آجین این شبهای بی ساحل
ز سنگستان شومش بر گرفته دل
پناه آورده سوی سایه ی سدری
که رسته در کنار کوه بی حاصل
و سنگستان گمنامش
که روزی روزگاری شبچراغ روزگاران بود
نشید همگنانش ، آغرین را و نیایش را
سرود آتش و خورشید و باران بود
اگر تیر و اگر دی ، هر کدام و کی
به فر سور و آذینها بهاران در بهاران بود
کنون ننگ آشیانی نفرت آبادست ، سوگش سور
چنان چون آبخوستی روسپی . آغوش زی آفاق بگشوده
در او جای هزاران جوی پر آب گل آلوده
و صیادان دریابارهای دور
و بردنها و بردنها و بردنها
و کشتی ها و کشتی ها و کشتی ها
و گزمه ها و گشتی ها
سخن بسیار یا کم ، وقت بیگاه ست
نگه کن ، روز کوتاه ست
هنوز از آشیان دوریم و شب نزدیک
شنیدم قصه ی اینپیر مسکین را
بگو ایا تواند بود کو را رستگاری روی بنماید ؟
کلیدی هست ایا که ش طلسم بسته بگشاید ؟
تواند بود
پس از این کوه تشنه دره ای ژرف است
در او نزدیک غاری تار و تنها ، چشمه ای روشن
از اینجا تا کنار چشمه راهی نیست
چنین باید که شهزاده در آن چشمه بشوید تن
غبار قرنها دلمردگی از خویش بزداید
اهورا وایزدان وامشاسپندان را
سزاشان با سرود سالخورد نغز بستاید
پس از آن هفت ریگ از یگهای چشمه بردارد
در آن نزدیکها چاهی ست
کنارش آذری افزود و او را نمازی گرم بگزارد
پس آنگه هفت ریگش را
به نام و یاد هفت امشاسپندان در دهان چاه اندازد
ازو جوشید خواهد آب
و خواهد گشت شیرین چشمه ای جوشان
نشان آنکه دیگر خاستش بخت جوان از خواب
تواند باز بیند روزگار وصل
تواند بود و باید بود
ز اسب افتاده او نز اصل
غریبم ، قصه ام چون غصه ام بسیار
سخن پوشیده بشنو ، من مرده ست و اصلم پیر و پژمرده ست
غم دل با تو گویم غار
کبوترهای جادوی بشارتگوی
نشستند و تواند بود و باید بودها گفتند
بشارتها به من دادند و سوی آشیان رفتند
من آن کالام را دریا فرو برده
گله ام را گرگها خورده
من آن آواره ی این دشت بی فرسنگ
من آن شهر اسیرم ، سکنانش سنگ
ولی گویا دگر این بینوا شهزاده بایددخمه ای جوید
دریغا دخمه ای در خورد این تنهای بدفرجام نتوان یافت
کجایی ای حریق ؟ ای سیل ؟ ای آوار ؟
اشارتها درست و راست بود اما بشارتها
ببخشا گر غبار آلود راه و شوخگینم ، غار
درخشان چشمه پیش چشم من خوشید
فروزان آتشم را باد خاموشید
فکندم ریگها را یک به یک در چاه
همه امشاسپندان را به نام آواز دادم لیک
به جای آب دود از چاه سر بر کرد ، گفتی دیو می گفت : آه
مگر دیگر فروغ ایزدی آذر مقدس نیست ؟
مگر آن هفت انوشه خوابشان بس نیست ؟
زمین گندید ، ایا بر فراز آسمان کس نیست ؟
گسسته است زنجیر هزار اهریمنی تر ز آنکه در بند دماوندست
پشوتن مرده است ایا ؟
و برف جاودان بارنده سام گرد را سنگ سیاهی کرده است ایا ؟
سخن می گفت ، سر در غار کرده ، شهریار شهر سنگستان
سخن می گفت با تاریکی خلوت
تو پنداری مغی دلمرده در آتشگهی خاموش
ز بیداد انیران شکوه ها می کرد
ستم های فرنگ و ترک و تازی را
شکایت با شکسته بازوان میترا می کرد
غمان قرنها را زار می نالید
حزین آوای او در غار می گشت و صدا می کرد
غم دل با تو گویم ، غار
بگو ایا مرا دیگر امید رستگاری نیست ؟
صدا نالنده پاسخ داد
آری نیست ؟
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
سایز بزرگ ... روی عکس کلیک کنید

ابوتراب خسروي، بلقيس سليماني و يوسف عليخاني، سه داور بررسي‌کننده آثار راه يافته به مرحله نهايي جشنواره ادبي «راوي» داوری خود را آغاز کردند.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، هيأت داوران مرحله انتخاب آثار جشنواره «راوي»،‍ متشكل از مجيد قيصري، حسن محمودي و علي خانمرادي پس از بررسي بيش از 350 اثر از 110 شركت كننده، 30 اثر را شايسته راه‌يابي به مرحله نهايي اعلام كردند.

ابوتراب خسروي، بلقيس سليماني و يوسف عليخاني سه داور بررسي‌کننده آثار راه يافته به مرحله نهايي جشنواره ادبي «راوي» هستند.

در اين جشنواره، به نفر اول در هر بخش، تنديس جشنواره، لوح تقدير و 250 هزار تومان جايزه نقدي، به نفر دوم، تنديس جشنواره، لوح تقدير و 180 هزار تومان و به نفر سوم، تنديس جشنواره، لوح تقدير و 120 هزار تومان جايزه نقدي تعلق خواهد گرفت. همچنين در هر بخش، از سه برگزيده، با اهداي يك ربع سكه، تقدير خواهد شد.

نخستين جشنواره راوي، با تلاش واحد آفرينش‌هاي ادبي حوزه هنري استان ايلام و با حضور نويسندگاني از استان‌هاي ايلام، كرمانشاه، كردستان، همدان، لرستان، آذربايجان غربي، خوزستان و چهار محال و بختياري، نيمه اول تيرماه برگزار مي‌شود.

اولین جشنواره منطقه ای داستان کوتاه «راوی» روزهای 14 و 15 تیرماه 88 (صبح و عصر) به مناسبت روز قلم در باشگاه فرهنگیان ایلام برگزار می شود.

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«منطق‌الطیر» به‌روایت «مریم حسينیان»
مریم حسينیان در مجموعه «یکی بود یکی نبود» بازنويسي «منطق‌الطیر» عطار را بر عهده داشت. وی با تاکید بر به‌کارگیری تکنیک‌های داستانی در بازنویسی آثار کهن گفت ادبیات کلاسیک متنی چندلایه‌ای دارند که هنوز کشف نشده. پس هر فردی متناسب با ارتباطی که با این آثار برقرار می‌کند از آن دریافت و برداشتی خاص خود را دارد.

حسينيان در گفت‌و‌گو با خبرگزاری كتاب ايران(ايبنا) درباره بازنويسي «منطق‌الطیر» گفت: در بازنويسي متون کلاسیک بايد به متن اصلي مسلط بود؛ البته پيش از اين بازنويسي نيز من بر روي متن «منطق‌الطير» به دليل علاقه شخصي‌ام كار كرده بودم. در اين ساده‌نويسي از تصحيح سيد صادق گوهرين و کتاب «به سوي سيمرغ» نوشته نعمت‌الله قاضي شكيب كه در آن نظم به نثر تبديل شده استفاده كردم كه هر دوي آن‌ها به درك مطلب و بازنويسي كتاب كمك شاياني كرد.

وي با اشاره به اين كه در بخش آفرينش‌هاي ادبي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان مشغول به كار است، ادامه داد: سال‌هاست كه با بچه‌ها در ارتباطم و با سليقه آن‌ها آشنايي دارم در نتيجه بازنويسي اين اثر خيلي برايم دشوار نبود.

