تادانه

تمام ِ داستان موسیقی است
 
مهشيدسادات فهيم (روزنامه جام جم): «خوابیده‌خانم» تنها دختر «پیل‌آقا» و «ننه‌گل» از آتش عشق پسرخاله اش «اژدر» فراری است و دل به «بزرگ» پسر ارشد «حضرتقلی» و «قشنگ‌خانم» می بندد که وظیفه مراقبت از مالان (گوسفندان) میلکی‌ها را دارند. ثمره‌ی ازدواجشان «عجب‌ناز» است. زندگی بزرگ و خوابیده خانم درکمتر از دوسال با مرگ بزرگ پایان می یابد. بر اساس باور مردم میلک در پس اژدر کوه و اژدر چشمه، «اژدرمار»ی زندگى می کند که هر چند وقت یک بار سر برآورده و فردی را که آن حوالیست، می بلعد؛ عامل مرگ بزرگ و نابودی گله اش هم همان اژدر مار است. بزرگ شش برادر کوچک تر از خودش دارد و بر اساس سنت متداول در میلک خوابیده خانم باید پس از مرگ بزرگ با برادر دیگرش ازدواج کند از آنجا که راه دیگری نداشته است تن به ازدواج با برادرشوهرش می دهد منتها سایه‌ی شوم اژدر مار از زندگی خوابیده خانم کنار نمی رود؛ پسران حضرتقلی یکی پس از دیگری به دامش می افتند و خوابیده خانم ناگزیر است چتر حمایت برادران باشد و طبق سنت با برادر بازمانده ازدواج کند تا می رسد به کوچک پسر آخر که دو سه سال از عجب ناز کوچک تر است، تحمل ازدواج با او برای خوابیده بسیار دشوار است ولی طبق شوری که انجام می شود خوابیده باید با کوچک ازدواج کند و دخترش را نیز قربانی کند تا مردم میلک از کابوس اژدرمار بیدار شوند خوابیده با کوچک ازدواج می کند ولی خودش به اژدر کوه رفته و عشق اژدر را خاکستر می کند با امید به بیداری مردمان میلک.
ادامه مطلب را بخوانید

