تادانه

اعتراف‌گونه
دردناكه اما بايد اعتراف كنم دو ردیف از كتاب هاي كتابخانه ام مربوط مي‌شوند به تحقیقی که سال 86 و 87 روی موضوعی دوست‌داشتنی انجام می‌دادم و مثل خوره، سند جمع می‌کردم برای آن موضوع. یادم هست 63 تا سند پیدا کردم. بعد زد و درگیر نشر شدم و شدم زندانی کلمات دیگران.
هر چند ماه یک‌بار اون دو ردیف  رو می‌بینم و دردم تازه می‌شه که الان نزدیک به 7 ساله آزادی‌ام را از دست داده‌ام و نمی‌توانم مثل قبل (حتی وقتی کارمند بودم) کوله‌پشتی ام را یک ساعته آماده بکنم و بزنم به کوه و دشت و جاده.
دردناکه اما برای اون دو ردیف، درمان نمی‌شه.
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
مخاطب امروز کتاب در ایران آتش زیرخاکستر است
یوسف علیخانی می‌گوید وقتی ناشری می داند کتابی برای مخاطبش جذاب نیست باید به شعور او و خودش احترام بگذارد و کتاب را چاپ نکند و یا اگر چاپ کرد سعی نکند که آن را به مخاطب به زور بفروشد.
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ: یوسف علیخانی قبل از اینکه به عنوان نویسنده و ناشر مطرح باشد به عنوان مستندساز و روزنامه نگار و مترجم شناخته شده بود تا اینکه در نهایت از روزنامه نگاری در عرصه کتاب و ادبیات به مدیریت انتشارات خودش؛ «آموت» رسید.
علیخانی این روزها با این موسسه کوچک اما موفق در سرتاسر ایران و از طریق نمایشگاه‌های کتاب استانی مخاطبان زیادی را پیدا کرده است.
این ناشر و نویسنده از این منظر شاید تنها مدیر نشر ایرانی باشد که به قصد فروش کتابی نیمی از ایران را گشته است و تجربه هایش از دیدار بسیار قابل اعتناست. این گفتگو با همین بهانه صورت گرفت که در ادامه از نگاه شما می‌گذرد:
* جناب علیخانی به شما می گویند مرد نمایشگاه های کتاب استانی. خودتان هم شنیده‌اید؟
بله. من البته امسال در ۱۵ نمایشگاه کتاب استانی بیشتر شرکت نداشتم که از این تعداد ۱۴ نمایشگاه را خودم حاضر بودم و یکی را هم برادرم به نیابت از من رفت.
* شما در ۱۴ منطقه و استان ایران در سال جاری مردمی را دیده‌اید که به شوق کتاب و برای خواندن کتاب دور هم جمع  شده اند. از این منظر شاید بتوانم از شما بپرسم که ماجرای کتاب خوان نبودن ایرانی‌ها که معمولا در زبان خیلی از مدیران و اهالی مطبوعات می‌چرخد را چقدر شما به وضوح دیدید؟ اصلا نگاه مردم این استانها به کتابخواندن چیست؟
من در این سه ساله خیلی از نمایشگاه های استانی را دیدم. برخی را البته یک بار رفتم و در برخی هم در هر سه سال شرکت داشتم. از این زاویه می‌خواهم برایتان بگویم که طیفی از مردم که به نمایشگاه های کتاب استانی می آیند طیفی هستند که در آمار هیچوقت حساب نمی شوند.
یعنی وقتی آمار کتابخوانی را اعلام می کنیم و می گوییم که مردم ما کتاب نمی‌خوانند، اینها را به حساب نمی آوریم. به همین خاطر اتفاقا من می‌خواهم بگویم که مردم ما کتابخوان هستند.
* چرا آنچه شما می بینید با آنچه آمار می‌گوید متفاوت است؟
آمار را  متاسفانه موقع نمایشگاه‌های کتاب استانی نمی‌گیرند. آمار مربوط است به دانشجوها و نویسندگان و مترجمان و به اصطلاح روشنفکران. یعنی از کسانی که به کتابخوانی معروف هستند و به گمان من اصلا کتاب نمی‌خوانند. اینها را هم طبق آمار شخصی خودم می گویم.
این افراد کتاب هایی را دنبال می‌کنند که یا خودشان به باور خوب بودنشان رسیده باشند یا اینکه به واسطه توصیه دوستان و جوایز و روزنامه‌ها و... به خواندنش ترغیب شده باشند. اینها که آمار نیست.
نویسنده ها و شاعران و این افراد را در نمایشگاه‌های استانی زیاد دیده‌ام. همه توریستی به نمایشگاه آمده‌اند. برای گشت و گذار و در نهایت دیدن دوستان و همکارانشان. از طرف دیگر مردم اما چیز دیگری می‌گویند و می‌خواهند. مردم  از روی کنجکاوی کتاب‌هایی را از ناشر می خرند و می برند برای خواندن و دیده‌ام که سال بعد اگر آن کتاب جذبشان کرده باشد دوباره به سراغ همان ناشر می روند و از او کتابی مشابه درخواست می کنند. حتی دیده‌ام که مثلا کتابی که اول نمایشگاه به کسی فروخته ام در روز پایانی نمایشگاه چنان او را جذب کرده که از من کتاب مشابه دیگری هم می خواهد.
منظورم این است که کتاب در ایران مخاطب دارد اما ما او را از دست داده‌ایم. مخاطب امروز کتاب در کشور ما مثل آتش زیر خاکستر است. تاریخ هم نشان داده که ایرانی ها در برهه هایی کتاب خوان بوده اند و در دوره هایی نه.
* فکر می‌کنید علت این دگردیسی‌ها چیست؟
به نظرم ما اعتماد آنها به کتاب را از بین برده‌ایم. جوایزی راه انداختیم و با آن به کتابی جایزه دادیم که مورد علاقه مردم نیست. برای کتابی جنجال خبری درست می‌کنیم و همین مخاطب را به خریدش می‌کشاند اما وقتی او خواندش می بیند که با آن ارتباط نمی گیرد. این یعنی شکستن اعتماد مخاطب. حالا فکر کنید چطور باید این اعتمادهای از دست رفته را دانه به دانه دوباره جلب کرد. حالا دیگر ناشر است که باید اعتماد مخاطبش را دانه به دان جلب کند و بکشدش به سوی اینکه در هر نمایشگاهی سالانه او را ببیند. این همان گذر و ماراتنی است که ما در نمایشگاه های استانی به دنبالش هستیم. به دنبال اینکه مخاطب بالقوه ایرانی را به خودمان دوباره امیدوار کنیم.
بگذارید اعترافی بکنم. خود من یک سه گانه داستانی دارم. برگزیده چند جایزه ادبی و به چندین زبان دنیا ترجمه شده است. خیلی هم درباره اش در مطبوعات نوشته اند. خب چرا من این کتاب را دیگر تجدید چاپ نمی‌کنم؟ مگر نمی توانم بفروشمشان؟ چرا. اما به این شعور رسیده‌ام که سبکی که در سه گانه‌ام دارم  مخاطبی محدود دارد و در بهترین حالت تعداد مخاطبانش سه هزار نفر بیشتر نیست؛ پس باید به مخاطبم احترام بگذارم. می خواهم تاکید کنم که مردم ما واقعا مشتاق خواندن هستند و واقعا کتابخوان هستند اگر ما هم عادت کنیم که به آنها احترام بگذاریم و اثر شایسته آنها تقدیمشان کنیم
در نمایشگاه کرمان یادم هست که خانمی به اصرار من یک رمان از یک نویسنده کتاب اولی با خودش برد. یعنی من از او خواستم که این کتاب را ببرد و بخواند. روز پنجم نمایشگاه همان خانم از من به اصرار می خواست ک کتاب های دیگر این نویسنده را نیز به او معرفی کنم. یادم هست که در نمایشگاه کتاب شیراز به یک دانشجوی پزشکی کتابی دادم و دو روز بعد به من زنگ زد که خواهش می کنم هر کسی به سراغت آمد از این کتاب یک نسخه به او بده و در همان نمایشگاه آن کتاب تمام شد.
* جناب علیخانی شما عطشی را روایت می‌کنید که بسیار قابل اعتناست. به نظرم منشاء این عطش هم بسیار مهم است. یک وقت هست که می گوییم منشاء این عطش ذاتی است و در جان ماست و گاهی هم می‌گویم به چیزی عطش داریم چون در دسترسمان نیست. و البته در ضلع سوم هم می‌گوییم بالاخره جوینده یابنده است و هر کس طالب کتاب باشد آن را پیدا می ‌کند. شما خودتان به کدام یک از اینها قائلید؟
بگذارید سوالی از مشا بپرسم. علت اصلی ترافیک تهران در روزهای پایانی اسفند چیست؟ قاعدتا اشتیاق مردم به خرید است که آنها را بیرون کشیده و به خرید آورده است. پس یک حس جمعی دارد به آنها می گوید که سال دارد نو می شود و باید خرید کنید. این حس باعث می شود که مردمی که حتی خرید نمی کنند هم به بازار کشیده شوند.
در نمایشگاه های کتاب شهرستانی هم وضعیت به همین منوال تعریف می شود. مردم در طول سال خرید کتاب دارند و نیازشان را برآورده می کنند اما وقتی حس و حال نمایشگاهی برپا می شود آن نیاز بیشتر خودش را نشان می دهد و عطش ذاتی ایرانی ها در خواندن بیشتر نمود پیدا می کند. شما می دانید که در اردیبهشت ماه فروش کتاب ناشران توسط پخشی ها از همیشه بیشتر است؟
* به خاطر نمایشگاه کتاب؟
علتش این است که فضای نمایشگاه بین المللی باعث می شود عطش کتابخوانی در خیلی ها بیدار شود و آنها بروند کتاب بخرند. در این ماه هر جا می روید و هر چه می خوانید درباره کتاب است.
حتی آنها که نمایشگاه نمی آیند از سطح شهر خرید می کنند. پس می بینید عطش همان آتش زیر خاکستر است و البته بیدار کردنش هنر می خواهد. در مشهد و بندرعباس در ایام برپایی نمایشگاه کتاب استانی در هر میدان و خیابانی بیلبورد برپایی نمایشگاه دیده می شود. این مردم را به بودن در این فضا تهییج می کند. در زاهدان سوار تاکسی هم که شدم می پرسدی که برای نمایشگاه آمدید یا نه.
* قبول دارید که برپایی این نمایشگاه ها با وجود این کارکردها به چرخه ضعیف اقتصاد نشر در ایران صدمه جدی وارد کرده است.
نه. اما این ماجرا روی دیگری هم دارد. در همان بندرعباس وارد یک کتابفروشی شدم و از او سراغ یکی از کتاب های خودم را گرفتم. گفت ندارم. اسم ناشر و نویسنده و... را دادم. گفت ندارم. بعد اشاره کردم که فلانی؛ کتاب اینجا در فلان قفسه ات هست. یعنی خود او نمی دانست چه کتابی دارد و برای فروشش تلاشی نمی کرد.

در شهر رشت دوست نویسنده ای که خودش از اهالی این شهر بود می گفت تا وقتی که کتابش دو چاپ نفروخت و برنده یکی دو جایزه نشد حتی یک نسخه اش هم در این کتابفروشی های رشت پیدا نمی شد. یعنی کتابفروش شهرستانی منتظر است که کتابی راحت فروش برود تا آن را بیاورد و به مردمش عرضه کند. یعنی نمی خواهد برای خودش زحمتی ایجاد کند.
ناآگاهی و رخوتی که به جان این کتابفروشی ها افتاده ناشی از نمایشگاه نیست. شما مثلا کتابفروشی امام مشهد را ببینید. گروه وایبری خودش را دارد، صفحه اینستاگرام دارد و چند جور ابزار ارتباطی دیگر. مخاطبش لحظه به لحظه در جریان موجودی این فروشگاه هست و معلوم است که او موفق هم خواهد بود و معلوم است که آنها که فعال نیستند موفق هم نیستند و اینها ربطی هم به نمایشگاه ها ندارد.
* آقای علیخانی چقدر کتابفروختن در این پروسه که یاد می کنید به عنوان یک شغل تخصصی محل اعتنا و توجه است؟
بگذارید اینطور پاسخ بدهم که من آرزویم این است که بتوانم پنج نیروی کتابفروش مثل خودم تربیت کنم. یعنی کسی که کتبا بخواند و بفهمدش  بتواند درباره اش توضیح دهد و اعتماد مخاطب را به اثری که البته قابل دفاع است جلب کند.
گاهی به شوخی شنیده ام که  برخی در شهرستان‌ها گفته اند از دور یک مرد سیبیلوی قدبلند را دیده ایم و خندیده‌ایم که مگر کتابفروش هم این ریختی می‌شود و رفته‌ایم که کمی سر به سرش بگذاریم ولی نزدیک که شده‌اند جذب دنیای کتاب شده‌اند. شاید باورتان نشود از همین گذر تلفن همراه من الان ۲۱۰۷ شماره در خودش دارد که به استانهای مختلف کشور طبقه بندی شده است. اینها افرادی هستند که با من دوست شده اند و اعتمادشان را به کتاب  جلب کردیه ام. افرادی که که درگیر کتابشان کرده ام و حتی از آنها درباره میزان علاقه شان به کتاب در شبکه های مجازی گاهی امتحان می گیرم.
* به نظر شما برگزاری نمایشگاه‌های کتاب استانی برای مسئولان ساتانها چقدر امری تشریفاتی و علی السویه و چقدر قابل اعتنا و محل سرمایه گذاری است؟
راستش به این مساله توجه نکرده ام اما باید اعتراف کنم که این نمایشگاه نسبتا نظم دارد که محل تقدیر است. البته در شهرستان ها نوعی بی نظمی هست. به نظرم این مساله نوعی هشدار است که باید خود ناشران جدی بگیرندش.
نمایشگاه کتاب زاهدان در این چند ساله نمایشگاهی قابل اعتنا بوده است و جدی. چرا؟ چون مدیر ارشاد این شهر که از قضا یک روحانی است تمام هفت روز نمایشگاه در سالن ها دارد می دود و به رتق و فتق امور مشغول است و افراد مختلف دولتی  را به نمایشگاه می‌کشاند و می‌دانید که در این جغرافیا وقتی آدم هایی به نمایشگاه هایی از این دست می آیند با خودشان خبر و آدم و در یک کلام استقبال کننده می آورند.
اما بگذارید این را هم بگویم امسال در نمایشگاه کتاب کرمانشاه در وردیچند بیلبورد زده بودند که موضوعش خیر مقدم گویی به مقامات زا جمله به استاندار و مدیرکل ارشاد بود اما حتی یک تابلو و بیلبورد که از مردم و حضورشان استقبال کرده باشد خبری نبود. جای مردم برای مسئول این نمایشگاه کجاست؟ خب معلوم است که وقتی برای مردم و مخاطب احترام نگذارید کیفیت آنها افت خواهد کرد.
* وضعیت یارانه خرید کتاب در نمایشگاه به نظرت چقدر در جذب مخاطب تاثیر دارد؟
ببنید در نمایشگاه استانی امسال مخاطب چهل هزار تومان می داد و پنجاه هزار تومان بن خرید کتاب می گرفت. اما چهار  پنج سالی است که این مبلغ ثابت مانده است. در پنج سال قبل چند کتاب را می شد با این مبلغ خرید و امسال چقدر؟
تازه امسال مبلغ یارانه ای که ناشر می داد را هم کمتر کردند. البته فروش کتاب در نمایشگاه های استانی به خاطر مبلغ نقدی درآمدش به صرفه است. با این حال معتقدم که در این دوره کنون است که به قول رضا امیرخانی اگر ناشری توانست زنده بماند واقعا ناشر است. چون نه از وام خبری هست نه از یارانه کاغذ نه از خرید آنچنانی کتاب توسط دولت.
گفتگو: حمید نورشمسی

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
شعر ِ قفس
در قفس ِ پیراهن ِ تو
دو قمری ِ سرگردان
دو قمری ِ بی آشیان
تا بر صخره‌ی مسین سینه‌ی من پرواز کنند
قفس را بدر!
(علیرضا روشن)
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
پرفروش ترین های سال ۹۳
http://aamout.persiangig.com/image/bestseller/93-bestsellers-s.jpg
سایز بزرگتر ... اینجا

۱- شوهر عزیز من/ رمان/ فريبا كلهر/ چاپ هشتم
۲-کتاب نیست/ مجموعه شعر/ عليرضا روشن/ چاپ هشتم
۳-بودن/ رمان/ يرژي كاشينسكي/ ترجمه‌ی مهسا ملک‌مرزبان/ چاپ دوم
۴-خدمتکار و پروفسور/ رمان/ یوکو اوگاوا/ ترجمه‌ی کیهان بهمنی/ چاپ چهارم
۵-پیش از آنکه بخوابم/ رمان/ اس جی واتسون/ ترجمه‌ی شقایق قندهاری/ چاپ چهارم
۶-عاشقانه/ رمان/ فریبا کلهر/ چاپ سوم
۷-زندگی اسرارآمیز/ رمان/ سو مانک کید/ ترجمه‌ی عباس زارعی/ چاپ دوم
۸-نسکافه با عطر کاهگل/ رمان/ م. آرام/ چاپ چهارم
۹- به وقت بهشت/ رمان/ نرگس جورابچیان/ چاپ پنجم
۱۰- اتاق/ رمان/ اما دون‌اهو/ ترجمه‌ی علی قانع/ چاپ دوم
۱۱-اندوه بلژیک/ رمان/ هوگو کلاوس/ ترجمه‌ی سامگیس زندی
۱۲-طلسم دلداده/ رمان/ م. آرام
۱۳-مجموعه داستان های فلانری اوکانر/ ترجمه‌ی آذر عالی‌پور/ چاپ دوم
۱۴-انتقام/ مجموعه داستان/ یوکو اوگاوا/ ترجمه‌ی کیهان بهمنی
۱۵-رز گمشده/ رمان/ سردار ازکان/ ترجمه‌ی بهروز دیجوریان/ چاپ ششم
۱۶- ادیپ در جاده/ رمان/ هانری بوشو/ ترجمه‌ی صادقیان و طباطبایی
۱۷-خانه کاغذی/ رمان/ کارلوس ماریا دومینگوئز/ ترجمه‌ی شقایق قندهاری
۱۸-پاییز حافظیه/ رمان/ م. آرام/ چاپ سوم
۱۹-روزگار تفنگ/ رمان/ حبیب خدادادزاده
۲۰-چهار زن/ رمان/ محمداسماعیل حاجی‌علیان

Labels: , , , , , , , , , , , ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
پرفروش‌ترین‌های اسفند 1393
http://aamout.persiangig.com/image/bestseller/9312-bestsellers-s.jpg
سایز بزرگتر ... اینجا

۱- خدمتکار و پروفسور/ رمان/ یوکو اوگاوا/ ترجمه‌ی کیهان بهمنی/ چاپ چهارم
۲- بودن/ رمان/ يرژي كاشينسكي/ ترجمه‌ی مهسا ملک‌مرزبان/ چاپ دوم
۳- پیش از آنکه بخوابم/ رمان/ اس جی واتسون/ ترجمه‌ی شقایق قندهاری/ چاپ چهارم
۴- شوهر عزیز من/ رمان/ فريبا كلهر/ چاپ هشتم
۵- کتاب نیست/ مجموعه شعر/ عليرضا روشن/ چاپ هشتم
۶-نفس عمیق/ مجموعه داستان/ یوریک کریم‌مسیحی
۷-خدا محبت است/ گردآوری: فریده برنگی/ چاپ چهارم
۸-خاطرات زنی که نصفه مرد/ مجموعه داستان/ الهامه کاغذچی
۹-چهل دخترون/ رمان/ م. آرام و مژگان مظفری
۱۰-عاشقانه/ رمان/ فریبا کلهر/ چاپ سوم
۱۱-اتاق/ رمان/ اما دون ا هو/ ترجمه‌ی علی قانع/ چاپ سوم
۱۲-انتقام/ مجموعه داستان/ یوکو اوگاوا/ ترجمه‌ی کیهان بهمنی
۱۳-ولادیمیر می گوید/ رمان نوجوان/ فریبا کلهر
۱۴-نسکافه با عطر کاهگل/ رمان/ م. آرام/ چاپ چهارم
۱۵-ادیپ در جاده/ رمان/ هانری بوشو/ ترجمه‌ی صادقیان و طباطبایی
۱۶-پیامبر/ جبران خلیل جبران/ محمد شریفی
 ۱۷-کلید اسرار زندگی/ گردآوری: محسن تیموری/ چاپ سوم
۱۸-مجموعه داستان های فلانری اوکانر/ ترجمه‌ی آذر عالی‌پور/ چاپ دوم
۱۹-ایراندخت/ رمان/ بهنام ناصح/ چاپ ششم
۲۰-جادو/ معجزه شکرگزاری/ روندا برن/ ترجمه‌ی فرشید عطایی

Labels: , , , , , , , , , , ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
نشانه
http://aamout.persiangig.com/image/aamouteh/931221-aamouteh.jpg
ديروز بعد از چند ماه تونستم بالاخره بر خودخواهي ام پيروز بشم و پنجره را باز بگذارم كه برود.
آخرين عكس را با بغض و گريه گرفتم و رفت.
برايش آب و غذا گذاشتم توي بالكن و پنجره را باز گذاشتم و راهي "ميلك" شدم.
حالا بعد از دو روز برگشته ام و مي بينم دوباره برگشته و نشسته و تا صداي كليد در را شنيد شروع كرد به خوشامد گويي.
خوشحالم "آموته". خوشحالم كه باز برگشتي به خانه.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
چاپ دوم پيامبر در كمتر از دو ماه
http://upload7.ir/uploads//7beade316895e8c6b63bb8042fb12b54c2d4522e.jpg
نویسنده لبنانی که با کتاب «پیامبر» خود به شهرت رسید، درباره ابعاد مختلف زندگی انسان سخن می‌گوید. محمد شریفی، مترجم این کتاب، معتقد است که فلاسفه و اندیشمندان بزرگی همچون ابن‌رشد، ابن‌سینا، ‌غزالی، ‌نیچه و ویلیام بلیک و البته ادیان ابراهیمی،‌ به ویژه شخصیت عیسی مسیح (ع) بسیار بر جبران خلیل جبران تأثیر گذاشته‌اند.
«پیامبر»متنی وسوسه‌گر برای ترجمه/ گرسنگی متفاوتی که جهان را ژرف‌تر و متعالی‌تر می‌کند
 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) کتاب «پیامبر» نوشته جبران خلیل جبران که تاکنون به بیش از 50 زبان زنده دنیا ترجمه شده، بار دیگر در ایران با ترجمه محمد شریفی نعمت‌آباد از سوی انتشارات آموت به بازار کتاب راه یافته است.
 شریفی در مقدمه این ترجمه جدید از «پیامبر» زندگی‌نامه کوتاهی از جبران خلیل را بیان می‌کند که در 6 ژانویه 1883 در دهکده البشری در شمال لبنان به دنیا آمده و در 10 آوریل 1930 در شهر نیویورک از دنیا رفته است. او در طول حیات کوتاه خود آثار متعددی را به وجود آورده که مشهورترین آنها «پیامبر» نام دارد.
 شریفی در مقدمه این کتاب به وجود ترجمه‌های متعدد «پیامبر» اشاره می‌کند و می‌نویسد: در زبان فارسی مترجمان سرشناس و گمنام بسیاری دست به ترجمه این کتاب زده و تعدادی از آنها که از اساتید و دانایان‌اند، ترجمه‌های زیبایی را از این اثر ارائه داده‌اند. این فراوانی ترجمه‌ها به علت وسوسه‌گری متن ساده و ممتنع «پیامبر» است. این وسوسه گریبانگیر مترجم حاضر نیز بود که سال‌ها پیش تقلایی (شاید بی‌حاصل) در برگرداندن آن به فارسی داشت.
 پیشگفتار این کتاب درباره محیطی که جبران را آفرید، انقلاب فرانسه، سلاطین عثمانی، زنان زیبا و خراج‌ها، کانال سوئز و زادگاه جبران است. سپس شریفی درباره زن‌های زندگی جبران توضیحاتی را ارائه داده که شامل مادر جبران (کامله)، میشلین، ماری هَسکل یا ماری خوری، باربارا یونگ، ماریانه، مِی زیاده و سلما کرمی می‌شود.
 نویسنده مجموعه داستان «باغ اناری» درباره این مولف لبنانی می‌گوید: پدیده جبران خلیل جبران متأثر از عوامل گوناگونی بود. علاوه بر فلاسفه و اندیشمندان بزرگی همچون ابن‌رشد، ابن‌سینا، ‌غزالی، ‌نیچه و ویلیام بلیک،‌ ادیان ابراهیمی،‌ به ویژه شخصیت عیسی مسیح (ع)، بسیار بر او تأثیر گذاشتند، و محیط و زنان پیرامون او نیز نقش مهمی در برآمدنش داشتند.
 در بخش «یادداشتی بر پیامبر» در این کتاب آمده است: «پیامبر» شاهکار ادبی و هنری جبران است. این کتاب در طول قرن بیستم پس از انجیل پرفروش‌ترین کتاب در آمریکا بود. تا سال 1998 تنها در آمریکای شمالی 9 میلیون نسخه از آن به فروش رفته بود. قبل از آفرینش پیامبر، جبران به ماری هَسکِل از آرزویش برای ارضاء‌ گرسنگی معنوی جهان گفته بود:
«جهان گرسنه است، ماری، و من گرسنگی جهان را دیده و شنیده‌ام؛ و اگر این چیز نان است جایی را در قلب جهان خواهد یافت، و اگر نان نیست، دست‌کم گرسنگی را جهان ژرف‌تر و متعالی‌تر خواهد کرد.» (ص 43)
 «پیامبر» سفر مردی تبعیدی به نام المصطفی را که در زبان عربی به معنای فرد برگزیده است به تصویر می‌کشد. زمانی که آماده بازگشت به «جزیره زادگاهش» می‌شود، آرزو می‌کند که هدایایی را به اهالی اُرفالِس، مردمی که در میان آنها زندگی کرده است، ببخشد اما چیزی ندارد. مردم اُرفالِس پیرامون او حلقه می‌زنند، و المیترا که که پیشگوست، از او می‌خواهد که «به ما از حقیقت خود چیزی بده»، و درون‌بینی‌های روحانی این مرد در بیست و شش موعظه شاعرانه هدایای او هستند. المصطفی، به عنوان فرزانه‌ای حکیم و مردی با بینشی ژرف، ارزش‌های اخلاقی، رازهای حیات، و حکمت بی‌زمان درباره تجربه بشری شامل ازدواج، کودکان، دوستی، لذت و مرگ را می‌آموزد. (ص 44 و 45)
 جبران خلیل جبران در «پیامبر» درباره آمدن کشتی، عشق، ازدواج، کودکان، دهش، خوردن و آشامیدن، کار، شادی و اندوه، خانه، پوشاک، داد و ستد، تبهکاری و ستد، قانون، آزادی، شور و خرد، رنج، خودشناسی، آموزگاری، دوستی، سخن گفتن، زمان، نیک و بد، دعا، لذت، زیبایی، دین، مرگ سخن می‌گوید. این کتاب با کلامِ بدرود به پایان می‌رسد.
 در بخش «درباره رنج» از این کتاب می‌خوانیم:
رنجِ شما شکافتن صدفی است که پیرامونِ
ادراک شما را گرفته است.
چنانکه هسته میوه باید شکافته شود تا مغزِ آن
مجالِ بالیدن در آفتاب بیابد،
شما نیز باید بر رنج خود آگاه باشید.
و اگر شما از شگفتی‌های روزانه حیات
به تغافل نمی‌شدید، می‌دانستید
که شگفتیِ رنج‌تان کم از
شگفتی شادی‌تان نیست.
و شما فصل‌های دلتان را پذیرا می‌شدید،
چنانکه همواره فصل‌هایی را پذیرا بوده‌اید
که بر کشتزاران شما می‌گذرند.
و شما با صفا از میان زمستان‌های
اندوهتان به تماشا می‌نشستید.
بسیاری از رنج شما خودخواسته است.
معجونی ناگوار است که با آن حکیم درون شما
خودِ بیمارتان را شفا می‌دهد.
پس به حکیم اعتماد کنید، و معجون او را
خاموش و آسوده خیال بنوشید؛
چرا که دست او را، اگرچه سنگین و سخت،
دست محبت آن نادیدنی پیش می‌بَرَد،
و جامی که او می‌آورَد،
اگرچه لب‌های شما را به آتش می‌کشد،
از گِلی‌ست که آن را آن کوزه‌گر
با اشک‌های مقدس‌اش سرشته است. (ص 101 و 102)
 چاپ دوم «پیامبر» نوشته جبران خلیل جبران، با ترجمه محمد شریفی نعمت‌آباد، در شمارگان هزار و 100 نسخه، از سوی نشر آموت (ناشر برگزیده ویژه سال 1392) با قیمت 11 هزار تومان به چاپ رسیده است.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
پرفروش هاي سال 1393
http://aamout.persiangig.com/image/bestseller/1393-aamout-bestseller-s.jpg
تصوير بزرگتر ... اينجا
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
آموت در سال 1393
http://aamout.persiangig.com/image/bestseller/1393-aamout-books-s.jpg
سايز بزرگتر ... اينجا
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
خودمان چه غلطي كرده‌ايم؟
همه‌اش داریم می‌نالیم سطح مطالعه مردم کم شده است.
همه‌اش داریم می‌نالیم تیراژ کتاب آمده پایین.
همه‌اش داریم می‌نالیم ترکیه و ژاپن و مصر و هند و ... که از ما پایین‌ترند به لحاظ نویسندگی (!) از ما جلو زده‌اند.
همه‌اش داریم می‌نالیم که چشم ندارند ما را ببینند.
همه‌اش داریم می‌نالیم که ...
خودمان چه غلطی کرده‌ایم برای کتابخوانی مردم؟
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
كارنامه نمايشگاه هاي كتاب استاني 1393
http://aamout.persiangig.com/image/00-ketab/namayashgah-ostani-1393.jpg
کاروان نمایشگاه کتاب استانی امسال هم به نقطه پایان رسید. سپاسگزاریم که همراه مان بودید.
ترتیب استقبال مردم از نمایشگاه های امسال براساس رتبه بندی
۱- نمایشگاه کتاب شیراز
۲- نمایشگاه کتاب کرمان
۳- نمایشگاه کتاب قزوین
۴- نمایشگاه کتاب گیلان
۵- نمایشگاه کتاب مشهد
۶- نمایشگاه کتاب تبریز
۷- نمایشگاه کتاب سیستان و بلوچستان
۸- نمایشگاه کتاب کرمانشاه
۹- نمایشگاه کتاب بوشهر
۱۰- نمایشگاه کتاب هرمزگان
۱۱- نمایشگاه کتاب اهواز
۱۲- نمایشگاه کتاب اصفهان
۱۳- نمایشگاه کتاب همدان
۱۴- نمایشگاه کتاب مازندران
۱۵- نمایشگاه کتاب اردبیل

ارادتمند
 نشر آموت

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com