حسينيان با تاكيد بر برقراري ارتباط مخاطب با كتاب در مرحله اول اظهار داشت: متاسفانه انگيزه كافي براي مطالعه آثار كلاسيك و متون کهن در كشور به وي‍ژه در نسل نوجوان و جوان وجود ندارد. از سوی دیگر دشواری درک این متون دافعه‌ای را برای نسل نوجوان ما به وجود می‌آورد و باعث می‌شود این افراد با آثار کلاسیک احساس نزديكي نكنند.

وی اظهار داشت: هدف از تهیه مجموعه «یکی بود یکی نبود» ایجاد علاقه و انگیزه برای مطالعه شخصی این آثار است. به گونه‌ای که نوجوان در میان قفسه‌های کتابخانه یکی از این آثار را برگزیند. این امر در شرایطی محقق می‌شود که برای ورود به متن اصلی مشکلی وجود نداشته باشد و افراد بتوانند به آسانی با قصه و محتوا ارتباط برقرار کنند.

این نویسنده در ادامه به توضیح نحوه بازنويسي‌اش از «منطق‌الطیر» پرداخت و گفت: با توجه به اینکه متون کهن در برگیرنده پیام‌های ویژه‌ای هستند و من در «منطق‌الطیر» با این امر بسیار روبرو بودم، سعی کردم در انتخاب واژه‌ها و نوع جمله‌بندی‌ها این پیام را حفظ کنم. از سوی دیگر هدفم در این بازنويسي فقط انتخاب قصه و بحث سرگرمی و ساده‌نویسی نبود بلکه سلوک مطرح شده در داستان و بار عرفانی در کل کار در نظر گرفته شد.

وی با تاکید بر خط اصلی داستان که همان سفر مرغان برای پیدا کردن سیمرغ است تصریح کرد: یکی از دشواری‌های این ساده‌نويسي حفظ خط سیر اصلی داستان در کنار حکایت‌های داستان‌های مستقل بود. از سوی دیگر برخی از حکایت‌ها تنها بار معنایی داشتند تا ساختار قصه‌گویی مانند داستان‌هايي درباره جهان ماورایی.

حسینیان در این زمینه توضیح داد: فراز و فرود خاصی در «منطق‌الطیر» وجود دارد؛ از جمله نگاه ویژه به مرگ و زندگی پس از مرگ. بحث اعتقادی که در این داستان مطرح می‌شود نحوه انتخاب حکایت‌ها را دشوارتر می‌کند؛ چراکه باید با توجه به سن، سلیقه، قدرت درک پیام و بار محتوایی این داستان‌ها برای مخاطب نوجوان و جوان انتخاب شوند.

وی به داستان «منطق‌الطیر» که ماجرای سفر گروهی از پرندگان برای پیدا کردن سیمرغ به کوه قاف و عبور آن‌ها در این مسير از ۷ سرزمین است اشاره كرد و اظهار داشت: در این داستان هدهد راهنمایی است که با زبان قصه، پرندگان را هدایت می‌کند و آن‌ها را با آگاهی و عشق به سیمرغ می‌رساند، همزمان با طی این ۷ وادی روند منظم و مشخصی در داستان وجود دارد و حکایت‌ها بر اساس سوال‌هایی پیش می‌روند. در گزینش حکایت‌ها از هر وادی یک یا دو داستان را نه به شیوه سلیقه‌ای بلکه با حفظ تعادل، انتخاب و ارتباط معنایی در میان آن‌ها را حفظ کردم.

این نویسنده در ادامه یادآور شد: حکایت‌های انتخاب شده به گونه‌ای است که نوجوان به آن‌ها فکر می‌کند و با سوال‌های هدهد و پرندگان روبرو می‌شود که در این روند يك درگيري ذهنی مناسب برایش ایجاد می‌شود.

وی در پاسخ به این پرسش که چرا باید به سراغ متون کهن برویم گفت: نویسندگان و آفرینندگان متون کهن این آثار را در یک مقطع حساس از زندگیشان و سیر و سلوکی که داشته‌اند خلق کرده‌اند؛ اما متاسفانه به جز متخصصان، محققان و یا دانشجویان، دیگران بیش‌تر از طریق ادبیات شفاهی با این آثار ارتباط برقرار کرده‌اند.

حسینیان با اشاره به چالشی که در این زمینه با آن روبرو هستیم افزود: افراد با وجود علاقه به دریافت پاسخی به دغدغه‌های شخصی خود کمتر به این آثار مراجعه می‌کنند که دلیل اصلی این امر زبان سنگین و فاخر این آثار و نیاز به چند بار مطالعه آن‌ها برای دریافت مفهوم است.

وی تاکید کرد: ساده‌نویسی و بازنويسي آثار کلاسیک راهی برای جلب توجه مخاطب به این آثار است؛ البته بازنویس باید کاملا به متن اصلی وفادار بماند. اگر علاقمندی در مخاطب ایجاد شود و او بدون واسطه اصل اثر را بخواند نشان از موفقیت ما بازنویسان نشر کتاب پارسه دارد.

این نویسنده در پایان تصریح کرد: در بازنويسي این اثر سعی کردم از حوزه تکنیک‌های داستانی خارج نشوم و تجربه‌های داستان‌نویسی را در مجموعه منتقل کنم.

مریم حسینیان در اول فروردین ۱۳۵۴ در مشهد متولد شد. مهندسی خاک‌شناسی خود را از دانشگاه فردوسی مشهد و کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه پیام نور مشهد دريافت كرد.

وي از فعالان انجمن ادبیات داستانی خراسان است و از سال ۱۳۸۰ تاکنون عضو هیات مدیره‌ انجمن و مسئول برگزاری کارگاه داستان بوده است . از سال ۱۳۸۲ تاکنون نيز مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشهد است و سال‌هاست كه با مطبوعات كشور همكاري دارد.

ازجمله آثار او مي‌توان به مجموعه داستان‌هاي «حتی امروز هم دیر است» 1379 و «مار یا انگشت» 1383 اشاره كرد.

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
محسن حکیم معانی در مجموعه «یکی بود یکی نبود» نشر کتاب پارسه بازنویسی «قابوس‌نامه» را برعهده دارد. وی اظهار داشت: در بازنویسی این اثر خود حکایت‌ها و نحوه روایی کتاب الگوی ساده‌نویسی را به من نشان داد. نثر سهل و ممتنع بود و همین امر بازنویسی را سخت و از منظری آسان می‌کرد.

حکیم معانی در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) گفت: نخستین‌بار در دوران دانشجویی «قابوس‌نامه» را مطالعه کردم و همیشه مضمون جمله‌ای را که به نقل ازملک‌الشعرای بهار در پشت جلد کتاب بود به خاطر دارم «قابوس نامه دایرة المعارف فرهنگ ایرانی و اسلامی پیش ازحمله مغول است»، زمانی که بازآفرینی این اثر به من پیشنهاد شد احساس می‌کردم از آن‌جایی که در هجوم دیگر آثار توانمند ادبیات فارسی این اثر کمتر مورد توجه قرار گرفته می‌توان به بهترین شکل ممکن ساده‌نویسی آن‌را انجام داد.

وی با تاکید بر نثر سلیس و روان «قابوس‌نامه» ادامه داد: الگوی اصلی من در بازآفرینی قصه‌های این اثر بود و خود حکایت‌ها به من خط مشی بازنویسی و ساده نویسی را می‌دادند. نثر کتاب سهل و ممتنع است، حکایت‌های ساده‌ای که بسیار دقیق و حساب شده بیان شده‌اند.

حکیم معانی بازآفرینی این اثر را ازهمین جهت سخت و آسان خواند و اظهار داشت: بازنویسی «قابوس‌نامه» آسان بود چراکه متن از واژه‌های دشوار عاری و نیازی به استفاده مدام ازفرهنگ لغت نبود، اما سخت تلقی می‌شد چراکه زبان اثر بیش ازحد ساده بود و من در طول بازآفرینی می‌اندیشیدم اگر به زبان امروزی بازنویسی شود شاید فضای کار و تاثیرش تا اندازه زیادی ازبین رود. همواره تلاش کردم زبان را به شیوه‌ای به نثر امروزی بازگردانم که تاثیر حکایت ازبین نرود.

وی با اشاره بر انتخاب حدود 50 حکایت ازاین اثر تصریح کرد: «قابوس‌نامه» نوشته امیر عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار از شاهزادگان خاندان آل زیار دیلمی است که در قرن پنجم حکومت دیلمیان را در دست داشته و کتاب را برای فرزندش گیلان‌شاه درباره رسوم لشگرکشی، مملکت داری، آداب اجتماعی و زندگی نوشته. این آموزش‌ها همگی از تجربه‌های زندگی خود اوست.

این نویسنده در ادامه بر اهمیت متون کهن تاکید کرد و توضیح داد: متون کهن اولین اصل در تعریف فرهنگ و هویت فرهنگی افراد جامعه است؛ هویت و شناخت آن حاصل نمی‌شود مگر با مطالعه آثار کهن، آثاری که از قدما رسیده و پیش‌انگاره رفتارهای اجتماعی افراد در تمام زمان‌ها و مکان‌ها است.

وی به تاثیر فرهنگ‌های دیگر بر فرهنگ ایرانی در جامعه امروز پرداخت و گفت: این تاثیر تا حد زیادی دیده می‌شود، فکر می‌کنم جامعه منکر این موضوع نمی‌شود و من به شخصه آن را نفی نمی‌کنم؛ چراکه الزاما بد نیست و گاهی باعث پیشرفت هم می‌شود. اما شناخت فرهنگ بدون مطالعه سابقه فرهنگی امکان‌پذیر نیست و ریشه تمام رفتارهای جمعی در ادبیات کهن است.

حکیم معانی كه در این بازآفرینی از«قابوس‌نامه» با تصحیح غلام‌حسین یوسفی استفاده کرده به اهمیت ساده‌نویسی آثار کهن تاکید کرد و توضیح داد: قصه و داستان تاثیر بسزایی در درک مخاطب و همراه کردن او با آثار گذشته دارند چراکه شنیدنی‌تر هستند و بیان هر مفهومی در قالب قصه با استقبال بیشتری روبرو می‌شود، باید تمام تلاش ما در معرفی این آثار به نحوی باشد که نوجوانان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و بر خلاف متن درسی دوره راهنمایی و دبیرستان آسان و قابل درک ارائه شوند تا برای آن‌ها آزاردهنده نباشند و دلزدگی ایجاد نکنند.

وی در ادامه افزود: هدف ما آشنایی مخاطب با متون کهن است ، پس بهتر است قصه‌هایی از دل این متون انتخاب شود که مخاطب با خواندن آنها لذت ببرد و از سوی دیگر ترغیب شود تا به سراغ متن اصلی اثر برود.

حکیم معانی در پایان اشاره کرد: این همان اصلی است که قدما نیز به کار گرفته‌اند. آن‌ها اندرزها، تجربه‌ها و مفاهیم بلند عرفانی و اخلاقی را در قالب حکایت‌های داستانی بیان کرده و با این کار مخاطبان خود را به خواندن آن تشویق کرده‌اند.

محسن حكيم معاني متولد 1354 استان يزد و كارشناس زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران است.

او سردبير، كارشناس و نويسنده برنامه‌های ادبی راديو فرهنگ است و درباره داستان‌نويسي‌اش مي‌گويد: همه چيز با شاعري شروع شد. داستان‌نويسي را چند سال بعد از آن آغاز كردم...

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
از مرگ... | احمد شاملو
هرگز از مرگ نهراسيده‌ام
اگرچه دستان‌اش از ابتذال شکننده‌تر بود.
هراس ِ من ــ باري ــ همه از مردن در سرزميني‌ست
که مزد ِ گورکن
از بهاي ِ آزادي‌ي ِ آدمي
افزون باشد.

جُستن
يافتن
و آن‌گاه
به اختيار برگزيدن
و از خويشتن ِ خويش
باروئي پي‌افکندن ــ

اگر مرگ را از اين همه ارزشي بيش‌تر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسيده باشم.

دي ِ ۱۳۴۱

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
در این بن بست | احمد شاملو
دهان‌ات را مي‌بويند
مبادا که گفته باشي دوست‌ات مي‌دارم.
دل‌ات را مي‌بويند

روزگار ِ غريبي‌ست، نازنين

و عشق را
کنار ِ تيرک ِ راه‌بند
تازيانه مي‌زنند.

عشق را در پستوی خانه نهان بايد کرد

در اين بُن‌بست ِ کج‌وپيچ ِ سرما
آتش را
به سوخت‌بار ِ سرود و شعر
فروزان مي‌دارند.
به انديشيدن خطر مکن.
روزگار ِ غريبي‌ست، نازنين

آن که بر در مي‌کوبد شباهنگام
به کُشتن ِ چراغ آمده است.

نور را در پستوی خانه نهان بايد کرد

آنک قصابان‌اند
بر گذرگاه‌ها مستقر
با کُنده و ساتوری خون‌آلود
روزگار ِ غريبي‌ست، نازنين


و تبسم را بر لب‌ها جراحي مي‌کنند
و ترانه را بر دهان.

شوق را در پستوی خانه نهان بايد کرد

کباب ِ قناری
بر آتش ِ سوسن و ياس
روزگار ِ غريبي‌ست، نازنين


ابليس ِ پيروزْمست
سور ِ عزای ما را بر سفره نشسته است.

خدا را در پستوی خانه نهان بايد کرد


۳۱ تير ِ ۱۳۵۸

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«ویس و رامین» به‌روایت «ناهید طباطبایی»
ناهید طباطبایی در مجموعه «یکی بود یکی نبود» که توسط نشر کتاب پارسه منتشر می‌شود بازآفرینی منظومه «ویس و رامین» را بر عهده داشته و معتقد است ادبیات کهن ایران بسیار غنی و ای‌کاش موسسه‌ای برای ساخت داستان، فیلم و بازی‌های کامپیوتری از روی این آثار به الگوبرداری می‌پرداخت.

ناهید طباطبایی در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) درباره این منظومه گفت: «ویس و رامین» از داستان‌های معروف دوره اشکانیان در ایران است و به زبان پهلوی روایت شده است، فخرالدین اسعد گرگانی در قرن 5 هجری آن را به نظم کشیده و ماندگار کرده است.

وی با اشاره بر بار داستانی قوی در منظومه «ویس و رامین» ادامه داد: انگیزه من از انتخاب این منظومه برای بازآفرینی لحن داستانی، فضا‌سازی و شخصیت‌پردازی که در آن شخصیت‌ها به طور مطلق خوب و یا بد نیستند بلکه خاکستری‌اند، بود.

طباطبایی یادآور شد: این شخصیت‌پردازی به آثار امروزی بسیار نزدیک بود و در برخی مواقع احساس می‌کردم با شخصیت داستان‌های مدرن امروزی روبرو هستم.

وی با تاکید بر شیوا و روان بودن متن این اثر گفت: کلمات دشوار به ندرت در متن آن به کار رفته بود و اگر در جایی با چنین لغاتی برخورد می‌کردم در حاشیه متن بود که به اصل کار لطمه‌ای نمی‌زد، همچنین داستان عاطفی این اثر باعث شد بازآفرینی و ساده‌نویسی آن برای تمام سنین قابل استفاده باشد.

این نویسنده در ادامه توضیح داد: با توجه به اینکه اصل داستان به دوران اشکانیان بر می‌گردد مسائلی در آن مطرح شده که قبل از دوران اسلام رواج داشته و برای برطرف کردن این شبهات هر جا که به چنین موضوعاتی برخورد کردم توضیحی درباره آن داده‌ام.

وی که در این بازآفرینی از تصحیح محمد روشن استفاده کرده اظهار داشت: درابتدا قصد داشتم تقسیم‌بندی مدرن‌تری برای این داستان در نظر بگیرم اما با توجه به تقسیم‌بندی کتاب در نهایت تصمیم گرفتم به همان نحوه روایت کتاب و بخش‌بندی‌اش وفادار بمانم.

طباطبایی درباره ادبیات کهن تصریح کرد: وقتی می‌بینم مردم با چه علاقه‌ای سریال جومونگ را دنبال می‌کنند و یا ساعت‌ها با بازی‌های اکشن کامپیوتری سرگرم می‌شوند، بسیار تاسف می‌خورم چراکه ادبیات کهن ما حماسه‌ها، عاشقانه‌ها و افسانه‌هایی بسیار ناب‌تر را دارد که هرگز به آن‌ها پرداخته نشده است.

وی در ادامه افزود: بازآفرینی ادبیات کهن در مجموعه «یکی بود یکی نبود» به شیوه داستان‌نویسی صورت گرفت چراکه ارتباط برقرار کردن با این شیوه راحت‌تر و امكانات کمتری مورد نیازاست.ادبیات داستانی قدمت چند هزار ساله‌ای در فرهنگ ما دارد و داستان‌پردازی و حکایت‌نویسی به شیوه نظم همیشه رواج داشته، اما در ادبیات مدرن درک این حکایت‌ها با توجه به تغیراتی که در زبان رخ داده به شیوه نثر آسان‌تر است.

این نویسنده در پایان از آخرین مجموعه داستانش خبر داد و گفت: مجموعه داستانی با عنوان «رکسانا نیستم اگر...» توسط نشر چشمه در دست اقدام است و ازسوی دیگر مشغول ترجمه نمایشنامه آمریکایی هستم که به ناشر آن قول داده‌ام تا اتمام ترجمه نام آن‌را مطرح نکنم.

ناهید طباطبایی متولد ۱۳۳۷ در تهران از نویسندگان ایرانی و دانش‌آموخته رشته ادبیات دراماتیک و نمایشنامه‌نویسی است. وي کودکی و نوجوانی خود را در جنوب ایران گذراند و اغلب با نگاهی طنزگونه به زندگی دنیای زنان را بیان می‌کند.

ازجمله آثارطباطبايي مي‌توان به «بانو و جوانی خویش»، «حضور آبی مینا»، « جامه دران»، «چهل

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«فرج بعد از شدت» به‌روایت «ابوتراب خسروی»
ابوتراب خسروی در مجموعه «یکی بود یکی نبود» انتشارات کتاب پارسه ساده‌نویسی داستان «فرج بعد از شدت» را عهده‌دار بوده است. وی درباره کاری که انجام داده معتقد است تنها نوعی ساده‌نویسی از متنی دشوار و آمیخته با لغات عربی بدون هیچ بازآفرینی و داستان پردازی را ارائه کرده است.

خسروی در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) گفت: «فرج بعد ازشدت(جامع الحکایات)» نوشته مولانا حسین ‌بن ‌سعد ‌بن ‌الحسین‌ المویدی ‌الدهستانی با نثری بسیار دشوار و آمیخته با لغات عربی است که خواندن آن‌را برای علاقمندان به آثار کلاسیک دشوار کرده و باعث شده جوهره و زیبایی داستان‌ها غیر قابل دریافت باشد.

وی با تاکید بر ساده‌نویسی این اثر توسط خودش اظهار داشت: با توجه به دشواری‌های متن تعداد محدودی از داستان‌ها و حکایت‌های این اثر را به نثر و لحن امروزی ساده نویسی کردم طوری که به نظرم این داستان‌ها برای خوانندگان جوان قابل استفاده شد.

خسروی با اشاره بر وقوع حکایت‌ها در دوران خلفای بنی عباسی توضیح داد: «فرج بعد ازشدت» شامل قصه‌هایی درباره رنج‌های انسانی و تلاشی است که انسان‌های درگیر با رنج‌ها، سختی‌ها و تهدیدها انجام می‌دهند تا رهایی پیدا کنند. ازسوی دیگر یکسری مفاهیم اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن دوران در متن اثر آورده شده که بی‌شباهت به دوران ما نیست، من در این ساده نویسی سعی کردم مفاهیم داستانی را برجسته کنم.

وی با تاکید بر عدم وجود دخل و تصرف در ساده‌نویسی «فرج بعد از شدت» تصریح کرد: ساده‌نویسی من در این اثر بر مبنای داستان‌ها و حکایت‌های کتاب است و سعی کردم کمترین دخل و تصرف را درمتن اصلی اثر داشته باشم. تنها با جایگزین کردن لغات دشوار و عربی به کار رفته در متن با لغات ساده فارسی متن را تا حدود زیادی به ویژه برای نوجوانان قابل خواندن کردم.

ابوتراب خسروی متولد ۱ فروردین ۱۳۳۵ در فسا شيراز و از نویسندگان معاصر ایرانی است.

خسروی قصه‌نویسی را از کلاس‌های درسی معلم دوران دبیرستانش هوشنگ گلشیری آغاز و با نوشتن مجموعه داستان« دیوان سومنات» در دهه هفتاد خورشیدی به شهرتی فراوان رسید.

آثار ابوتراب خسروی با مضامینی كه گاهي سوررئال است، با تکیه بر ویژگی‌های رمان‌های پست مدرن قابلیت کنکاش دارد.او مثل هیچ‌کس نمی‌نویسد و بر ادبیات کهن احاطه دارد.

در آثار خسروی زبان ویژه‌اي را که تمایل به باستان‌گرایی، کهن‌الگویی و بازگشت به زبان متون مقدس دارد، می‌بینیم. گفت‌وگوی متن‌های گوناگون در آثارش دیده می‌شود. نوشته‌های او بوی رویا و اسطوره می‌دهند و به همین دلیل متعلق به همه زمان‌ها و مكان‌ها هستند. زمان در این آثار می‌شکند. موضوعاتی چون هستی، مرگ، عشق و انسان که با استحاله‌های پی در پی در آثار وی وجود دارند از موضوعات اصلی کارهای اوست.

کلمه، کلیدواژه اصلی آثار ابوتراب خسروی است و«کلمه» در آثار خسروی اصالت دارد.

از جمله آثار خسروي مي‌توان به «هاویه»، « دیوان سومنات»، « اسفار کاتبان»، « رود راوی»، « ملکان عذاب» و « کتاب ویران»اشاره كرد.

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«سمک عیار» به‌روایت «مهدی مرعشی»
مهدی مرعشی بازآفرین داستان «سمک عیار» در مجموعه «یکی بود یکی نبود» که توسط نشر کتاب پارسه منتشر می‌شود، این داستان را «دن کیشوت» فارسی معرفی کرد که البته تفاوت‌هایی نیز با آن دارد؛ سمک ابله نیست. بلکه رند به تعبیر حافظ و عیار است.

مرعشی در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) گفت: «سمک عیار» نوشته فرامرز‌بن‌ خداداد‌‌ بن عبدالله ‌کاتب ارجانی، قصه‌ای زیبا و خواندنی درباره سمک پهلوانی که یار خورشیدشاه پسر شاه حلب و از قدیمی‌ترین متون زبان فارسی است.

وی اشاره کرد: وظیفه هر فردی که توان روایت و نقل ادبیات کهن به زبان امروزي را دارد، است که با بازآفرينی و ساده‌نویسی متون کهن پنجره‌ای به آثار کلاسیک ایرانی باز کند البته این امر ما را از اصل این آثار بی‌نیاز نمی‌کند.

مرعشی با تاکید بر نثر مرسل و ساده این اثر با پایه‌هایی از زیبایی اظهار داشت: متن اصلی «سمک عیار» چندان سخت نیست و لغات دشوار کمی در آن به کار رفته است، به هر حال خواندن این آثار را از جایی باید آغاز کرد. در این باز‌آفرینی من سعی داشتم هر جا که نکته و یا لغتی دور از ذهن بود آن را با ذهن خواننده امروزی نزدیک کنم و به هدفم که ایجاد علاقه در خواننده امروزی برای خواندن اصل اثر و دور نشدن ازمتن اصلی است نزدیک شوم.

وی به ویژگی‌های نویسنده این اثر پرداخت و در این زمینه توضیح داد: نویسنده برای تمام شخصیت‌هایش ارزش قائل است و این ارزش را با نام‌گذاری و واگذاری سهمی از روایت و پیشبرد حوادث به شخصیت‌های داستان‌اش نشان می‌دهد. خواننده با خواندن داستان «سمک عیار» می‌تواند ازلا‌به‌لای آن با ساختمان خانه‌ها، وضعیت شعر، شیوه جنگیدن، اثاثیه و برخی مراسم آن زمان آشنا شود.این اثر جز داستان‌های عامیانه فارسی بوده و از نقل قول به کتابت در آمده است.

این نویسنده در توضیح الگوی بازآفرینی‌اش برای این اثر اظهار داشت: فرامرز کاتب قصه‌گوی خوبی است و به زیبایی قصه‌های سمک را بازمی‌گوید بر همین اساس بهترین الگو برای بازآفرینی متن کتاب و پایبندی من به متن اصلی بود. یک طنز پنهان در داستان‌های سمک وجود دارد و من سعی کردم آن طنز را بازآفرینی کنم.

وی که در بازآفرینی از نسخه «سمک عیار» به تصحیح دکتر پرویزناتل خانلری بهره گرفته درباره نحوه انتخاب حکایت‌ها تصریح کرد: مبنای انتخاب حکایت‌ها با توجه به اینکه داستان در 5 جلد روایت می‌شود جذاب‌تر بودن حکایت‌ها و حفظ استقلال داستان‌ها در عین پیوستگی آن‌ها است. هدف من از بازآفرینی برای خواننده امروزی ایجاد حسی بوده که او را برای خواندن متن اصلی ترغیب کند چراکه این آثار حافظه تاریخی ما را تشکیل می‌دهند و اگر این حافظه خالی شود تاریخ دوباره تکرار خواهد شد.

مرعشی در پایان افزود: مجموعه داستان 104 صفحه‌ای جدیدم با عنوان «کتابت بهار» شامل 12 داستان کوتاه است. این داستان‌ها در سال های 82 تا 86 نوشته شده که هم‌اکنون توسط انتشارات ققنوس در دست چاپ است. سال گذشته نيز مجموعه‌داستانی از این نویسنده با عنوان «نفس‌تنگ» توسط نشر چشمه منتشر شد.

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
من باختم چون رای دادم ...
بارها و بارها لمس کرده بودم که آدم سیاست نیستم و باید آدم ها را بنویسم اما متاسفانه بار دیگر خودم آدمی شدم که دیگری حالا می‌نویسدَم؛ حال خوشی ندارد این شخصیت بازی‌خورده!

من از دیروز باختم که حتی در اصرار بر «رای ندادن»ام مُصر نماندم که هر کس زنگ زد و ایمیل زد و پیغام داد که «به کی رای می دی؟» گفته بودم «نه از خاتمی‌اش خیری دیدیم و نه از احمدی‌نژادش، پس بهتر که نباشیم وقتی که عشق را باید در پستوی خانه نهان کرد.»

و بعد آمدم.

من باختم چون رای دادم باز ...
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
گفتگوی «راوی» با علی خانمرادی
خب، البته استان ما بیشتر از اینکه ادبیات مکتوب داشته باشد، دارای ادبیات شفاهی غنی و ارزشمندی ست. که شاید بخاطر توسعه نیافتگی و از آن مهمتر، هشت سال جنگ و پس از آن، چندین سال بازسازی و مشکلاتی از این دست، نتوانسته آنها را به قلم بیاورد. و البته بهتر است بگویم استانی که مردمانش در طول سالیان گذشته، همواره غم نان داشته اند نمی توانند در زمینه ادبیات مکتوب چندان هم ترقی داشته باشد. هر چند اخیراً نویسندگان ایلامی هم توانسته اند در محافل ادبی، حرفی برای گفتن داشته باشند. البته ناگفته نماند که شعر ایلام وضعیت دیگری دارد و همیشه از قطب های مهم شعر کشور بوده است.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«اسرارنامه» به‌روایت «علیرضا روشن»
علیرضا روشن از نویسندگانی است که در مجموعه «یکی بود یکی نبود» مسوولیت بازآفرینی «اسرارنامه عطار» را بر عهده داشته. وی اعتقاد دارد ادبیات بار سنگین اندیشه و تاریخ ملت ایران را بر دوش می کشد و ادبیات کهن در حکم الفبای زبان و ادب فارسی است که باید با دقت مطالعه شود.

روشن در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) با بیان این مطلب افزود: در نتیجه آشنایی که یوسف علیخانی با کار قبلی من بر روی «فیه مافیه» داشت، بازنویسی «اسرارنامه عطار» را به من پیشنهاد کرد.

وی درباره نحوه انتخاب حکایت‌ها برای بازآفرینی ادامه داد: «اسرارنامه» عطار نيشابوري، منظومه‌اي به زبان ساده و با كمترين ابيات مشتمل بر ۱۸ مقاله و ۱۰۱ حکایت است. برای مجموعه «یکی بود یکی نبود» ۲۹ حکایت آن‌را که قابلیت بیش‌تری برای تبدیل شدن به داستان ساده در حد نوجوانان داشت برگزیدم.

روشن در توضیح بیش‌تر این امر گفت: در تبدیل حکایت‌ها و روایت‌های عطار به داستان، بر عناصر، وقایع و حتی اسامی‌ای که عطار به کار گرفته بود تاکید داشتم و سعی كردم شخصيت و فضاسازی به گونه‌ای باشد که مخاطب کاملا در جریان مثل، پند و اندرزی که عطار در نظر داشته قرار گیرد.

وی با اشاره به ویژگی اسرارنامه تاکید کرد: اسرارنامه در برگیرنده پاره‌ای معانی است که عطار در هر حکایت به کار گرفته و هیچ گره‌گشایی در رابطه با آن‌ها صورت نداده. یعنی تنها به اتفاقات اشاره کرده اما درباره آن‌ها توضیحی نداده است. عطار رازی را برملا نمی‌کند و من نیز در تمام بازآفرینی‌های این کتاب به خطی که در حکایت‌های عطار وجود دارد وفادار ماندم.

روشن با تاکید بر ادبیات کلاسیک به عنوان بخشی از تاریخ و فرهنگ و اندیشه ایرانی مطرح کرد: ما در گذشته متون فلسفی و با زبان فلسفه نداشته‌ایم؛ این در حالی است که اکثر متون ما ادبی بوده و ادبیات به عنوان ظرفی برای حمل مظروف‌های مختلف مانند پند، انتقال فرهنگ و تاریخ به کار می‌رفته است.

وی ادامه داد: ازسوی ديگر بیش‌ترین استفاده تاریخی از ادبیات کهن در حوزه واژگانی است و انسان‌ها خودشان را با واژه منتقل می‌کنند، نمونه این واژگان را می‌توان در فرهنگ لغت دهخدا دید.