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«راز شوهر» در کتابفروشی‌ها افشا شد
راز شوهر 
رمان «راز شوهر» نوشته لیان موریارتی از سوی نشر آموت منتشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، رمان «راز شوهر» نوشته لیان موریارتی با ترجمه سحر حسابی از سوی نشر آموت منتشر و روانه بازار کتاب شد.
در قلب داستان راز شوهر نامه‌ای وجود دارد که قرار نبوده خوانده شود: «سیسیلیای عزیزم اگر این نامه را باز کرده‌ای پس قطعا من از این دنیا رفته‌ام»
نویسنده در این رمان از مخاطبش می خواهد تصور کند همسرش برای او نامه‌ای نوشته که پس از مرگش باید بخواند. نامه‌ای که حاوی بزرگترین و تاریک‌ترین راز زندگیش است. رازی که نه تنها زندگی مشترک او، بلکه زندگی دیگران را نیز ویران خواهد کرد. حالا تصور کنید نامه‌ را زمانی که همسرتان در قید حیات است بیابید؛ این مهمترین اتفاقی است که در این رمان با آن مواجه میشویم.
«راز شوهر» داستان انسان‌هایی است که دروغی ویرانگر را با خود حمل می‌کنند و در مسیر زندگی یاد این دروغ‌ها رهایشان نمی‌کند. در عین حال، روایتگر زندگی افرادی است که حاضرند برای حفظ آرامش عزیزانشان همه زندگی خود را فدا کنند.
وقتی سیسیلیا به عنوان قهرمان داستان نامه‌ای خاک خورده را در اتاقک شیروانی خانه‌اش یافت، اصلا به این فکر نمی‌کرد که این نامه زندگیش را دگرگون کند. این نامه نه تنها سبب شد وی شناخت بهتری نسبت به شوهرش پیدا کند بلکه خود واقعی وی را نیز آشکار کرد.
امیلی گریفین نویسنده آثار پرفروش نیویرک‌تایمز درباره راز شوهر می‌گوید: شوکه‌کننده، پیچیده و تامل برانگیز. این کتاب شما را تا مدت‌ها به فکر فرو می‌برد و بسیار مناسب گروه‌های مختلف کتابخوانیست.
آن لاموت نویسنده کتاب پرفروش «پرندگان ناقص» هم درباره این کتاب می‌گوید: کتاب چنان سرگرم‌کننده و جالب است که خواننده نمی‌تواند کتاب را زمین بگذارد. چه نویسنده خوبی: بسیار باهوش، عاقل، و سرگرم‌کننده.
این رمان مدت‌ها رتبه‌ اول پرفروش‌ترین‌های «نیویورک تایمز» و رتبه‌ اول پرفروش‌ترین‌های «آمازون» را در اختیار داشته است.
رمان «راز شوهر» نوشته «لیان موریارتی» و ترجمه سحر حسابی در ۴۰۰ صفحه و به قیمت ۲۱۰۰۰ تومان توسط «نشر آموت» منتشر شده است.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
همزمانی
شورای امنیت سازمان ملل متحد دیروز برابر با 29 تیرماه 1394، در سالگرد صدور قطعنامه 598 (29 تیرماه 1366) برای پایان دادن به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، با اکثریت مطلق آرا قطعنامه 2231 را در حمایت از توافق هسته‌ای ایران و گروه 1+5 به تصویب رساند.
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
پرفروش های تیرماه آموت - پخش ققنوس
http://aamout.persiangig.com/image/bestseller/9404-bestseller-s.jpg
سایز بزرگ ... اینجا
۱- من پیش از تو / رمان / جوجو مویز / مریم مفتاحی
۲- بیوه‌کشی / رمان/ یوسف علیخانی / چاپ دو
۳- شعر قفس /شعر / علیرضا روشن
۴- سه‌گانه / یوسف علیخانی/ مجموعه داستان کوتاه
۵- خدمتکار و پروفسور / رمان/ یوکو اوگاوا/ کیهان بهمنی / چاپ چهار
۶- شوهر عزیز من / رمان /فریبا کلهر / چاپ هشت
۷- دختری که پادشاه سوید را نجات داد / رمان/ یوناس یوناسون / کیهان بهمنی / چاپ دو
۸- کتاب نیست /شعر / علیرضا روشن
۹- عاشقانه / رمان/ فریبا کلهر / چاپ سه
۱۰- بودن /رمان / یرژی کاشینسکی / چاپ سه
۱۱- شازده کوچولو / آنتوان دو سنت اگزوپری/زهرا تیرانی
۱۲ – پیش از آنکه بخوابم /رمان / اس جی واتسون/ شقایق قندهاری / چاپ پنج
۱۳ - انتقام /یوکو اوگاوا/ داستان کوتاه / کیهان بهمنی
۱۴- نامه به کودکی که هرگز زاده نشد / اوریانا فالاچی/عباس زارعی
۱۵- تابستانآنسال /رمان/ دیوید بالداچی / شقایق قندهاری
۱۶-قصه‌های یک‌دقیقه‌ای / نوجوان/ فریبا کلهر / چاپ دو
۱۷ – رز گمشده /رمان/ سردار ازکان / بهروز دیجوریان/چاپ شش
۱۸- منم تندیس تنهایی / رمان/ فرح فرسار
۱۹- سنجاقکی نشسته بر کف استخر / نوجوان/ فریبا کلهر
۲۰- خانه کاغذی / کارلوس ماریا دومینگویز/ شقایق قندهاری/ چاپ دو

Labels: , , , , , , , , ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
یک‌سال است که به "آموته" آموخت شدیم
http://aamout.persiangig.com/940427-aamouteh.jpg
سلام. عيد همه تون مبارك. اين چند روز رفته بودم زادگاهم. كاري را شروع كرده‌ام و ديگر رسیده به نازک‌کاری. هفته گذشته، منصور برادرم، موزاییک کار برده و "خانه رفتگان" را فرش کرده بود. این دفعه سيمانكار آمده بود و با منصور کار را پیش می‌بردند؛ سیمان سفید دیوارها. من هم با اینکه دست‌هام به سیمان و گچ چندان آموخت نیستند، شده بودم وردست‌شان. آموته هم رها بود و گاهي مي آمد مي نشست روي شانه ام. تمام دیشب هم باران بود آنجا.
دیروز 27 تیر ماه بود و درست یک سال قبل در 27 تیر 93 آموته آمد روی هره پنجره نشست و شد آموخت ِ ما. ما هم حالا آموخته‌ی او. این صحنه را ساینا،‌ گرفته از هم‌نشینی من و آموته و سیمان و کار و میلک و خانه فرهنگ. به یادگار

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
اهدای کتاب در جشن هسته‌ای
خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا): شامگاه سه‌شنبه 23 تیرماه، ساعاتی پس از اعلام توافق هسته‌ای، مدیر نشر آموت (ناشر برگزیده سال 1392) همراه با همکارانش در جشن هسته‌ای حضور یافت و به شکرانه این پیروزی صدها جلد از کتاب‌های پرفروش نشر خود را رایگان میان مردم تقسیم کرد.

http://www.ibna.ir/images/docs/000224/n00224902-r-b-002.jpg


http://www.ibna.ir/images/docs/000224/n00224902-r-b-003.jpg

http://www.ibna.ir/images/docs/000224/n00224902-r-b-005.jpg

http://www.ibna.ir/images/docs/000224/n00224902-r-b-004.jpg

http://www.ibna.ir/images/docs/000224/n00224902-r-b-006.jpg

http://www.ibna.ir/images/docs/000224/n00224902-r-b-001.jpg

http://www.ibna.ir/images/docs/000224/n00224902-r-b-000.jpg

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
جشن اهدای کتاب به مردم شادمان از توافق هسته‌ای
http://aamout.persiangig.com/940423-insta.jpg
در چشم برهم زدنی غلغله شد؛ میدان ولیعصر
و کتاب ها رفتند به میان مردم
عکس های اصلی توی دوربین بهنام هستن
حس عجیبی بود
انگار آب بریزی به روی زمین خشک و تشنه.
انگاری باری از روی دوش آموت برداشته شد
بچه ها بهشون مزه کرده. ایرنا میگه کاشکی بازم بریم بیاریم
جالب اینکه بهنام ناصح و زهرا تیرانی این وسط امضا هم می کردن

چند تا واكنش جالب هم ديديم:

اولي: آقايي كه توي عكس ها كتاب "ايراندخت" را گرفته، گفت شما را در نمايشگاه كتاب ديده بودم
دومي: خانمي كه بهش ايراندخت رسيده بود، آمد و گفت اين رو خوانده ام، تو رو خدا كتاب ديگه نويسنده اش رو بهم بدين
سومي: زني آمد جلو و گفت "زندگي اسرارآميز" را هم آورده ايد؟ كه ايرنا آخرين جلد زندگي اسرارآميز را بهش داد
چهارمي: جواني آمد و گفت اين كارتون قشنگ كرد امشب رو
ووو
وقتي كتاب ها را مستقر كرديم جلوي سينما قدس (در میدان ولیعصر) هنوز تپش قلب داشتم که نیایند مانع‌مان بشوند؟ مسخره‌مان نکنند؟ ووو های دیگر. بعد دست دراز کردم و اولین کتاب را برداشتم. یادمه "رز گمشده" بود. مردم کم‌کم حواس‌شون بهمون شده بود. دختر و پسر جوانی داشتند نگاه‌مان می‌کردند. کتاب را گرفتم طرف‌شان. ترسیدند. نگرفتند (لابد فکر کردند شب‌نامه است و خطرناک). بعد مردی از پشت سرم گفت: بدهید به من

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
آدم‌هاي تنها و سنت‌هاي غريب
http://www.etemadnewspaper.ir/Modules/News/NewsCrop.aspx?News_Id=19891&V_News_Id=&Src=Main 
الهامه کاغذچی (روزنامه اعتماد): رالف والدو امرسون می گوید: اجتماع، نامها و آداب و رسوم را دوست دارد و از واقعيتها و افراد آفريننده و خوداتكا بيزار است.
حقیقت تلخ اجتماع در همین جمله نهفته است. مردم از هر نژاد و رنگ و گویشی که باشند در برابر خرافه ها و آداب و رسوم سنتی عاجز جلوه می کنند و توان مبارزه و تغییر خرافه را ندارند. تنها نسل ها میگذرد وگمان می رود کسانی برنده شده اند که بی چون و چرا سر به دامان باورهای سنتی میگذارند و در استحاله ای از تقدس به خواب می روند. بد نام شده گان، از دسته و گروهی سر بیرون میاورند که در برابر رسوم وامانده و ته نشین شده قد علم کرده اند. آن ها طرد می شوند، کوچ می کنند، تنها می مانند اما مصلح حقیقی نفع بشری و جمعی اند.
این چند خط، مقدمه ای است برای شروع خوانش رمانی به نام بیوه کشی که نویسنده ی آن با همه ی عشقی که به روستای کوچک زادگاهش دارد اما جسورانه، خرافه ها و ظلمی که در حق زن روا داشته می شود را به چالش می کشد و در برابر حرف هاو حدیث های نا به جا سر سختانه سینه اش را سپرمی کند.
ادامه مطلب را بخوانید

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
بدون شرح
پروانه سراوانی: سالها قبل، کتابی را دستم گرفته بودم که بیشتر از -شاید- 10 صفحه اش را نتوانستم بخوانم. شخصیت اصلی یک دانشجوای ادبیات بود که از همان صفحات اول سر کشیده بود به فحش و فضاحت و حرفهای رکیک. کتاب را گذاشتم کنار و فکر کردم از این نویسنده ای که حرمت قلم را بلد نیست، تا عمر دارم چیزی نمی خوانم.
نمیدانم چه چیزی باعث شد که فکر کنم آن کتاب (اژدها کشان) است که دستم گرفته ام و نویسنده ی آن کتاب (یوسف علیخانی ) است . وقتی خواهرم ، با اصرار برایم فیس بوک باز کرد وکلی نویسنده و شاعر را توی صفحه ام اضافه کرد، دیدن اسم یوسف علیخانی، خاطره ی آن کتاب بد را برایم زنده کرد. کتابی که تا عمر داشتم از نویسنده ی بی ملاحظه اش چیزی نمی خواندم!
امسال ، بیوه کشی را از آموت گرفتم. سه گانه را نیز. سه گانه ای که یکی از کتابهایش بایست همان کتابی می بود که مرا از لحن ادبیات لمپنی نویسنده منزجز کرده بود. لای کتاب را باز کردم. شیطنتم گل کرد که بگردم دنبال کلماتی که فراری ام داده بودند. فکر کردم شاید آن سالها.. تجربه و تحملم کمتر بوده و اصولا کتاب شناسی بلد نبوده ام. وگرنه چرا این کتاب جایزه گرفته؟؟گشتم و نیافتم. اصلا نبود. نه دانشجوای ادبیات داشت نه خوابگاه درب و داغان. این اصلا یک کتاب روستایی بود، نه شهری . تمام و کمال روستایی. به دوست جان هم گفتم. او هم گشت.
دیدم این همه سال بار موهومی را روی دوش کشیده ام و کتابی که دست گرفته بودم اصلا ( اژدها کشان ) نبوده ، چه به اینکه مال این نویسنده باشد. اما هر که ، که بود، این همه سال تصویر ذهنی مرا خراشیده بود.
به دوست جان گفتم : خیلی شرمنده ام . تمام قد عذر خواهی می کنم از صاحب سه گانه.
این مال ِ قبل از خواندن بیوه کشی بود. بعد از خواندم بیوه کشی ، بارها جمله ام را برای دوست جان تکرار کردم.
و حالا که بیوه کشی که چون شعری روان، خوانده شد، جدّ کرده ام برای خواندن سه گانه. ( عروس بید- اژدها کشان- قدم بخیر مادربزرگ من بود)
این پست فقط معرفی است. از بیوه کشی، حرفها خواهم داشت ...

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com