تادانه

ادبيات فارسی در مهاجرت
كاش اسم اين كتاب ادبيات فارسی در تبعيد نبود و دست كم ادبيات فارسی در مهاجرت نام می گرفت، چرا كه خواننده با نگاهی به عنوان كتاب مقدمه ای بر: ادبيات فارسی در تبعيد/ 1357-1375 نوشته خانم مليحه تيره گل ( م. رازين)، ناخواسته به ذهنش متبادر می شود كه باز نگاهی سياسی به مقوله ادبيات؟!
بحثم اين نيست كه مخالفت بكنم با اين نوع نگاه كه در جای خود می تواند راهگشا باشد، ولی وقتی خانم تيره گل در اين اثر قابل توجه و مرجع در بيش از 550 صفحه و با قلم ريز، اين موضوع را به بررسی گرفته و چاپ اول آن در سال 1377/1998 توسط نشر U Touh Publications به چاپ رسيده، من خواننده نوعی كه بی توجه به مسايل سياسی به سراغ كتاب، بويژه با توصيه اهل فن مراجعه كرده ام، با كوله باری از اطلاعات و دانش برمی گردم، نامی چنين با خواننده ای ديگر چه خواهد كرد؟
تا جايی كه می دانم از اين كتاب در ايران شايد تنها چند نسخه، كمتر از انگشتان يك دست ، وجود دارد و تمام دريغم اين است كه كاش می شد حتی گزينه ای از آن در كشور به چاپ برسد.
به هر تقدير بحث من اين نيست كه بعد از مدت ها خواندن گفتگو ها و يادداشت های بزرگان ادبيات اين مملكت و شنيده ها، تصورم از ادبيات فارسی خارج از ايرانآن چيزی بود كه اگر اشتباه نكنم احمد شاملو، آن را فارگيليسی عنوان كرده بود. به اين شكل كه حالا گروهی از علاقمندان به ادبيات - بيشتر هم كسانی به نظرم می رسيدند كه طی اين سالها از ايران رفته اند- در كشورهای اروپايی و امريكايی به زبان فارسی می نويسند و اغلب هم نوشته هايشان نوستالژيك است و خاطره گونه ؛ با ملغمه ای از زبان فارسی و انگليسی. اما پس از چاپ چند عنوان كتاب از جماعت آنجايی - جالب اين كه جز يكی كه قبلا در ايران به عنوان نمايشنامه نويس معروف بود، بقيه كسانی هستند كه نوشتن را در غربت آغاز كرده اند - تصورم دچار تغيير شد و با نگاهی خيره تر و موشكافانه سعی كردم اين موضوع را دنبال كنم.
بعد هم اينترنت در اين روزها كه گذشته، امكان خوبی را فراهم ساخته تا خواننده پيگير ادبيات فارسی با مجله ها، سايت های عمومی و شخصی نويسندگان اينجايی و آنجايی آشنا بشود.
و اينجا اعتراف می كنم كه با خواندن دكتر نون زنش را از مصدق بيشتر دوست دارد نوشته شهرام رحيميان چاپ نشر نيلوفر/ 1380 دچار چنان شوق و شعفی شدم كه قبلا با خواندن كارهای محمد رضا صفدری، امير حسن چهلتن، ابوتراب خسروی ، فرخنده آقايی، محمد آصف سلطان زاده ، علی خدايی و چند نويسنده ديگر ديگر دچارش شده بودم.
يا تجربه های بكری كه بهرام مرادی در خنده در خانه تنهايی چاپ نشر اختران /1381 داشته است كه اگر چه ما نمونه های ايرانی اش را در تجربه های شهريار مندنی پور و ابوتراب خسروی ديده ايم با اين حال خواندن كارهای مرادی هم برای خود لذتی دارد. در مورد همنوايی شبانه…. قاسمی هم اظهار نظر نمی كنم كه دوست ندارم در زمانی كه عده ای گويی شاهكاری را كشف كرده باشند ، بدان دارند می پردازند و جايزه پشت جايزه….
در كنار اين ها جدا از اين سه نفر با خسرو دوامی هم كه مصاحبه كردم، برايم جالب بود كه چه نظرات جالبی در عرصه داستان دارد و داستان هايی قابل چاپ در ايران.
اين بحث دارد به درازا می كشد حال آنكه من تنها قصدم اين بود كه بپردازم به كتاب خانم تيره گل كه به قول دوستی، حتی اگر او همان نمايه فارسی كتاب های فارسی چاپ شده در خارج از ايران را كه در موخره كتاب آمده به تنهايی به چاپ می رساند خود لطف بزرگی بود بر گردن تك تك ادب دوستانی ايرانی كه كتاب با اسلوب كنونی اش بی هيچ تعارف كتابی است محققانه و قابل ستايش.
جالب اين كه يكی از دغدغده های خود من هميشه اين بوده كه اگر توانايی نوشتن به يكی از زبان های مطرح بين المللی ( انگليسی، فرانسه، آلمانی و..) را می داشتم، هرگز به فارسی نم نوشتم كه تيراژ كتاب هايمان از دو هزار فراتر نمی رود؛ البته اگر همين تعدادهم به فروش برسد و اما و اماهايی ديگر به دنبال نداشته باشد. با اين حال وقتی می بينم به قول بهرام مرادی در گفتگو با صاحب اين قلم در سایت سخن تعداد كتاب های فارسی چاپ شده در اين بيست سال گذشته در خارج از ايران از مرز دو هزار گذشته، غبنی گلويم را می فشارد كه چه زود اصل خود را گم می كنيم!؟
كاش می شد بخشی از اين ادبيات در ايران چاپ بشود كه تا آنجا كه من پيگير بودم هرجا ادبيات خالص نوشته شده، كتاب ها نه مشكل جنسی داشته اند و نه مذهبی و نه سياسی و …
و هر لحظه منتظرم تا آثار خسرو دوامی، ساسان قهرمان، داريوش كارگر، ژيلا مساعد، ناصر غياثی، ياشار احد صارمی، مهرنوش مزراعی و … و همچنين باقی نوشته های شهرام رحيميان و بهرام مرادی و رضا قاسمی در ايران به چاپ برسند.
***
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com