این نویسنده اظهار داشت: بخشی از شعرهای ما در ادبیات فدای محتوی، نکته‌های عارفانه و مثل‌ها شده‌اند. با استخراج قصه‌های نهفته در میان آن‌ها می‌توانیم توانایی شاعران را در داستان‌پردازی نمایان کنیم؛ به ظرائف اخلاقي و نكته‌هايي كه آنان مد نظر داشته‌اند بپردازيم و با شیوه روایی نو توجه مخاطبان را به خواندن این آثار جلب کنیم.

نویسنده این کتاب درباره نسخه‌ای که در بازآفرینی به کار گرفته افزود: تصحیح شفیعی کدکنی از «اسرار‌نامه» با توجه به علامت‌گذاری‌های متن، ذکر دلایل برای نقل قول‌هایش و این‌که تصحیح او مبتنی بر نسخه‌های پیشین بوده و منابعی که عطار از آنها‌ متاثر شده را ذکر کرده، یکی از مناسب‌ترین نسخه‌های موجود است و من همین تصحیح را در بازآفرینی به کار گرفتم.

وی در پاسخ به این سوال که چه دشواری‌هایی را برای بازآفرینی متحمل شده اظهار داشت: زبان فارسی دارای ویژگی پیچیدگی و دشواری‌های زبانی است. از سوی دیگر متن اصلی «اسرارنامه» شعر بوده و به صورت مختصر و فشرده نکته‌ها و مطالبی در آن آورده شده که برگرداندن آن به فضای داستان، باز کردن نکته‌ها و شخصیت‌پردازی با حفظ دقت در از دست ندادن خط اصلی کتاب و آوردن مطالب به صورت مفهوم برای نوجوانان از جمله دشواری‌های موجود در بازآفرينی چنین کتابی است.

عليرضا روشن متولد ۱۳۵۵ در تهران و فارغ‌التحصيل كارشناسي ادبيات نمايشي است. در حال حاضر نيز به خبرنگاري مشغول است.


Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
گفتگو با محسن نیکبخت، مترجم
گفتگوی سجاد صاحبان زند با محسن نیکبخت، مترجم کمدی الهی در سه جلد
ترجمه ای امروزی از یک کتاب کلاسیک
کتاب هفته - شانزدهم خرداد 1388 - صفحه 9
فایل پی دی اف ... اینجا

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
به ياد هوشنگ گلشيري

هوشنگ گلشيري
هوشنگ گلشيري
آمدن:‌ 25 اسفند 1316 اصفهان
رفتن: 16 خرداد 1379 تهران

بنياد گلشيري ... اينجا
برخي داستان‌ها ... اينجا
اينجا و اينجا و اينجا و اينجا

صدا ... اينجا
تصوير ... اينجا
عكس‌ها ... اينجا

زندگينامه (ram) ... اينجا و اينجا
نقاش باغاني (ram)... اينجا

گفتگو ... اينجا
نقد داستان ... اينجا
دميتي الزجاجية ... اينجا

عکس از «آرمان و کوهیار»

Labels: , ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«بوستان»سعدی به‌روایت «محمد مطلق»
بوستان سعدی به روایت محمد مطلق در مجموعه «یکی بود یکی نبود» نشر کتاب پارسه بازآفرینی شد. مطلق درباره نحوه بازآفرینی‌اش می‌گوید: سعی کردم متن از لغات دشوار عاری باشد و از سوی دیگر، حس باستانی و قدیمی بودن اثر با کمی شکست در نثر به مخاطب منتقل شود.

مطلق در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) با بیان این مطلب افزود: سال گذشته طبق نظرسنجی که روزنامه گاردین انجام داد 100 اثر برتر جهان با رای نویسندگان انتخاب شدند که «بوستان سعدی» نیز جزو این آمار بود. این امر نشان از جایگاه مهم بوستان در ادبیات ایران و جهان دارد.

وی ادامه داد: اگر ادبیات داستانی و روایی جهان را به 3 دسته «اسطوره»، «رمان» و «رمانس» تقسیم کنیم بوستان جزو برترین آثار رمانس در ادبیات جهان محسوب می‌شود؛ تمام این عوامل انگیزه و علاقه‌ای را در من ایجاد کرد که بازخوانی بوستان را مجددا و به طور جدی‌تر شروع کنم و در مجموعه «یکی بود یکی نبود» بازآفرینی آن را برعهده گیرم.

مطلق در توضیح الگوی بازآفرینی‌اش گفت: زمانی که «ایلیاد» و «ادیسه» هومر را با ترجمه سعید نفیسی می‌خواندم، هیچ لغت سنگینی در متن نبود و از سوی دیگر حس آرکائیک و قدیمی و باستانی بودن اصل متن را نیز در خواننده بر می‌انگیخت. این حس بر اثر چینش واژه‌ها رخ داده است. نیازی نیست مرتبا به لغت‌نامه مراجعه شود و زبان به عنوان یک معضل در درک این اثر مطرح نمی‌شود.

این روزنامه‌نگار افزود: اما هنگامی که «انه اید» را با ترجمه میر جلال‌الدین کزازی خواندم، ۲ مشکل وجود داشت؛ یکی پیگیری داستان و دیگری زبان. این امر باعث می‌شد برای درک معنی لغت‌ها همیشه از یک لغت‌نامه استفاده کنم که خود این موضوع باعث می‌شد رشته داستان را از دست بدهم.

وی تاکید کرد: در بازآفرینی بوستان سعی کردم از الگوی مرحوم نفیسی استفاده کنم. در نتیجه این بازنویسی، نوجوان اگرچه با زبان قدیمی و اثری کهن روبرو است، ولی در متن مقابلش دیگر با معظلات زبانی روبرو نیست و به راحتی متن را درک می‌کند. تنها با کمی شکست در نثر، حس آرکائیک منتقل می‌شود.

این نویسنده درباره نحوه انتخاب حکایت‌ها یادآور شد: بوستان سراسر حکایت است و نیازی به پردازش و توصیف بیش از اندازه موضوع نیست. سعی کردم از هر ۱۰ دفتر بوستان حکایتی را در این مجموعه بگنجانم.

وی در توضیح جذابیت آثار کلاسیک اظهار داشت: «ایتالو کالوینو» در مقاله‌ای، يکی از دلایل این امر را که چرا باید کلاسیک‌ها را خواند، «چرا نخواندن این آثار» ذکر می‌کند. در حال حاضر یکی از مشکلات جامعه ما نخواندن آثار کلاسیک به دلیل قطور بودن آن‌ها و دور بودن زبانشان از زمان حال است.

اين روزنامه‌نگار اشاره کرد: نویسندگان بزرگ خود را مرهون این آثار می‌دانند. باید بستری فراهم شود تا به این آثار توجه بیش‌تری صورت گیرد و بیش‌تر خوانده شوند.

وی در پایان به کتابی که در دست انتشار دارد پرداخت و گفت: کتابی با عنوان «سوخت‌رسانی در جنگ» توسط انتشارات وزارت نفت در دست چاپ است. در این کتاب با افرادی که در زمان جنگ وظیفه رساندن سوخت به جبهه‌ها را برعهده داشتند گفت‌و‌گوهایی صورت داده‌ام و آن‌ها را قالب گزارشی ارائه کرده‌ام.

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«مرزبان‌نامه» به روایت «ایرنّا مُحی‌الدین»
ایرنا محی‌الدین بناب مسوولیت باز‌آفرینی «مرزبان‌نامه» را در مجموعه «یکی بود یکی نبود» نشر کتاب پارسه بر عهده داشته است. وی معتقد است فاصله تاریخی میان خواننده امروزی با متون کهن تنها با بازخوانی، بازآفرینی و ساده‌نویسی این متون از بین می‌رود؛ البته باید توجه داشت آسیبی به متن اصلی وارد نشود.

محی‌الدین بناب در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) با بیان این مطلب افزود: «مرزبان‌نامه» باز‌نویسی سعد‌الدین وراوینی، ادیب قرن هفتم هجری از کتاب «مرزبان‌نامه» رستم، از شاهزادگان طبرستان به گویش طبری است. نویسنده کتاب را با تاثیر از کلیله و دمنه نصرالله منشی و داستان‌پردازی از زبان حیوانات و گیاهان نوشته. از سوی دیگر داستان‌های آن کوتاه است. تمام این ویژگی‌ها این قابلیت را فراهم می‌کند که حکایت‌های کتاب را به شيوه‌ای ساده و کوتاه باز‌آفرینی کنیم.

وی که در بازآفرینی از نسخه «مرزبان‌نامه» به تصحیح خلیل خطیب‌رهبر استفاده کرده، ادامه داد: در جریان کار بازنویسی به ارزش بیشتر متون کهن و این‌که آن‌ها میراث فرهنگی ما هستند بیشتر پی بردم و به این دیدگاه رسیدم که این آثار همان‌طور که به ما رسیده‌اند باید حفظ شوند؛ اما بازخوانی آن‌ها آسیبی به این امر وارد نمی‌کند و می‌توان این آثار را از منظرهایی مانند تاریخ، زبان و جامعه‌شناسی بررسی کرد.

محی‌الدین بناب درباره نحوه باز‌آفرینی‌اش توضیح داد: از آن‌جا که این متون برای نوجوانان سنگین هستند، موضوع اصلی و نکته‌هایی که در گذشته بیش‌تر توجه را جلب می‌کردند مد نظر گرفتم و با ساختارهای امروزی فضاسازی‌های داستانی را انجام دادم.

وی یادآور شد: از میان حکایت‌های موجود در «مرزبان‌نامه» حدود ۹۰ درصد آن‌ها را در این کتاب آورده‌ام، به جز حکایت‌هایی که از نظر قصه‌پردازی و فضاسازی این امکان برای آن‌ها وجود نداشت.

این نویسنده تاکید کرد: ارائه متون کهن به همین شیوه و زبان برای دانش‌آموزان دشوار است و فاصله‌ای عمیق بین آنان با این متون به وجود می‌آورد؛ این‌گونه متون یا باید در دانشگاه‌ها و به صورت تخصصی ارائه شوند و یا با ساده‌نویسی و باز‌آفرینی در اختیار دانش‌آموزان قرار گیرند.

وی در پایان افزود: روایت حکایت‌های کهن به شیوه قصه برای برقراری بهتر ارتباط با آن‌ها مناسب‌تر است. درباره «مرزبان‌نامه» نیز بسیاری ازاین حکایت‌ها در میان مردم رواج داشته و سینه به سینه منتقل شده است؛ اما شاید بیش‌تر افرادی که این حکایت‌ها را استفاده می‌کردند از منبع اصلی آن اطلاع نداشته باشند.

محي‌الدين تکنیسین علوم آزمایشگاهی است و همزمان به ترجمه و پژوهش‌ در زمینه مردم‌شناسی مي‌پردازد. خودش علت اين امر شناخت ناكافي دانش‌آموزان در دوران دبيرستان از علايق و استعدادهايشان مي‌داند

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«جوامع‌الحكايات» به روایت «بهنام ناصح»
بهنام ناصح از اعضاي مجموعه «يكي بود يكي نبود» كه بازآفريني «جوامع‌الحكايات» را برعهده داشته، در ساده‌نويسي اين اثر سعي كرده متن دور از نصيحت‌، پند و اندرز باشد و معنا را از دل حكايت‌ها استخراج كند.

ناصح در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) با بیان این مطلب افزود: یوسف علیخانی، دبیر مجموعه «یکی بود یکی نبود»، از مطالعه قبلی‌ من در زمینه «جوامع الحکایات» محمد عوفی، مطلع بود و بازآفرینی این مجموعه را به من سپرد. ازسوي ديگر اين كتاب قابلیت و جذابیت خاصی برای تبدل شدن به داستان‌هایی با زبان ساده داشت.

وی در توضیح بیشتر بازآفرینی حکایت‌ها گفت: حدود ۴۰ حکایت از این کتاب را با توجه به قابلیت‌های داستانی آن‌ها بازآفرینی برگزیدم. اما برخی از حکایت‌ها تنها در قالب یک پند و اندرز بود و قابلیت داستان‌پردازی و شخصیت‌پردازی را نداشت.

وی که از «جوامع‌الحکایات» به تصحیح جعفر شعار استفاده کرده اظهار داشت: احساس می‌کنم بازآفرینی این کتاب چندان دشوار نبود، چراکه مجموعه‌ای از قصه‌ها و حکایت‌های خواندنی به زبانی ساده است و عوفی در این کتاب به بیان ماجراهایی با موضوع‌های مهربانی، دوستی، دشمنی، خشم، حسد، عشق، نفرت و نیرنگ پرداخته.

نویسنده این کتاب به توضیح نحوه بازآفرینی‌اش پرداخت و گفت: در نحوه روایت‌ها سعی کردم مانند ترجمه، عرضه معنی ساده‌تری ازحکایت‌های کتاب نباشد، بلکه شکل روایت‌ها، زاویه دید، زمان بندی وقایع و حتی روند خطی داستان‌ها را با امکاناتی که در اختیار داشتم تغییر دادم تا به جذاب‌تر شدن کتاب کمک کند.

وی تاکید کرد: جوامع‌الحکایات اشتراک‌های بسیاری با گلستان سعدی دارد و من در انتخاب حکایت‌ها سعی کردم حکایت‌های جدیدی که کمتر شنیده شده‌اند را انتخاب کنم.

ناصح درباره اهمیت ادبیات کلاسیک ادامه داد: ادبیات کلاسیک مانند مواد خام برای تولید ادبیات امروزی است، این متون قابلیت تصویر‌پردازی و داشتن هسته اولیه برای تبدیل به داستان و رمان‌های امروزی را دارند.

وی اشاره کرد: نویسندگان غربی این هوشیاری را داشته‌اند که حتی ازمتون کلاسیک ما برای نوشتن آثار امروزی خود بهره بگیرند. نمونه بارز آن داستان «کیمیاگر» نوشته پائلوکیلو است که هسته داستان را مولوی در حکایت‌هایش داشته است.

وی در ادامه افزود: این داستان شیوه نصیحت‌گونه ندارد و سعی شده معانی که تاکنون در دل این حکایت‌ها نهفته بود استخراج شود. به گونه‌ای که مخاطب در ابتدا از خواندن چنین آثاری لذت ببرد.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
امروز روز تولد «شهریار وقفی پور» است
شهریار وقفی پور
متولد 16 خرداد 1356 زاهدان

درباره وقفی پور
اینجا و اینجا و اینجا و اینجا
اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
یادآوری ...
یک سال گذشت ... اینجا
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
امروز روز تولد «کاظم سادات اشکوری» است
کاظم سادات اشکوری
متولد 13 خرداد 1317 نارنه-اشکور

درباره اشکوری:
اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«کلیله و دمنه» به‌روایت «محسن بنی‌فاطمه»
محسن بنی‌فاطمه که بازآفرینی قصه‌های کلیله و دمنه را در مجموعه ۳۰ جلدی «یکی بود یکی نبود» انتشارات کتاب پارسه به پایان رسانده، معتقد است حکایت‌های کهن فارسی شبیه مینیاتورهای ایرانی هستند و پرسپکتیو ندارند؛ به همین دلیل تبدیل فضای مسطح آنها به فضایی سه بعدی برای مخاطب امروز بسیار دشوار است.

بنی‌فاطمه در گفت‌و‌گو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) با بيان اين مطلب افزود: سابقه بازنويسي و روان‌نويسی متون كهن خيلي زياد نيست و شايد اولين نمونه‌ها در سال ۱۳۳۵ توسط آذر يزدی با استخراج داستان‌هایی از ادبیات کلاسیک صورت گرفته است.

وي ادامه داد: با توجه به اینکه متن كليله و دمنه بسیار دلنشین و جذاب است و روایت‌ها و قصه‌ها از زبان حیوانات بیان می‌شود، شخصا علاقه‌ زیادی به این داستان‌ها دارم. البته بیان حکایت‌ها از زبان حیوانات هنگام بازنویسی و بازآفرینی آسیب‌هایی را به دنبال دارد و به همان نسبت فرصتی را نیز برای برقراری ارتباط بیش‌تر فراهم می‌کند.

بنی‌فاطمه در توضيح بيش‌تر اين امر گفت: در باز‌نویسی چنین متنی ممکن است نویسنده بیش از حد وارد دنیای فانتزی شود و از سوی دیگر فرصتی برای نویسنده است؛ چراکه در این نوع نگارش به ویژه برای نوجوانان از جذابیت‌های داستانی می‌توان بهره گرفت.

وي درباره نحوه باز‌آفريني اين اثر توضيح داد: در داستان‌هاي كليله و دمنه قابليت تصويري زيادی هست. از آن‌جا كه محوريت ما بیان حکایت‌ها در قالب داستان بود، بايد در بارآفريني با احتياط پیش می‌رفتم تا در عین جذاب بودن اسیر تکرار و کلیشه نشوم.

این نویسنده درباره منابعی که در بازآفرینی از آن‌ها بهره گرفته اظهار داشت: حدود ۶ نسخه کلیله و دمنه از جمله کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی را استفاده کردم. از سوي دیگر ترجمه محمدجعفر محجوب از نسخه انگلیسی در انتخاب ۱۰ قصه‌ای که نام‌آشنا نیستند، کمک شایانی بود.

وی تاکید کرد: در انتخاب حکایت‌ها سعی کردم بیش‌تر از حکایت‌های گمنام که عناصر داستانی قوی‌تری دارند استفاده کنم و گاهی اوقات از یک پاراگراف متن روایتی را برای داستان استخراج می‌کردم و فضاسازی‌های داستانی را انجام می‌دادم.

بنی‌فاطمه با اشاره به این که حکایت‌های کهن فارسی شبیه مینیاتورهای ایرانی هستند و پرسپکتیو ندارند(دو بعدی و مسطح هستند)، توضیح داد: تبدیل چنین فضاهای مسطحی به فضای حجم‌دار(سه بعدی) کار بسیار دشواری بود؛ به ویژه با توجه به تلاش زیاد ما برای وفاداری به متن اصلی. با همه این‌ها در استخوان‌بندی داستان کاملا به متن اصلی وفادار بودم و از هسته اصلی داستان دور نشدم.

وی در توضیح بیش‌تر درباره این کتاب به تشریح ویژگی‌های قصه پرداخت و گفت: فطرت و ذات انسان همیشه به خواندن و شنیدن قصه علاقه دارد. برای او متون خشک صرفا نظری جذاب نیست. از این رو در مجموعه «یکی بود یکی نبود» بازآفرینی قصه‌های کلاسیک برای نسل نوجوان دارای جذابیت و اهمیت ویژه‌ای خواهد بود.

این نویسنده افزود: تمام داشته‌هایمان ریشه در متون کهن و میراث مکتوب ما دارد و زبان، فرهنگ، اندیشه و پیشینه ما در آن خلاصه می‌شود؛ شاید بسیاری از گرفتاری‌های اجتماعی که درگیرشان هستیم در گذشته رخ داده و در این متون تکرار شده باشد. اهمیت مطالعه متون کهن برای همه سنین و همه نسل‌ها و اقشار جامعه؛ از همین واقعیت ناشی می‌شود.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
فراخوان جایزه ادبی جلال‌آل‌احمد

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«قصه‌های تفسير طبري» به روایت «محسن فرجی»
محسن فرجی بازآفرينی «قصه‌های تفسير طبري» را در مجموعه ۳۰ جلدی «يكی بود يكی نبود» نشر کتاب پارسه بر عهده دارد. وی معتقد است ساده‌ترين پروژه را در كل اين مجموعه انجام داده؛ چراكه تفسير طبری را نمونه درخشانی از ساده‌نويسي در نثر و زبان فارسی می‌داند.

فرجی در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) با بیان این مطلب افزود: قصه‌های تفسیر طبری نمونه درخشانی از ساده‌نویسی در نثر و زبان است و شیوه روایی که در داستان وجود دارد به نوعی نزدیک به داستان‌نویسی امروزی است. از سوی دیگر در این قصه‌ها می‌توان بازتاب بخشی از تفکر و روحیه قوم ایرانی و نوع نگاهش به جهان و هستی را پیگیری کرد.

وی اشاره کرد: این دو ویژگی عمده دلیل انتخاب من برای بازآفرینی تفسیر طبری در مجموعه ۳۰ جلدی «یکی بود یکی نبود» بوده است.

فرجی به نسخه‌ای که به عنوان منبع در این کار استفاده شده اشاره كرد و گفت: «قصه‌های تفسیر طبری» از مجموعه بازخوانی متون به تصحیح جعفر مدرس صادقی که توسط نشر مرکز منتشر شده را به‌كار بردم. این نسخه با فصل‌بندی، تدوین جدید و اعراب‌گذاری همراه بود و متن خوش‌خوانی داشت.

وی درباره ديگر ويژگي‌هاي تفسير طبري تاکید کرد: تفسیر طبری زبان پاکیزه‌ای دارد و کمترین اصطلاحات عربی در آن به‌کار رفته؛ در نتیجه کمترین نیاز را به تغیير و بازنگری داشت. تمام این عوامل متن را از نظر بازآفرینی ساده می‌کرد و می‌توانم بگویم کاری که من در این مجموعه انجام دادم از کار سایر افراد بسیار ساده‌تر بود. شايد من كمترين تلاش را براي ساده‌نويسي و امروزي كردن قصه‌هاي تفسير طبري انجام دادم.

این نویسنده ادامه داد: نوع نگاه مترجمان در اين كتاب به‌گونه‌اي بود كه بيشترين وفاداری به متن اعمال شد و در مجموع، متن نهایی با كمترين احتياج به تغيير و بازآفرينی متن اصلی، به خوبی پرداخته شد.

وي با اشاره به قصه به عنوان جذاب‌ترين ژانر ادبی اظهار داشت: قصه براي بيان هر ايده‌اي و جلب توجه مخاطب به نظريه‌هاي مختلف مناسب است و با قصه‌ می‌توان هر انديشه و پيامی را جذاب‌تر و مفهوم‌تر به مخاطبان ارائه كرد.

فرجی گفت: برای شناخت متون كهن و محتوای آن نزديك‌ترين و بهترين راه خواندن قصه‌های اين آثار و و پس از آن، مطالعه كل متن است.

وي در پايان يادآور شد: ۲۲ حكايت از تفسير طبري را كه فكر مي‌كردم براي نوجوانان مناسب و جذاب‌تر است انتخاب و البته با تغييرات اندكي بازآفريني كردم.

محسن فرجی متولد ۱۳۵۱ در تهران، نویسنده و روزنامه‌نگار است.

وی فعالیت ادبی را از سال ۱۳۶۹ با شعر شروع کرد و از سال ۱۳۷۳ به سمت داستان رفت. تا کنون در حوزه نقد ادبی هم مطالبی از او در روزنامه‌ها و نشریات مختلف به چاپ رسیده است.

از جمله آثار او مي‌توان به «یازده دعای بی استجابت» مجموعه داستان ۱۳۷۹ نشر ماریه، «خاقانی» داستان بلند برای نوجوانان ۱۳۸۴ انتشارات مدرسه و «چوب‌خط» مجموعه داستان ۱۳۸۵ نشر قطره اشاره كرد.

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com