تادانه

پیش از این از بم ننوشتند هرگز...
حالا دیگر فقط مانده صنف بقال ها سطل سطل ماست بفرستند به بم تا با آب تانکر های مستقر بر آوار آنجا آب دوغی ساخته شود ....

با دوستی که از همان دقایق اولیه و با اولین پروازها روانه بم شده صحبت می کردم گریه می کرد و می گفت اینجا واقعا گورستان شده و اگرچه جنازه های روی زمین مانده را به خاک ی سپارند اما بوی تعفن تمام شهر را پر کرده. می گفت که صد نفر سمت راست من توی خیابان و پیاده رو پلاسند و صد نفر سمت چپ. بی هیچ نظمی پیش می روند و کسی نیست هدایتشان بکند. امکانات ندارند. آنها که نمرده بودند زیر آوار خفه شده اند و آنها که مرده بودند بوی تعفن شان فضا را پر کرده است.

خیلی دوست داشتم که آنجا بودم اما وقتی این ها را شنیدم گفتم گیرم رفتم می شوم نفر صد و یکم این ور و آن طرف خیابان. که چی؟ بیل بردارم و خاک کنار بزنم؟ وقتی بیل نیست؟ وقتی خودم می شوم باری بر بار و سربار و کنسرو و پتوی زلزله زدگان را تنها مصرف خواهم کرد.

حالا بم شده بی صاحبخانه و دزد ها به راحتی به چشم می آیند و قرار نیست دیگر در تاریکی شب از روی دیوار بیایند و ما این را در زلزله رودبار و گیلان و زنجان دیده بودیم.

دیشب دوستی زنگ زه بود که سه شنبه هنرمندان جمع خواهند شد در سینمایی تا کمک جمع بکنند به نفع زلزله زدگان. امروز هم شنیدم که چندتایی نویسنده قرار است در خانه داستان جمع بشوند که چنین کنند. نمی دانم چه سود از این همه نمایش بازی کردن که ...

داشتم با خودم فکر می کردم وقت زار زدن ها گذشته حتی ما که به بم نرفته ایم فیلم ها و عکس ها و خبرها حسابی ازمان اشک گرفته اند پس چکار کنیم.

ایرنا می گفت که دیروز آمبولانس آمبولانس مجروح می آورده اند به بیمارستان شریعتی . به نظرم رسید که برویم آنجا و اگر کمکی هم داریم از نزدیک بهشان بدهیم. رفتن به بم دیگر سودی ندارد که جنازه ها به خاک سپرده می شوند و ... بازماندگان را دریابیم.

این بحث را طولانی نکنم که نمی خواهم مثل فلان و بهمان نویسنده به شکل کاملا احساسی برخورد بکنم و فحش بدهم به این و آن و مملکت و ... قبل از این از بم ننوشتند هرگز- بعد از این آیا خواهیم نوشت؟
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment