تادانه

چطور ناشر شدم
ناشرشدن‌ام کاملا اتفاقی بوده اما ناشرماندن‌ام به تلاش شبانه‌روزی‌ام مربوط است.
سال ۱۳۷۹ رفتم روزنامه‌ی انتخاب؛ گروه ماهواره. و شدم مترجم زبان عربی روزنامه. کارم، مونیتور شبکه ماهواره ای الجزیره بود که خبرها و گزارش‌ها و گفتگوهایش را ترجمه کنم. جدا از خبرهای کوتاه، اغلب مطالبم طی سال ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ و اوایل ۱۳۸۱ در صفحات فیچر روزنامه، مخصوصا صفحه‌ی پنج این روزنامه منتشر شده‌اند. بعد آقای عرفانیان که رئیس گروه ماهواره بود و کار را بهم یاد داد، از ایران رفت؛ از طرف خبرگزاری ایرنا رفت بلگراد. عربی را در دانشگاه خوانده بودم اما بهتره بگویم پاس کرده بودم و چیزی جز همان درس‌های کلیشه‌ای صرف و نحو و مبادی العربیه نمی‌دانستم و تنها کارنامه‌ی قابل دفاع تمام آن چند سال، پانزده روز تعطیلی عید سال ۱۳۷۵ بود که نشستم و داستان‌ها جبران خلیل جبران و زکریا تامر را ترجمه کردم؛ روزهای اول دو خط و سه خط و روزهای آخر، یک صفحه و دو صفحه. بعد وقتی جمشید برزگر، شاعر و روزنامه نگار که ارشدم در دوره‌ی سربازی بود، گفت صحبت کرده که بروم روزنامه‌ی انتخاب، تمام تن‌ام شروع کرد به لرزیدن که من؟ عربی؟ ترجمه؟ غیرممکنه!
چند روزی نرفتم تا یک روز رسما به زور مرا برد روزنامه و معرفی‌ام کرد به آقای محمدرضا عرفانیان که مدیر گروه ماهواره بود. یکی دو ساعتی مثل ماست نشستم روبروی تلویزیون الجزیره و بعد رفتم؛ مطمئن بودم دیگر هرگز به این اتاق پا نخواهم گذاشت.
چند روز بعد جمشید عصبانی آمد و گفت «آبروی منو بردی. کلی سفارش‌ات رو کرده بودم!»
جمشید اون‌موقع دبیر سرویس سیاسی روزنامه انتخاب بود. با خجالت گفتم «بلد نیستم.»
گفت «چطوری پس چهار سال زبان عربی خواندی؟»
گفتم «الکی. الکی.»
نزدیک بود گریه کنم که گفت «بیا و خودت به عرفانیان بگو!»
رفتیم. آقای عرفانیان منو نشاند پای تلویزیون و گفت «نه حقوق بهت می‌دهیم و نه کار ازت می‌خواهیم. دو هفته بنشین و حال کن برای خودت!»
پایان همان روز، اولین گزارش مفصل‌ام را تحویل دادم؛ گزارشی بود درباره‌ی ایهود باراک و شهرک‌نشینان اسراییلی.
بعد که عرفانیان رفت، مهراد گلخسروی شد رئیس. همو بود که دستم را گرفت که برو تایپ کن. گفت برو مجوز انتشارات بگیر.
و سال ۱۳۸۱ ثبت‌نام کردم و سال ۱۳۸۳ مجوز گرفتم که دیگه از انتخاب درآمده و رفته بودم روزنامه جام جم. بعد سه چهار سالی اونجا ماندم تا تیر ۱۳۸۷ که برای بار دوم خداحافظی کردم از روزنامه‌نگاری؛ و دیگر برگشتم.
و آمدم و ناشر شدم.
این چند کتاب را در سال اول ناشر شدن‌ام منتشر کردم؛ سال ۱۳۸۸.
همین

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment