تادانه

شروع یک زن
رمان
فریبا کلهر

انتشارات ققنوس
چاپ اول: 1390
168 صفحه
1650 نسخه
3500 تومان

پشت جلد کتاب:
وقتی به میدان هفت‌تیر رسیدم خبری از گردهمایی و تجمع نبود. اغتشاش بود. یک دنیا زن و مرد هراسان که از دست پلیس‌ها فرار می‌کردند. ساعت حدود پنج بعدازظهر بود. راه های ورود به میدان بسته بود اما می‌خواستم هرطور شده از سد پلیس‌ها بگذرم و داخل میدان شوم و آن همه مرد و زن را ببینم، فعالان زن را ببینم، زیبا و پروین و پریسا و لیلا را ببینم. ببینم چطور صدای برابری‌خواهیشان را بلند می‌کنند. چطور شعار می‌دهند: «ما انسانیم اما حقوقی نداریم.» منی که از سایه‌ی پلیس در هرکجای دنیا که باشد می‌ترسم، به خودم گیر داده بودم که باید بروی توی میدان. از میان پیرمرد و پیرزنی که هی از هم می‌پرسیدند این‌جا چه خبر است گذشتم. از کنار دو پلیسی که داشتند دختری را روی زمین می‌کشیدند و به سمت ماشین پلیس می‌بردند گذشتم و وارد میدان شدم. انگار نامرئی شده بودم و هیچ پلیسی مرا نمی‌دید و همین شجاعتم را بیش‌تر می‌کرد و تشویق می‌شدم جلوتر بروم. پسر جوانی با سر و صورت خونی از کنارم گذشت و دست خونی‌اش را تکان داد و خون از لای انگشت‌هایش شُره کرد و دو قطره خون روی مانتوی طوسی‌ام افتاد ...

مرتبط:
خبرگزاری ایسنا: بعد از رمان «پايان يك مرد»، فريبا كلهر «شروع يك زن» را منتشر كرد.
انتشارات ققنوس: داستان « شروع يك زن » دغدغه‌هاي زني به نام پروين است كه ...

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
پرفروش‌های مرداد ماه نشر ثالث
تبارهای دولت استبدادی/ پری اندرسون/ ترجمۀ حسن مرتضوی/ نشر ثالث
بازی سپیده دم و رویا/ آرتور شنیتسلر/ علیرضا حداد/ نشر نیلوفر
دهانم بوی مریم می‌دهد/ سرودۀ کیوان مهرگان/ مروارید
تمایز/بوردیو/ ترجمۀ حسن چاوشیان/ ثالث
این برف کی آمده.../محمود حسینی‌‌زاد/ نشر چشمه
خداحافط برلین/کریستوفر آیشروود/ ترجمۀ آرش طهماسبی/ فرهنگ جاوید
در ستایش بی‌سوادی/هانس ماگنوس انسنسبرگر / ترجمه محمود حدادی نشر ماهی
لنین/رابرت سرویس/ ترجمه بیژن اشتری/نشر ثالث
لبخند بی‌لهجه/فیروزه جزایری دوما/ هرمس
بارانی‌ام را برای تو پوشیده‌ام/ امین احراری/ سخن گستر
خانه کوچک/ محمدعلی علومی/ نشر آموت
چهره‌خوانی/نشردات
پدیدارشناسی جان/ هگل/ ترجمه باقر پرهام/ کند و کاو
گزیده در جست و جوی زمان از دست رفته/نشر مرکز
همیشه سبز(گزینه ترانه‌های پاپ عاشقانه)/ مروارید

به نقل از وبلاگ «علی چنگیزی»

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
رتبه 4 پرفروش‌های آمازون

آذر 89 بود که «نوید» پسر باجناقم آمد روی صفحه مسنجر یاهو و گفت «یوسف دارم میام تهران!‌ کاری نداری؟» سلام و خوش و بش و اینکه «از دانشگاه مک‌گیل چه خبر؟» خبری داد و گفتم «لیست خاصی ندارم، اما ببین می‌تونی یه چن تا کتاب پرفروش بیار برای ترجمه.»
آورد؛ پنج تا کتاب. از پنج‌تا، چهارتاش ترجمه شد و یکی از کتاب‌ها که از عجایب روزگار رمان بسیار خوبی هم هست، دست به دست گشت دست مترجم‌ها و هنوز که هنوزه آرام و قرار پیدا نکرده برای فارسی شدن.
از آن چهارتای ترجمه شده هم یکی‌اش مجوز گرفت و دوتاش ارشاد مانده و یکی‌اش همین بیست روز پیش منتشر شد؛ این کتاب.
وقتی نوید، کتاب را آورد. با تعجب گفتم «کی حال داره این 500 صفحه رو ترجمه کنه؟ می‌دونی راحت‌راحت 550 صفحه فارسی می‌شه؟»
نوید خندید و گفت «مردم دنیا مغز خر نخوردن که این کتاب رتبه 4 پرفروش‌های آمازون شده.»
اسم کتاب «At Home» بود اما چون این کلمه «خانه» پدرمان را درآورده در نشر آموت، اسمش رو عوض کردیم و گذاشتیم «در جستجوی خوشبختی» (پیشنهاد آقای کسمایی، مترجم کتاب بود که معتقد است: تمام مردم دنیا در طول تاریخ، به دنبال خوشبختی بودند و هستند).
کتاب،‌ درباره تاریخ است اما شگفت‌زده می‌شوی وقتی می‌خوانی و می‌بینی «بیل برایسون» چه ذهن کاشفی دارد و از چه منظر متفاوتی وارد موضوع شده است. فصل‌بندی کتاب‌ها به این ترتیب است: در آشپزخانه، در هال، در اتاق خواب، در پذیرایی ، در ....
نویسنده، تمام وقایع تاریخ را از منظر «خانه» دنبال کرده و آنقدر هم روان نوشته که آقای کسمایی به شوخی گاهی می‌گوید: بیچاره ذبیح‌الله منصوری!
«علی ایثاری‌کسمایی» از پیشکسوتان عرصه ترجمه و استاد و رئیس بنده در واحد ترجمه جام‌جم‌آنلاین در زمان‌های خیلی دور (وقتی هنوز آواره نشده بودم و کار خبر می‌کردم) با همتی شگفت‌آور، این کتاب را تمام‌وقت کار کرد و در کمتر از 70 روز آورد تحویل داد؛ دست‌مریزاد.
قابل توجه دوستان خوبم! این کتاب در تیراژ محدود منتشر شده: فقط 1100 نسخه؛ همین.

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
درباره فرهنگ عامه؛ خبرگزاری میراث
مخاطب کتاب‌هايي که به باورهاي عاميانه و آداب و رسوم مردم مي‌پردازند، کمتر از شعر و داستان است؛ از اين‌رو سازمان‌هاي دولتي و متوليان فرهنگي بايد از پژوهش دراين زمينه حمايت کنند وگرنه ناشران خصوصي، بيش از هر چيز به سود خود و تعداد مخاطبانشان فکر مي‌کنند.
کتاب‌هايي که به افسانه‌ها و فرهنگ عامه مي‌پردازند، مخاطب خاص و محدود خود را دارند
خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه فرهنگ و هنر ـ کافي است نگاهي به قفسه کتابخانه‌ها و کتاب‌فروشي‌ها بيندازيم. يا آمار کتاب‌هاي منتشرشده را بررسي کنيم تا دريابيم تعداد کتاب‌هايي که به آداب و رسوم ومعرفي فرهنگ عاميانه يک شهر يا روستا يا حتي اقوام مختلف ايراني مي‌پردازند کم است. چراکه اين‌گونه کتاب‌ها، مخاطب خاص دارند و سازمان‌هاي دولتي و متوليان فرهنگي بايد از پژوهش در زمينه باورهاي عاميانه و انتشار آن حمايت کنند وگرنه ناشران خصوصي، بيش از هر چيز به سود خود فکر مي‌کنند.
يوسف عليخاني، نويسنده و مدير نشر آموت با اشاره به اين‌که عامه مردم، مخاطب کتاب‌اند نه روشنفکران، مي‌گويد: اين گروه از خوانندگان، علاقه چنداني به خواندن کتاب‌هاي پژوهشي درباره فرهنگ و آداب و رسوم مردم در نقاط مختلف ايران ندارند از اين‌رو ناشران خصوصي کمتر به انتشار کتاب درباره باورها و فرهنگ عامه مي‌پردازند و اين برعهده وزارت ارشاد، سازمان ميراث فرهنگي و ديگر نهادهاي دولتي است که به حمايت از پژوهشگراني بپردازند که علاقه‌مند به تحقيق درباره سنت‌ها و داستان‌هاي عاميانه هستند.
نويسنده «قدم خير مادربزرگ من بود»، گردآوري افسانه ها و باورهاي عاميانه را ضروري مي‌داند و مي‌گويد: مناسبات زندگي امروز تغيير کرده و گردآوري داستان‌ها و لالايي‌ها و هرآنچه به آداب و رسوم مردم برمي گردد، لازم و ضروري است حتي اگر جنبه موزه‌اي پيدا کند و مخاطبان خاص خود را داشته باشد که طبيعتا هم همين‌طور است. نمي‌توان انتظار داشت همه مردم، علاقه‌مند به داستان‌هاي عاميانه باشند اما نمي‌توان به اين بهانه ادبيات و باورهاي عاميانه را گردآوري نکرد و مستندنگاري اين مجموعه ارزشمند، نيازمند حمايت‌هاي دولتي است. متوليان فرهنگي هستند که بايد امکانات لازم را در اختيار نويسندگان و پژوهشگران بگذارند تا با آسايش خيال، سفر کنند و به مستندکردن جنبه‌هاي فولکلوريک بپردازند.
عليخاني با اشاره به گستردگي ايران و گوناگوني فرهنگ‌ها و آداب و رسوم مردم در آن مي‌گويد: ترک و کرد و لر و فارس و بلوچ با آداب و رسوم و باورهاي خاص خود در ايران زندگي مي‌کنند که توجه به سنت‌هاشان، هم جذاب و هم ضروري است اما بي‌گمان، ناشران خصوصي و پژوهشگران نمي‌توانند بدون حمايت‌هاي دولتي به اين مهم بپردازند. او ايران را با تاجيکستان مقايسه مي‌کند و مي‌گويد: در تاجيکستان، قصه‌ها را شهر به شهر و روستا به روستا گردآوري و پس از آن تحليل مي‌کنند براي مثال تفاوت قصه‌اي که راوي آن يک مرد جوان است را با داستاني که راوي آن، يک پيرمرد است مقايسه مي‌کنند و تفاوت‌هاي هردو را درمي‌يابند اما در ايران، چندان اهميتي به اين مسايل داده نمي شود.
نويسنده «اژدهاکشان» به فقز پژوهشي در ايران اشاره مي‌کند. عليخاني براين باور است که بعضي نويسنده‌هاي ايراني، در به روي خود مي‌بندند و بدون اين‌که پژوهش کنند، مردم را ببينند با روش زندگي‌شان اشنا شوند مي‌نويسند به همين خاطر است که کتاب‌هاي تاليفي، مخاطب کمتري دارند.
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
درختان شمال ایران: درخت داغداغان (تادانه دار) با نام علمی Celtis australis
درخت داغداغان (تادانه دار) بومی نواحی مدیترانه است و در جنگل های شمال ایران تقریباً دور از ساحل انتشار دارد و از ارسباران و طوالش تا گلی داغ پراکنده و مخلوط با جامعه های بلوط دیده می شود و تا قسمتی از ارتفاعات میان بند داخل می شود.
اين درخت توانايی رويش درارتفاعات بالا و شرايط سخت را داراست و ريشه های قوی آن ، در شكاف صخره‌ها نفوذ می ‌كند باعث متلاش شدن آن ها شده و به همین خاطر، به درخت صخره‌شكن نیز مشهور است.

داغداغان در آمريكای شمالی، جنوب شرقی اروپا، خاور دور، قفقاز، مناطق مديترانه‌ای ، شمال آفريقا وجنوب غرب آسيا ديده می‌شود. درخت داغداغان در دنيا ‪ گونه ۶۰ تا ۷۰ دارد. درخت دغداغان، بومی ايران و مناطق مديترانه‌ای است و در ايران از نواحي جلگه‌اي تا ابتدای ميان‌بند و به طور كلی تا حدی دور از ساحل انتشار دارد.

تنه قطور درخت دغداغان ( تادانه دار ) در روستای پلهم سانک املش، گیلان

چوب داغداغان ، صنعتی و داراي مصارف مختلف است و "درون چوب " آن ، نامشخص و به رنگ سفيد تا خاكستری است. پوست تنه درخت دغداغان ( تادانه دار ) شبیه درخت آزاد ( آزاد دار ) است.

ارتفاع اين درخت به ‪ ۲۵متر و قطرش به بيش از يك متر مي‌رسد و دير زيستی آن ، گاه به هزار سال بالغ می ‌شود. داغداغان ، درختي نور پسند و گرما دوست و طالب خاك‌های عميق و غنی است، اما در تمام خاك‌ها رشد می ‌كند

برگ درخت داغداغان ( تادانه دار ) زبر و خشن و كاغذی، نامتقارن با نوك كشيده و روی برگ به رنگ سبز تيره و پشت آن نقره‌ای يا خاكستری است و لبه ی آن دندانه دارد.

برگ های درخت دغداغان ( تادانه دار )

گل های کوچک و منفرد آن که در کناره برگ ها ظاهر می شوند، به رنگ سفید مایل به سبز و دارای دم گلی نسبتاً دراز هستند این گل ها که همزمان با برگ به روی شاخه ها ظاهر می شوند، پس از آمیزش به میوه ای بیضوی مدور تبدیل می شوند.

میوه درخت دغداغان ( تادانه دار )

ميوه درخت دغداغان ( تادانه دار ) شفت و گرد و خوردنی است كه پس از رسيدن، سياه يا قهوه‌ای تيره می ‌شود.

درخت داغداغان بر روی خاك ‌های واريزه‌اي و صخره‌ها نيز رشد مي‌كند و ريشه‌هاي عميق آن ، در شكاف سنگ‌ها نفوذ و آن‌ها را متلاشي مي‌كند. به همين دليل ، به اين درخت داغ - داغان گفته مي‌شود كه واژه‌ای تركی و به معناي شكافنده و متلاشی ‌كننده كوه (صخره) است.

گونه‌اي ديگر از داغداغان وجود دارد كه به آن درخت "تا" مي‌گويند. اين گونه به نام عملی " سلتيس كائو كازيكا" در منطقه قفقاز، شورهاي ايران، افغانستان و هند گسترش دارد.

درخت "تا" در نواحی خشك كوه‌های زاگرس و البرز در ارتفاع ‪ ۸۰۰تا دو هزار و ‪ ۶۰۰متر از سطح دريا ديده می ‌شود و ميانگين ارتفاع آن ‪۲۰ متر و كمتر از گونه قبلی است و برگی ريزتر با نوك كشيده و حاشيه دندانه‌ای دارد و ميوه‌اش پس از رسيدن، زرد رنگ
می‌شود.

البته، گونه ديگري از داغداغان در ايران وجود دارد كه به آن "تايله" يا "تاووت" مي‌گويند كه درختی است كوچك به ارتفاع هفت متر و رويش گاه اصلی آن استان كردستان است. این گونه دارای برگ چرمی، خشن، كاغذی و لوزي شكل به رنگ سبز و روشن است و ميوه آن پس از رسيدن نارنجی و گردآلود است.

چوب درخت داغداغان ، صنعتی ست. در ساختن قنداق تفنگ ، عصاو دسته اشیاء فلزی کاربرد دارد و همچنین در منبت کاری مورد استفاده می باشد. از ریشه و پوست این درخت یک ماده رنگی زرد استخراج می شود.

درخت دغداغان را در شرق گیلان: تادانه؛ تادانه دار، در تهران " تا " گويند يا " ته " . در کتول "توغدان " ، در کرگانرود تالش: " تي گيله " . نام های ديگر آن : اِلميس ، مَيس ، تخم ، تا، تادانه ، تادار، ته دار، تاغدارن ، توغدان ، تي گيله ، ته، چوب نظر، تايله ، تاغوت ، توغ است. گفتنی است، این درخت در شمال ایران و اطراف قزوین همچون درختان آزاد، شمشاد، جنبه تقدس داشته و در اطراف امام‌ زاده‌ها و قبرستان ها ، فراوان ديده می ‌شود.
× به نقل از اینجا
مطلب مرتبط
:
آشنایی با درختان شمال ایران

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
چرا هنر غربي نه | محمد مطلق
سنت خرده روشنفكري، هنر و ادبيات مدرن را به عنوان يكي از عناصر مدرنيزم غربي و گاه در شكل و شمايل روح آن تعريف مي‌كند. ديدگاهي كه عوام و كميته‌هاي مميزي فرهنگ، از منظر مبارزه با مظاهر و توليدات فكري غرب نيز با آن همدل‌اند. به عبارت ديگر اين تعريف، دو گروه ناهمسو را به هم پيوند مي‌دهد؛ كساني كه شيفته ظواهر غرب‌اند و يا بهتر كه بگوييم دركي از گزاره‌هاي بنيادين تفكر غربي ندارند و ديگراني كه مي‌خواهند مانع رشد و توسعه آن در جامعه شوند.غافل از آنكه هنر مدرن رسالت حقيقي خود را در مبارزه با خرد ابزاري مدرنيزم مي‌داند؛ به زبان ساده اينكه هنر مدرن مي‌خواهد دنياي مدرن را به چالش بكشد و از جايگاه انسان در برابر شي‌زدگي و شي‌پنداري دفاع كند؛غرب عليه غرب. شايد بتوان گفت در نهايت همه اين بازي‌ها در زمين مدرنيزم و به نفع مدرنيته غربي است يعني غرب بستري فراهم مي‌كند تا هنر و ادبياتش در مقابل جامعه، اعم از فرهنگ عمومي و تعاملات اجتماعي، مناسبات سياسي و اقتصادي و... چنان ببالد كه زمينه بالندگي را براي هرآنچه در تضاد با آن است فراهم كند. اگر چنين هوشي و چنين دست ناپيدايي زمينه‌ها را مي‌چيند و برنامه رشد و توسعه را با انتقاد از خويش به واسطه تفسير ادبي و هنري از جامعه تدوين مي‌كند، بايد به آن هوش آفرين و به آن دست ناپيدا، مريزاد گفت. هرچند معمولا از اين روند، تحت عنوان توطئه نيز ياد مي‌كنيم؛ توطئه‌اي خوشايند براي مشغول شدن ملت‌ها. اين توطئه رئيس جمهور قدرتمندترين كشور جهان را به جرم شنود تلفني بركنار مي‌كند آبروي رئيس بانك جهاني را مي‌ريزد، مرد شماره يك رسانه‌هاي زنجيره‌اي جهان را به دادگاه مي‌كشد تا مردم احساس خوشايندي نسبت به دموكراسي داشته باشند و پشت صحنه را از ياد ببرند. در اين ديدگاه بدبينانه البته پشت صحنه ادبيات هم خوشايند نيست؛ انگلتون بنيانگذار بخش ضد جاسوسي سي آي اي كه فرزندش نيز از مسئولان ارشد اين سازمان است، به روايت كتاب نيرنگ نوشته ادوارد جی اپشتاین، در مجله "فاريوسو" براي اولين بار آثاري از اليوت و ازراپاند چاپ مي‌كند و تا رساندن آنها به شهرت جهاني پروژه را ادامه مي‌دهد، آرتورلوندکویست عضو آدامي نوبل با وجود تمام شايستگي‌هاي خورخه لوئيس بورخس نويسنده شهير آرژانتيني به او راي منفي مي‌دهد تا كسي كه يك سر و گردن از تمامي نوبليست‌ها بالاتر ايستاده به دليل حمايت از پيونشه از گرفتن اين جايزه جهاني بازماند، همينگوي خانه‌اي از كاسترو هديه مي‌گيرد تا... همه اين‌ها قبول. ما آنقدر انسان‌هاي فهيمي هستيم كه تك تك سرانگشتاني كه نخ‌هاي خيمه‌شب بازي را مي‌جنبانند، مي‌شناسيم و از رازشان باخبريم اما غافل‌ از آنكه جهان امروز را نه رازهاي حقيقت بلكه قدرت تعامل، قاعده بازي و در نهايت به تعبير بودريار جذبه اغوا درانداخته است. ما كجاي اين بازي هستيم اگر واقعا بازي است؟
زماني كه هنوز سي دي به عنوان بسته قابل حمل شگفت انگيز اطلاعات رواج عمومي پيدا نكرده بود، يكي از مسئولان فرهنگي كشور تاكيد كرد اگر محتواي درس‌هاي حاج آقا قرائتي را سي دي كنيم، جوانان اقبال نشان مي‌دهند. اين نظريه مرا ياد منتقداني مي‌اندازد كه مي‌گويند اگر توي رمان‌ات به جاي كلبه روي تپه، نوشتي آپارتمان شماره 48 روايت شهري و مدرن مي‌شود. از خودم مي‌پرسم چرا براي مدرن شدن بايد از آپارتمان و كافه و آكواريوم حرف زد و چرا براي مبارزه با غرب با همين‌ها درافتاد؟ و نظريه سوم كه معتقد به بومي‌سازي است چه معنايي دارد؟ اينكه درس‌هاي حاج آقا قرائتي را به عنوان محتوايي عالي در سي دي‌ هاي ساخته اجانب بريزيم؟ همان طور كه اخلاقيات را در سينما و تئاتر مي‌ريزيم؟
از خودم مي‌پرسم همه اين‌ها به كنار، مگر "اغوا"ي بودريار چه مشكلي دارد كه برادران مميز به آن مجوز چاپ نمي‌دهند؟ مگر همان حرف‌هاي حاج آقا قرائتي و دكتر پورازغدي و جلال آل احمد را نمي‌زند؟ آن هم با زبان بزرگ‌ترين فيلسوف پست‌مدرن. آن بيچاره كه سراسر كتاب، غرب را لعن و نفرين مي‌كند كه چرا فرهنگ را برهنه كرده و برهنگي را فرهنگي؟ از خودم مي‌پرسم چرا كتاب "آمريكا"ي اين فيلسوف بزرگ كه بهترين رساله فلسفي آمريكا ستيزي است مجاني و در تيراژ وسيع بين دانشجويان توزيع نمي‌شود؟ جز اين است كه مي‌گويد شهرهاي آمريكا مثل كاخ‌هاي فراعنه در بيابان روييده‌اند، جز اين كه مي‌گويد در اين كشتي نوحي كه ساخته‌اند هيچ كس زوج زوج سوار نمي‌شود، جز اينكه مي‌گويد اينجا همه عادت دارند تنهايي روي كاپوت ماشين‌هاي‌شان غذا بخورند كه از گدايي هم بدتر است و در خيابان‌هايي كه ادامه سالن‌هاي تئاتر و سينماست به هم لبخند بزنند و در خانه‌هاي‌شان از ترس تنهايي، براي كاناپه‌هاي خالي تلويزيون روشن كنند؟
از خودم مي‌پرسم چه كتابي بهتر از " فرزند پنجم" دوريس ليسينگ انگليسي، نظام تعليم و تربيت انگلستان را به چالش مي‌كشد، چرا خواندن اين كتاب را در مراكز تربيت معلم اجباري نمي‌كنند تا دانشجوي دبيري بداند تربيت استعماري يعني چه؟ براي اينكه زن و شوهر داستان همديگر را مي‌بوسند؟ چرا "چال مورچه" او را مجاني بين مردم پخش نمي‌كنند تا مردم بفهمند استعمارگران در آفريقا چه بلايي بر سر ثروت مردم آوردند؟
چرا "هواي تازه" جرج اورول انگليسي را در تيراژ وسيع چاپ نمي‌كنند تا آنهايي كه عادت دارند از زندگي در ايران بنالند و يكسره نق بزنند، بدانند آن طرف‌ها هم چندان خبري نيست، آيا تصويري از اين روشن‌تر؛ خانه‌هاي محقري كه انگار هيچ‌گاه اقساط‌‌‌شان تمامي ندارد، مردان تو سري خورده حقير كه حسرت كودكي‌هاي‌شان را مي‌خورند، زنان نق نقو و...
چرا براي " سرزمين گوجه‌هاي سبز" هرتا مولر برنامه تلويزيوني درست نمي‌كنند تا همه بدانيم اين اروپايي‌هاي حقوق بشري چه بلايي سر شهروندان‌شان آورده‌اند؟ چرا خواندن "سرخ و سياه" استاندال را براي دانشجويان جامعه شناسي اجباري نمي‌كنند تا جوان فرنگي مآب ايراني بداند شكستن ديوار يك قشر و داخل شدن در قشري بالاتر در جامعه فرانسه چه گناه نابخشودني است؟
ما چرا با هنر مدرن غرب مي‌جنگيم؟ مي‌خواهيم بگوييم بشر مدرن غربي جنگ به راه انداخت و با طمع مادي‌گرايانه‌اش جهان را به آشوب كشيد؟ خب كدام‌مان مي‌توانيم و توانسته‌ايم اين را مثل همينگوي در " وداع با اسلحه" يا " زنگ‌ها براي كه به صدا در مي‌آيند" بگوييم؟ چرا اين رمان‌‌ها را ميليوني چاپ نمي‌كنيم، چون راوي، عاشق پرستار است؟ كدام يك از ما توانسته‌ايم همچون آملي نتومپ در " خرابكاري‌هاي عاشقانه" جنگ طلبي انسان غربي را در قالب بازي‌هاي كودكانه، بازآفريني كنيم؟ مي‌خواهيم بگوييم انسان غربي، گرفتار ايدئولوژي‌هاي خود ساخته خويش است؟ كدام‌مان مي‌توانيم و توانسته‌ايم بهتر از هاينريش بل در " عقايد يك دلقك" بگوييم؟
كدام‌مان تا اين اندازه جهاني، دقيق و عميق همچون ژوزه ساراماگو در " كوري" و "بينايي" دموكراسي غرب را به چالش كشيده‌ايم؟ غرب بابت نقد اين فرزند پرتقالي‌اش چه مي‌كند؟ به او جايزه نوبل مي‌‌‌‌‌‌‌دهد:" بفرماييد نوبل، امسال هيچ كس بهتر از شما پدر ما را درنياورد و كسي بهتر از شما نتوانست ما را مضحكه كند." هر چه فكر مي‌كنم كمتر مي‌فهمم چرا هنر و ادبيات غربي نه؟

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
زیبای هلیل به بازار آمد
مجموعه‌ي داستان «زيباي هليل» نوشته منصور عليمرادي منتشر شد.
به گزارش بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، «زيباي هليل» اولين مجموعه داستان منصور عليمرادي با عمده کردن مسائل بومي و سنت‌ها و آداب و رسوم مردم برخي از شهرهاي جنوب كرمان نوشته شده‌ است.
در معرفي اين كتاب عنوان شده است: در اين مجموعه هفت داستان كوتاه گنجانده شده‌ كه همه آن‌ها در موضوع مستقل‌اند؛ ولي در مجموع با نگاه به موضوعات بومي و نحوه زندگي و آداب و رسوم مردم بخشي از مناطق جنوب كرمان خلق شده‌اند.
در اين داستان‌ها به ضرورت موقعيت و موضوع داستاني، تكنيك و فرم شكل مي‌يابد و حتا زبان داستاني نيز به فراخور مضمون و ديدگاه‌هاي مطرح‌شده در هر يك از داستان‌ها متغير است.
«برگه امتحاني»، «سرزمين مادري» ‌و «آهو» برخي از داستان‌هاي اين كتاب‌اند.
از منصور عليمرادي، شاعر و نويسنده متولد 1356 جيرفت، پيش‌تر، کتاب «شروگ ماه» (گزيده شعرهاي جنوب کرمان) منتشر شده است.
مجموعه داستان «زيباي هليل» در 132 صفحه با قيمت 3000 تومان به وسيله نشر آموت منتشر شده است.

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
کودکیِ معناباخته پای درختان برزخی
باغ اناری، مجموعه داستانی است که باید آن را خواند. یعنی اگر سبد خریدی متصور شویم و یا قفسهٔ کتابی، باغ اناری از جمله آثاری است که در آن، قرار خواهد گرفت. اما آیا از خواندن چنین مجموعه‌ای لذت هم می‌توان برد؟ پاسخ مثبت است. به عکس برخی آثار که اگر اهمیتشان در ادبیات معاصر نباشد، شاید هیچ‌کس به سراغشان نرود، می‌توان به سراغ باغ اناری رفت و لذت برد. باغ اناری که توسط محمد شریفی نعمت‌آباد و در سال ۷۱ شمسی نوشته شده، شامل ۱۱ داستان کوتاه است که اول بار توسط نشر گردون منتشر شده و نویسنده را صاحب قلم زرین جایزهٔ گردون کرده است. چاپ جدید این مجموعه، در سال ۸۹ و توسط نشر آموت انجام گرفته است.
شریفی مانند بیژن نجدی، فضاهای تازه‌ای را در داستان‌نویسی تجربه کرده است. فضاهایی که به عکس روزگار چاپ اثر، تکنیکی و فرم‌محور نیستند. گرچه به زعم برخی داستان‌نویسان مانند ابراهیم گلستان، این جدا کردن فرم و محتوا کاری بی‌فایده و غیرضروری است، اما با توجه به فضای کاری داستان‌نویسانی مانند هوشنگ گلشیری و شاگردانش که همواره بر تکنیکی نوشتن و اولویت تکنیک بر محتوا تاکید داشته‌اند، کسانی مانند شریفی و نجدی، که کم تعداد هم هستند، سعی کرده‌اند داستان‌های بنویسند که از ظرفیت‌های دیگر داستان در آن‌ها استفاده شده باشد. داستان‌هایی که به زعم برخی، شهودی و یا شاعرانه و غیره نام می‌گیرند. داستان‌هایی که خواندنشان راحت‌تر است و لذت‌بخش‌ترند. داستان‌هایی که ساده و بی‌ادعایند اما همیشه در خاطر می‌مانند. در مجموعه داستان باغ‌اناری، حداقل هشت داستان این‌گونه‌اند.
ادامه در سایت ادبی «فیروزه» / بازنشر در سایت نشر آموت

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«در جستجوی خوشبختی» منتشر شد
«در جستجوی خوشبختی» نوشته بیل برایسون، با ترجمه علی ایثاری كسمایی روانه بازار كتاب ایران شد. اثری كه نویسنده در آن با نگاهی ویژه به زندگی انسان‌ها، تمامی حوادث تاریخی را به خانه و اتفاقات درونش ربط می‌دهد.
به گزارش خبرگزاری كتاب ایران (ایبنا)، «در جستجوی خوشبختی» روایت تاریخ به ‌گونه‌ای است كه برای مخاطب آرامش و هیجان را در كنار هم به همراه می‌آورد و برایسون برای رسیدن به این هدف از زبان استعاره بهره برده است. اكثر فصل‌های كتاب به نام قسمت‌های مختلف یک خانه نام‌گذاری شده‌اند؛ آشپزخانه، هال، ظرف‌شویی، اتاق خواب، راه‌پله و غیره بخش‌های كتابی را تشكیل می‌دهند كه در سراسر آن حوادث تاریخی روایت می‌شوند.
برایسون در بخشی از كتاب می‌نویسد: خانه‌ها مخزن پیچیده حیرت‌آوری هستند. آن‌چه پی بردم در نهایت شگفتی، این بود كه هر چه در جهان رخ می‌دهد، هر چه كشف یا ساخته می‌شود یا بر سر آن مبارزه می‌شود در نهایت به شكلی به خانه‌های ما راه می‌یابد.
توانایی برایسون برای یافتن راهی متفاوت در ذكر وقایع تاریخی و نقل حكایت‌های قدیمی در این اثر، شايان توجه است. او به ریشه‌ مسایل می‌پردازد و به جستجوی آرامش و راه‌های رسیدن به آن در زندگی انسان‌ها می‌رود.
او در این اثر با روایتی داستانی به اجتماع و تاثیرات آن می‌پردازد و با زبان طنز مسایل معمولی زندگی انسان‌ها را بررسی می‌كند. مواردی بسیار عادی كه دیگر كسی به آن‌ها توجه نمی‌كند. برایسون با نوشتن این كتاب در صدد است كشف كند هر یک از اجزای خانه و مسایل عادی زندگی چه نقشی در جریان تحول و تكامل زندگی داشته‌اند. وی در این سفر اكتشافی بدون این‌كه پای خود را از منزلش بیرون بگذارد، تاریخی از جهان می‌نویسد كه می‌تواند مورد توجه مخاطب قرار بگیرد. علاوه بر این نظرات نویسنده، ایثاری كسمایی، مترجم كتاب معتقد است «در جستجوی خوشبختی» برای جوانانی كه نگاه بدبینانه‌ای به جهان دارند می‌تواند بسیار انگیزه‌بخش باشد.
نویسنده «در حستجوی خوشبختی» گرچه بیشتر به رویدادهای 150 سال اخیر در جهان پرداخته، اما گه‌گاه با سفر به گذشته‌های خیلی دور، ارتباطی بین گذشته و حال برقرار می‌كند.
برایسون مخاطب خود را به گشت و گذار در یک خانه دعوت می‌كند؛ مكانی كه زمانی محل زندگی كشیشی انگلیسی در روستایی آرام و گمنام بوده و نویسنده این‌گونه تاریخی 10 هزار ساله را روایت می‌كند. او گرچه از روستایی كه كشیش‌خانه قدیمی در آن واقع شده نامی نمی‌برد اما تاكید می‌كند كه این خانه و شخصیت‌های كتاب واقعی هستند.
لوییس بایارد، منتقد مجله نیویورک تایمز، در مورد بیل برایسون و آثارش می‌نویسد: خواندن كتاب‌های برایسون تجربه‌ای است كه مخاطب هیچ‌گاه دوست ندارد به پایان برسد.
بیل برایسون در سال 1951 به دنیا آمد و با آثار علمی و سفرنامه‌‌هایی كه به زبان طنز نوشت مطرح شد. «در جستجوی خوشبختی» با عنوان اصلی «At home: a short story of private life» (در خانه: داستان كوتاه زندگی خصوصی) در سال 2010 منتشر شد.
ترجمه علی ایثاری كسمایی از کتاب «در جستجوی خوشبختی» نوشته بیل برایسون در 528 صفحه چاپی و با شمارگان 1100 نسخه، مردادماه امسال از سوی «نشر آموت» روانه بازار كتاب شده است.
پیش از این اثری با نام انگلیسی «A short history of nearly everything» از بیل برایسون با دو ترجمه و نام مختلف در ایران منتشر شده بود.
«زیر سایه آفتاب تابان»، «پارك ژوراسیک» و «قصه‌های شیرین برای کودکان» از جمله آثاری هستند كه پیش از این به وسيله علی ایثاری كسمایی به فارسی برگردانده شده است.

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«کتاب نیست» علیرضا روشن نقد شد

دهمین نشست نقد آموت

به گزارش ایبنا ... اینجا
به گزارش خبرگزاری مهر ... اینجا

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
«کتاب نیست» علیرضا روشن نقد می‌شود

مجموعه شعر «کتاب نیست» سروده علیرضا روشن در دهمین نشست از سلسله نشست‌های نقد آموت با حضور منتقدان و علاقه‌مندان این حوزه پنج‌شنبه (20 مرداد) بررسی می‌شود.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، در این نشست مجتبا پورمحسن و علیرضا بهرامی به عنوان منتقد حضور دارند و به بررسی سروده‌های روشن می‌پردازند.
نخستین دفتر شعر این شاعر با عنوان «کتابِ نیست» در برگیرنده حدود 200 قطعه شعر كوتاه در 128 صفحه و سه دفتر با عنوان‌های «شمع گندم»، «کتاب تو» و «کتابِ نیست» از سوي نشر آموت منتشر و در نمایشگاه کتاب امسال ارایه شد.
«کتاب نیست» دربرگیرنده 100 شعر کوتاه از علیرضا روشن است که با نام «تا تو چند شعر مانده است» با ترجمه طیبه هاشمی و ژان رستم ناصر، توسط انتشارات ارِس در مجموعه کلکسیون «پو و پسی» در فرانسه به چاپ رسیده است.
علیرضا روشن متولد ۲۱ اسفند ۱۳۵۵ در تهران و فارغ‌التحصیل کارشناسی رشته ادبیات نمایشی است. بازنویسی «اسرارنامه» عطار نیشابوری در مجموعه «یکی بود یکی نبود» انتشارات «کتاب پارسه» نیز برعهده روشن بوده و در حال حاضر این اثر در در دست چاپ است.
نشست نقد و بررسی مجموعه شعر «کتابِ نیست» به بهانه چاپ دوم این دفتر پنج‌شنبه (20 مرداد) از ساعت 17 تا 19 در دفتر نشر آموت واقع در زیر پل کريم‌خان زند، نبش ايرانشهر به طرف غرب، پلاک 170 (178 قديم)، طبقه‌ دوم برگزار می‌شود.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
گفتگو با میثم نبی، نویسنده

روزنامه تهران امروز/ چهارشنبه 19 مرداد 1390 صفحه 16

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
رمان «آفتاب درخشان» مجوز گرفت
«آفتاب درخشان» اولین رمان بلند از نورما كلین، نویسنده فقید آمریكایی است كه با ترجمه فارسی اشرف منظوری به زودی از سوي انتشارات «آموت» روانه بازار کتاب ایران می‌شود. رمانی با شخصیت‌های واقعی كه راوی آن روزهای پایانی عمرش را می‌گذراند.
به گزارش خبرگزاری كتاب ایران (ایبنا)، «آفتاب درخشان» روایت‌گر زندگی زنی است كه با وجود بیماری لاعلاجش عاشقانه به زندگی ادامه می‌دهد.
اشرف منظوری، مترجم این اثر، در مورد این كتاب می‌گوید: «آفتاب درخشان» زندگی واقعی زن جوانی را روایت می‌كند كه می‌داند چیزی از عمرش باقی نمانده است. زنی كه با وجود مشكلات فراوان آن‌قدر به خانواده‌اش تعلق‌خاطر دارد كه سعی می‌كند به بهترین شكل وظایف خود را انجام ‌دهد. «آفتاب درخشان» با نثری شعرگونه و ماجراهای تلخ و شیرینش مخاطب را تحت تاثیر قرار می‌دهد و داستانی عاشقانه از خانواده‌ای در دهه 70 میلادی را به تصویر می‌كشد.
وي مي‌افزايد: این رمان بر اساس زندگی واقعی مادری نوشته شده است كه بعد از اطلاع از بیماری‌اش، هر روز صدای خود را ضبط كرده تا بعد از مرگش، دخترش به آن‌ها گوش دهد و راه و رسم زندگی كردن را بیاموزد. نگاه شخصیت اول داستان به زندگی و مرگ، در كنار نثر روان و واقعی بودن ماجراهای كتاب باعث شده این كتاب در زمان انتشارش مورد توجه زیادی قرار بگیرد و چندین سریال و فیلم سینمایی نیز با اقتباس از آن ساخته شود.
نورما كلین، نویسنده آمریكایی، در سال 1938 به دنیا آمد و با آثاری كه در حوزه كتاب كودک منتشر كرد مطرح شد. اما «آفتاب درخشان»، مطرح‌ترین رمان این نویسنده آمریكایی برای بزرگسالان است؛ رمانی با موضوعی احساسی كه خواننده را تحت تاثیر قرار می‌‌دهد و او را به تفكر در چیستی زندگی وا می‌دارد.
اشرف منظوری، شاعر و مترجم این اثر، متولد 1307 تهران، دارای مدرک كارشناسی ارشد در رشته فنون ترجمه و آواشناسی از آمریكا است و ترجمه «آفتاب درخشان» اولین ترجمه‌ای است كه از وی آماده انتشار می‌شود. پیش از این مجموعه شعری با نام «سایه سرو» از اشرف منظوری در ایران به چاپ رسیده است.
نسخه انگلیسی «آفتاب درخشان»، نوشته نورما كلین، در سال 1975 با عنوان اصلی «Sunshine» منتشر شده است. این رمان كه به تازگی مجوز انتشار دریافت كرده، در 224 صفحه از سوي نشر «آموت» منتشر می‌شود.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
رمان «خانه کوچک» منتشر شد
رمان «خانه کوچک» نوشته محمدعلي علومي منتشر شد.
به گزارش بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در خلاصه داستان اين رمان كه نويسنده از آن به عنوان رماني «مردم‌پسند» ياد مي‌كند، آمده است: امير به خاطر يك ماجراي عاشقانه معتاد مي‌شود و از خلال يك ماجراي عاشقانه نيز از اعتياد نجات پيدا مي‌كند.
محمدعلي علومي پس از نوشتن رمان‌هايي همچون «سوگ مغان»، «شاهنشاه در کوچه دلگشا»، «من نوکر صدامم»، «آذرستان»، «طنز در آمريکا» و «وقايع‌نگاري بن‌لادن»، اين‌بار سراغ موضوعي مردمي رفته است. خودش درباره «خانه کوچک» مي‌گويد: اين رمان كه در واقع در ژانر ادبيات مردم‌پسند جاي مي‌گيرد، به مسأله‌ي درگير شدن بخش قابل توجهي از جوانان به اعتياد مي‌پردازد.
اين نويسنده با اشاره به رمان‌هاي عامه‌پسند، مي‌افزايد: رمان‌هاي مردم‌پسند ظرفيت‌هايي دارند كه بسيار عجيب است. در ايران، ادبيات داستاني جديد رشد طبيعي نداشته و بنابراين ما كارهايي مانند «باباگوريو» و «اوژني گرانده»ي بالزاك را نداريم. برخي اِلمان‌ها كه در بعضي رمان‌هاي بزرگ ديده مي‌شود، در ايران در رمان‌هاي عامه‌پسند به كار رفته است و هيچ نويسنده‌اي كه توقعات روشنفكري از خودش دارد، وارد اين عرصه نمي‌شود؛ در حالي‌كه نشانه‌هاي ادبيات عامه‌پسند را در ادبيات بزرگ دنيا مي‌بينيم.
علومي همچنين مي‌گويد: رمان‌هاي عامه‌پسند بيش‌ترين تأثير را بر مردم داشته‌اند. نمي‌شود اين تأثير را با عدد و رقم مشخص كرد؛ اما در ايران با وجود گراني كتاب و بحران نشر و بحران مخاطب، اين آثار خوانده مي‌شوند و در حالي‌كه تيراژ كتاب‌هاي جدي از هزار نسخه بيش‌تر نمي‌شود، تيراژ اين آثار بسيار بالاست و به چاپ‌هاي متعددي هم مي‌رسد؛ پس مخاطب به خواندن كتاب نياز دارد و ما مي‌توانيم از اين موقعيت استفاده كنيم.
رمان «خانه کوچک» در 384 صفحه با قيمت 8000 تومان به وسيله نشر آموت منتشر شده است.
همچنين از اين نويسنده به زودي رمان «پريباد» در نشر يادشده منتشر مي‌شود.

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
ترجمه فرانسه شعرهای علیرضا روشن
میشل مناسه: کلکسیون پو و پسی با مدیریت دانیل فوژراس و پاسکال ژانو در جعبه‌هایی مقوایی مجموعه‌های زیبای کوچکی عرضه می کند که ما از کشفشان حظ می‌کنیم، آنقدر که ارائه کار ظریف است و آثار گران‌قدر.

بدینگونه با آثار دو مؤلف تثبت شده ژاک آنسه و آنتونیو پورکیا، «تا تو چند شعر باقی مانده‌ است»، از شاعری جوان که تا به حال تنها در انترنت منتشر شده، علیرضا روشن، به چاپ رسیده‌است.

می‌دانیم که شعر در ایران زنده‌است. که پناهی‌ست از سانسور برای روح و از خشونت روزمره برای آنها که می‌خواهند هنوز بیاندیشند و خود را آزادانه بیان می‌کنند. شعرهای خیلی کوتاهِ عاشقانه است، با ساختمانی نرم و سبک‌‌پا، که اوراق این دفتر دوزبانه را تشکیل می‌دهد. بغضِ عاشقانه با طنزی به غم آمیخته یا تسخری به خود:

ما آب را
برای گریستن
نوشیده‌ایم

با تغزلی نازک، استعاره‌وار، مصاحبت عالم و یار، میان راز تاریک احساس و جسم زنانه در هاله‌ای از نور خویش، بیان می‌شود:

چقدر باید شب باشم
تا تو
ماه باشی

اگر جسارت قیاس ذهنی را داشته باشیم در سنت فرانسه، این متون ما را به یاد آمیزش لطیفی از روح تلخ و شیرین ژول لافورگ و قریحه عاشقانه پل الوار می‌اندازد. در ایجاز عناصر، در دستگاه کلمات قصار. اما توجه داشته باشید، بدون گسستگی با روح بوستان سعدی و رباعیات خیام نیشابوری. باید گفت که خواننده از مزیدن غیرِ زمان ( خارج از زمان) لذت می‌برد. در دو بیت، شاعر این مرثیه رسوب شده را به معشوق می‌سپارد:

در هر لحظه شعری‌ست
شعر فراق تو

امروز چون دیروز، ناامیدی و یاس مجنون، دو باره بازدید شده، پی‌در پی، از خلال بادگیر روحِ در رنج:

بر حال همه زندانیان گریستی
مگر بر من
که در تو
حبس ابد شده‌ام

لحن مرثیه‌ای، نه بدون فاصله‌ای که نقد می‌کند، مهارتِ سقوط! یعنی حد و اندازه شعر با عبوری آنی از بی‌نهایت برون تا اختصار خلوت اتاق به یاد آورده‌ شده‌است:

باد را می‌خواستیم دید
جنبش پرده را
نشان دادیم

با این حال، این سبک‌پایی ظاهر، ژرف‌نای روحِ مشاهده‌گرِ فرو رفته در حسنِ جهان را از خویش نمی‌راند:

من در برهوت
تنها نیستم
برهوت با من است

خواننده خویش رها می‌کند تا برده شود و یا گم، با خوشی ...

به نقل از اینجا

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
چاپ دوم «کتابِ نيست» عليرضا روشن

کتاب ِ نیست/ علیرضا روشن/ نشر آموت
چاپ دوم/ 112 صفحه/ 2500 تومان

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
نامزدهای پنجمين دوره جایزه گام اول

دبيرخانه پنجمين جايزه گام اول، اسامي آثار راه يافته به مرحله دوم داوري‌ها را در گروه داستان بزرگسال این جایزه اعلام كرد. در اين دوره 381 اثر در مرحله نخست مورد بررسي داوران قرار گرفته و از اين ميان 28 كتاب به مرحله دوم داوري‌ها راه يافتند.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، برپايه اعلام دبيرخانه اين جايزه، كتاب‌هاي راه یافته به مرحله دوم داوری‌های گروه داستان بزرگسال جایزه گام‌اول عبارتند از «موج‌ سرگردان» نوشته عاطفه عقلمند، «زيستن در زمين خارايي» نوشته پوريا پاكدل، «ديدار در هايد پارك» نوشته علي‌اكبر كاظمي گرجي، «رهاي عشق» نوشته آناهيتا آذرشكيب، «واهمه‌هاي سرخابي» نوشته احسان عباسلو، «آل» نوشته مهدي محبي كرماني، «كت زوك» نوشته مهدي محبي كرماني، «ديدا» نوشته ابراهيم ميرقاسمي، «ايراندخت» نوشته بهنام ناصح، «كلاژ» نوشته احسان عباسلو، «مديوم» نوشته نادر فرح‌بخش، «مزار در همين حوالي» نوشته كاوه فولادي نسب، «من، اياز، ماهو» نوشته ليلا بابايي فلاح، «تنها بيست دقيقه وقت دارم» نوشته مهدي ابراهيمي لامع، «كسي را درون من چال مي‌كنند» نوشته مسعود عالي محمودي، «زن و آيينه» نوشته مريم مظفري، «زير آفتاب خوش خيال عصر» نوشته جيران گاهان، «مه‌ميرا» نوشته اميد كوره‌چي، «پاراگراف آخر» نوشته زهرا سيادت موسوي، «يك نفر براي تاكسي‌ها دست تكان مي‌دهد» نوشته علي‌اصغر حسيني‌خواه، «هفتمي» نوشته نازتاب سطوتي، «من ريموند كارور هستم» نوشته مصطفي عزيزي، «آلبوم خيال» نوشته هژير ميرتيموري، «مرد يخي» نوشته شيرين اسحاقي، «هزار دست پنهان» نوشته ايرج مثال آذر، «آچمز شده‌‌ها» نوشته پيمان فيوضات، «ليلا» نوشته مهناز افضلي و «ليمو ترش» نوشته داوود ملكي.

موسسه خانه کتاب در راستای بسط و گسترش فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی و به منظور کشف استعدادهای درخشان، ایجاد بسترهای لازم و سمت‌وسو بخشیدن به فعالیت فرهنگی و ارتقای فرهنگ مکتوب در جامعه و نیز معرفی و تشویق نوقلمان پدیدآور، در سال ۱۳۸۵ جایزه گام اول را بنیان نهاد.

آيين پاياني چهارمين جايزه گام اول،‌ سوم آبان سال گذشته در تالار عماد كرماني شهر كرمان با حضور معاون امور فرهنگي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار شد.

موضوع این جایزه داوری و ارزیابی آثار پدیدآورندگانی است که برای نخستین بار در بخش‌های مجموعه شعر یا داستان کوتاه و بلند در دو رده سنی بزرگسال و کودک و نوجوان دست به قلم شده و اثر خود را به انتشار رسانده‌اند.

موسسه خانه کتاب مجری برگزاری و داوری این جایزه است و پاییز هر سال طی مراسمی با همکاری یکی از مراکز استان‌های کشور، از برگزیدگان جایزه گام اول تقدیر مي‌كند.
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
یک نوشته و یک پسانوشت
حسن محمودی: دوست نویسنده‌ای دارم كه هرسه مجموعه داستانش سخت‌خوان است. داستان‌ها هركدام می‌طلبد كه بیشتر از حجم خودشان پی‌نوشت داشته باشند كه فلان لغت و عبارت یعنی چه. بزرگ‌ترین ایراد منتقدان داستان‌های او هم از همین دشوار‌خوانی نشات می‌گیرد. جدال دوست نویسنده‌ام با منتقدانش هم از همین‌جا نشات می‌گرفت تا اینكه زد و نویسنده روستایی‌نویس، ناشر آثار نویسندگانی مثل نسرین ثامنی شد و كتابی منتشر كرد در گفت‌وگو با نویسندگانی همچون ری‌اعتمادی، فهیمه رحیمی و چند تایی دیگر از همین قماش. ستایش از نویسندگان بازاری مهم‌ترین شاخصه این كتاب است. كار از اینها هم فراتر رفت و دوست نویسنده‌ام یك‌تنه شده وكیل و وصی نویسندگانی كه كتاب‌هایشان را جماعت روشنفكر نمی‌خرند و نمی‌خوانند. در ‌بندی از بندهای ستون هزارتوی هفته پیش، همزمان با رونمایی چاپ چهلم كتاب «دالان بهشت» اشاره‌ای به این نكته كردم كه بارها و بارها خیز برداشته‌ام كه این كتاب را بخوانم و نشده. همین یكی دو سطر ساده، گزكی به دست دوست ناشرم داد تا یادداشتی بنده و امثال بنده را به جرم نخواندن «دالان بهشت» متهم كنند كه ایراد از ماست كه نتوانسته‌ایم دالان بهشت را بخوانیم. فروش ۲۰۰ هزار نسخه از دالان بهشت را هم دلیل اصلی ایرادمان دانسته است. به دوست نویسنده و ناشرم می‌خواهم بگویم كه من همچنان مخاطب ادبیات خلاقه با تیراژ هزار و چند نسخه‌ای‌اش می‌مانم و هیچ دریغی نخواهم خورد كه كتاب‌هایی از جنس «دالان بهشت» را نخوانده‌ام. همان‌طور كه همچنان دوست دارم تماشاگر فیلم كم‌مخاطبی چون «مرهم» باشم و هیچ ابایی ندارم كه نتوانم «اخراجی‌ها» را ببینم.

پساتادانه نوشت: هفته قبل تا این یادداشت در روزنامه روزگار منتشر شد، دوست وبلاگ نویسی که پیگیر همه شده این روزها، اس ام اس زد که «بدجوری حسن رو زدی؟» برایش نوشتم «حسن؟ کدام حسن؟» جواب دادند «حسن محمودی». گفتم «حالا چرا فکر کردی جواب به حسن محمودی است؟» دیگر جواب نداد. اما حالا می بینم «حسن محمودی» را هم باورانده اند که آن یادداشت جواب به او بوده که اینطور نوشته؛ اللهم اغفر ذنوبنا!
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
معرفی یک کتابفروشی معتبر در کرمان

فروشگاه شهر فرهنگ
کرمان - خیابان هزار و یکشب
تلفن : 2477599 - 0341


مدیران فروشگاه :
مهندس فهیمه امیری، متولد 1355، کارشناسی ارشد معماری، مدرس دانشگاه
مهندس رضا هژبر ابراهیمی، متولد 1351، کارشناسی ارشد معماری، مدرس دانشگاه

این فروشگاه از سال 1383 کار خود را در زمینه ی کتاب کودک و کتابهای کمک آموزشی آغاز کرد . به همین منظور از سال 1385 کار خود را ارتقا داده و با الگوبرداری از شهر کتاب تهران بدون هیچ گونه وابستگی دولتی فضای کار خود را از 60 متر به نزدیک 200 متر افزایش دادند. به این ترتیب فضای فرهنگی خانوادگی شکل دادند که همه ی سنین را پوشش دهد
در این محیط فضایی را برای مطالعه نیز اختصاص دادند. هم اکنون بیش از 5000 عنوان کتاب ایرانی و خارجی در زمینه های مختلف در این فروشگاه موجود است. که با همکاری نشرهای معتبر ایران این مجموعه جمع آوری می شود. این فروشگاه در نقطه ای از شهر قرار دارد که پیش از این کار فرهنگی صورت نگرفته بود. به زودی موسسه فرهنگی شهر فرهنگ هم تاسیس می شود که برنامه های فرهنگی نظیر برگزاری کلاسهای داستانویسی و ... را در دستور کار خود دارد.


















برخی از کتاب های نشر آموت




فهیمه امیری و رضا هژبر ابراهیمی (بانیان شهر فرهنگ کرمان)
















علیرضا روشن، شاعر «کتاب نیست»


یوسف علیخانی


















فاطمه لنگری زاده






مجید رفعتی، شاعر


















عکس ها: اختصاصی تادانه

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com