تادانه

بدون شرح
پروانه سراوانی: سالها قبل، کتابی را دستم گرفته بودم که بیشتر از -شاید- 10 صفحه اش را نتوانستم بخوانم. شخصیت اصلی یک دانشجوای ادبیات بود که از همان صفحات اول سر کشیده بود به فحش و فضاحت و حرفهای رکیک. کتاب را گذاشتم کنار و فکر کردم از این نویسنده ای که حرمت قلم را بلد نیست، تا عمر دارم چیزی نمی خوانم.
نمیدانم چه چیزی باعث شد که فکر کنم آن کتاب (اژدها کشان) است که دستم گرفته ام و نویسنده ی آن کتاب (یوسف علیخانی ) است . وقتی خواهرم ، با اصرار برایم فیس بوک باز کرد وکلی نویسنده و شاعر را توی صفحه ام اضافه کرد، دیدن اسم یوسف علیخانی، خاطره ی آن کتاب بد را برایم زنده کرد. کتابی که تا عمر داشتم از نویسنده ی بی ملاحظه اش چیزی نمی خواندم!
امسال ، بیوه کشی را از آموت گرفتم. سه گانه را نیز. سه گانه ای که یکی از کتابهایش بایست همان کتابی می بود که مرا از لحن ادبیات لمپنی نویسنده منزجز کرده بود. لای کتاب را باز کردم. شیطنتم گل کرد که بگردم دنبال کلماتی که فراری ام داده بودند. فکر کردم شاید آن سالها.. تجربه و تحملم کمتر بوده و اصولا کتاب شناسی بلد نبوده ام. وگرنه چرا این کتاب جایزه گرفته؟؟گشتم و نیافتم. اصلا نبود. نه دانشجوای ادبیات داشت نه خوابگاه درب و داغان. این اصلا یک کتاب روستایی بود، نه شهری . تمام و کمال روستایی. به دوست جان هم گفتم. او هم گشت.
دیدم این همه سال بار موهومی را روی دوش کشیده ام و کتابی که دست گرفته بودم اصلا ( اژدها کشان ) نبوده ، چه به اینکه مال این نویسنده باشد. اما هر که ، که بود، این همه سال تصویر ذهنی مرا خراشیده بود.
به دوست جان گفتم : خیلی شرمنده ام . تمام قد عذر خواهی می کنم از صاحب سه گانه.
این مال ِ قبل از خواندن بیوه کشی بود. بعد از خواندم بیوه کشی ، بارها جمله ام را برای دوست جان تکرار کردم.
و حالا که بیوه کشی که چون شعری روان، خوانده شد، جدّ کرده ام برای خواندن سه گانه. ( عروس بید- اژدها کشان- قدم بخیر مادربزرگ من بود)
این پست فقط معرفی است. از بیوه کشی، حرفها خواهم داشت ...

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment