تادانه

«اسکندر‌‌نامه» به روایت «علی عبداللهی»
علي عبداللهی در مجموعه 30 جلدی «یکی بود یکی نبود» که به کوشش انتشارات پارسه و با دبیری یوسف علیخانی منتشر خواهد شد، بازنویسی «اسکندر‌نامه» نظامی گنجوی را بر عهده داشته است و درباره بازنویسی آثار کهن معتقد است: بازنویسی ادبیات کلاسیک به ویژه پیرایش و باز‌نویسی آن برای نوجوانان و حتی بزرگسالان اقدامی ضروری است که باید از سال‌ها پیش صورت می‌گرفت چرا‌که به علت طولانی بودن متنهای کلاسیک و دشواری آن، بهره‌وری از میراث داستانی که در لابه‌‌لای اين متون کهن نهفته، تنها از این طریق امکان‌پذیر است.

عبداللهی در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره بازنویسی این اثر و شخصیت اصلی قصه‌ی آن گفت: اسکندر شخصیت بسیار مهم و افسانه‌ای است . همان شخصیت خونریز و گجسته‌ی افسانه‌ای که به ایران حمله و تمدن ایرانی را نابود کرد، ولی به مرور زمان مثل هر شخصیت بحث انگیز دیگری، در برخی از کتاب‌ها از جمله همین اثر نظامی، رفته رفته در ادبیات فارسی به حکیم و شخصیت معنوی بدل می‌شود، و با حکیمانی چون افلاطون و هرمس به بحث و گفت‌و‌گو می‌نشیند و پیروز هم می‌شود. و سر آخر حتی تخیل شاعران و اسطوره پردازان زمانه، او را به پیامبری هم می‌رساند. این اسطوره پردازی،دیگر هیچ ربطی به شخصیت اصلی قهرمان اولیه ندارد و در واقع ساخته ی تخیل برسازنده‌گان آن است. به عبارتی اسکندر نظامی،قهرمان برساخته‌ی خود نظامی و قرنهای پیش از خودش است که در افسانه‌ها بال و پر یافته و دگرگون شده و به دست نظامی رسیده بود.

وی اشاره کرد: نکته جالب توجه در این اثر حتی پیروزی اسکندر بر شخصیت‌هایی است که در دوره او نمی‌زیسته‌اند. بر شخصیت های پیش یا پس از او. اینجاست که هنگام مطالعه‌ی این آثار هم باید صرفاً به آنها به چشم میراث ادبی ـ زبانی ـ قصه‌ای نگریست نه آثاری تاریخی و متقن و بی‌چون و چرا.

این نویسنده با تاکید بر تمامی این مسائل با توجه به جذابیت‌های قصه‌ی اسکندر، ادامه داد: کنجکاو شده بودم تا درباه او بیشتر بدانم و برای این امر اسکندر‌نامه‌های دیگران و پژوهشهای اسکندرشناسان ایران را هم مطالعه کردم.

وی درباره بخش‌هایی که داستان «اسکندر‌نامه» نظامی را تشکیل داده‌اند، تاکید کرد: اسکندر‌نامه شامل 2 بخش مفصل «شرفنامه» و بخش کوتاهتر«اقبال‌نامه» است، بخش اول بیان داستان اسکندر از تولد تا فتح کشورها و بازگشت به روم مي‌شود، در بخش دوم یعنی «اقبال‌نامه» دیدارهای اسکندر با حکیمان وسرانجام افسانه پیامبری او گنجانده شده است.


بازنویس «اسکندر‌نامه» به بخش‌هایی که در این کتاب به آن‌ها پرداخته است اشاره کرد و اظهار داشت: تاکید اصلی من بر کودکی،دوران دانش آموختگی، به پادشاهی رسیدن اسکندر، رزم‌های او، حمله‌اش به مصر، ایران، هند، چین و روسیه و در نهایت جستجویش به دنبال آب حیات و ناکام برگشتن از آن بوده است. ضمن اینکه خرده روایتهایی مثل آینه ساختن اسکندر و تمثیل های مانی نگارگر و پیامبر و نیز چگونگی مرگ اسکندر و چند بخش شادتر قصه از جمله خواستگاری اسکندر از روشنک و سرانجام مرگ اسکندر هم در اثر در لابه لای قصه آمده است. تا از ملال‌آوری قصه‌ای خطی جلوگیری کنم.

وی در ادامه توضیح داد: از بخش «شرفنامه» بیشتر به جزئیات جنگ‌ها و نامه‌هایی که منجر به پیکار و نبرد می‌شد و نبود آن به حقیقت مانندی قصه ضربه می‌زد، بهره برده‌ام. همچنین از بخش «اقبال‌نامه» که کل آن به مناظره اسکندر با حکیمان اختصاص دارد، فقط قسمت‌هایی را در چند فصل کوتاه جای دادم و در نهایت وصیت‌نامه اسکندر، سرگذشت مرگ او و نامه‌ی اسکندر به مادرش را بازنویسی کردم. اما سیر اصلی کتاب دقیقاً همان روالی است که در کار نظامی وجود دارد. با این تفاوت که روایت نظامی، شعر و تک گویی یا مونولوگ است و متن من نثر امروزی و دیالوگ و قصه‌ی صرف.

عبدالهی افزود: کل «اسکندر‌نامه» به روایت نگارنده، در این بازنویسی 25 فصل دارد، البته اصل این کتاب افزوده‌های زیادی از طرف مؤلف نیز دارد از جمله بخش‌های ابتدایی هر فصل که شامل ساقی‌نامه‌ها و تمثیل‌ها است، یا وجود داستان‌هایی که به داستان اصلی مرتبط نیستند و انبوهی پند و اندرز و مدح فلان وبهمان و ذکر و . . . که همگی این مطالب اضافی را در بازنویسی حذف کردم. ضمن اینکه یافتن روایت تاریخی و شبیه‌تر به قصه‌ی اولیه‌ی قهرمانی خونریز و جهانگشا به سیر شکل‌گیری و جا افتادنش کمک بیشتری می‌کند تا مثلاً طرح بحث‌های تجریدی و ذهنی نادرست حکیم بودن یا پیامبری یا حتی خدایی اسکندرـ چون در روایاتی حتی نقل کرده‌اند که اسکندر اواخر کار دعوی خدایی هم می‌کرد ! ـ از سوی دیگر چنین احوالاتی به شخصی که در ۳۶ سالگی می میرد و همه‌ی عمرش را به نبرد و خونریزی می‌گذراند، نه چندان تناسبی دارد و نه باورپذیر است . از این رو من روی این بخش‌ها تکیه چندانی نکرده ام تا به خیال خودم، افسانه‌پردازی هزاران ساله را بازتولید نکنم و باز برگ غلوآمیزدیگری بر اسکندر غرق در مه افسانه‌ها نیافزایم و پرونده‌ی بیگانه‌پرستی‌مان را حجیم‌تر نکنم. بیگانه‌پرستیی از آن دست که ما را وامی‌دارد بر کودکانمان نام ویرانگران ایران چون چنگیز، اسکندر و . . . بنهیم.

وی درباره این بخش‌های اضافه در کتاب گفت:گویا نظامی در نظر داشته اثری حماسی به هماوردی شاهنامه ی حکیم توس بنویسد، اما ساقی‌نامه و موارد دیگری را وارد آن کرده و وجود همین بخش‌های اضافی باعث شده «اسکندر‌نامه» او مثلاً به اندازه «شاهنامه» فردوسی جانیفتد و خوانده نشود.

این مترجم به توضیح نحوه بازنویسی‌اش از اثر پرداخت و تصریح کرد: در بازنویسی علاوه بر حذف بخش‌های اضافه قصه‌ها که ارتباط چندانی با داستان اصلی نداشت، متن داستان را به زبانی ساده و در قالب توصیف و دیالوگ قصوی بیان کردم. درکتاب من، خواننده از یک سو با فصل‌هایی روبرو است که خودشان به تنهایی استقلال دارند، که اگر مثلاً یک فصل را بخواند همان بخش در خودش کامل است، و از سوی دیگر تمام فصل‌ها ماجرایی واحد را دنبال می‌کنند و آن قصه‌ی اسکندر است و در بندهایی به طرزی نامرئی به هم ارتباط یافته‌اند.

وی كه از تصحیح حسن وحید دستگردی از اسکندر‌نامه به کوشش سعید حمیدیان در این بازنویسی استفاده کرده، درباره این تصحیح معتقد است: این اثر یکی ازکامل‌ترین تصحیح‌های موجود در ایران است که توضیحات لازم درباره برخی از ابیات را نیز دارد، حمیدیان گردآوری تمام آثار نظامی را به خوبی انجام داده. در این تصحیح علاوه بر لغات دشوار متن و برخی ابیات معنی شده، اشتباهات چاپی تصحیح مرحوم دستگردی در چاپهای امیر کبیر و دیگران به طور کامل تصحیح شده و دیگر وجود ندارد.

عبداللهی در ادامه به برخی دشواری‌هایی که در بازنویسی با آن روبرو بوده اشاره کرد و اظهار داشت: متن البته کلمات عربی خیلی دشوار و مبهمی نداشت، ولی جا به جا استعاره‌های دور از ذهن و گاه نامرتبط با فضای اثر دیده می‌شد که از ضعف‌های این اثر و برخی دیگر از آثار نظامی است و پوشالهای غیر مرتبط با متن که برای آن زمان نوشته شده و در حال حاضر به درک داستان هیچ کمکی نمی‌کرد، از دشواری‌های بازنویسی این اثر بود. دیگراینکه یافتن خط سیر قصه‌ی اصلی از میان انبوهی از مطالب پراکنده و توصیفات ملال آور و گاه بی‌مورد، همان چیزی است که میزان کامیابی چنین آثاری را مشخص می‌کند.

وی که خود شاعر نیز هست یادآور شد: وجود همزمان بزم و رزم در داستان و گاه ترکیب این دو با هم به اثر جنبه حماسی چندانی نمی‌دهد، پس در بازنویسی سعی کردم از زبانی نه بسیار ساده، بلکه بینابین برای نشان دادن عظمت کتاب بهره گیرم، ازسوی دیگر بخش‌های اضافه را حذف کردم تا برای خواننده ملال‌آور نباشد. از سویی دیگر نیز برای داستانی‌تر شدن اثر، خرده تغییراتی نیز لازم می‌نمود.

وی در پاسخ به این سوال که چرا باید به مطالعه ادبیات کلاسیک بپردازیم توضیح داد: داستان‌های ادبیات کهن بسیار غنی و گسترده است و کمتر پیش آمده که در معرفی این آثار به زبان امروزی و پرورده اقدامی صورت گیرد، معرفی میراث داستانی که در لابه‌لای متون کهن ایران جای دارد علاوه برآن‌که برای نوجوانان مفید است به کمک بزرگسالان و داستان نویسان هم می‌آید . آنها می‌توانند با مطالعه این آثار قصه‌های نهفته در این متون را کشف کنند. آن را از خود کنند و به زندگی امروز و دنیای مدرن بیاورند. قصه ‌نویسان سراسر جهان همواره از داستانها و اشعار کهن بهره می برند.

عبدالهی در ادامه افزود: از آن جایی که متن آثار کهن اغلب دشوار و آمیخته با لغات سخت است، مطالعه این‌گونه آثار برای نوجوانان مشکل می‌شود . اما با ساده‌نویسی و بازنویسی، این امکان ایجاد می‌شود که خواننده علاوه بر متن ساده شده، در آینده و در صورت تمایل به سراغ متن اصلی هم برود. این یعنی همان ایجاد انگیزه برای مطالعه خود آثار کلاسیک در خوانندگان معاصر.

این نویسنده در ادامه به این پرسش پاسخ داد که چرا مجموعه «یکی بود یکی نبود» ساده‌نویسی و بازنویسی را در قالب قصه انجام داده و در توضیح این امر گفت: افزون بر اینکه فلسفه، فکر، تربیت و حتی در مواردی آموزش دستور زبان در ادبیات کهن ما به شعر و نظم است، حجم زیادی از ادبیات کهن ما در قالب نظم و نثر با قصه آمیخته و برای آن‌که قصه‌نویسان خوبی در دوران معاصر داشته باشیم که با ادبیات کهن نیز آشنا باشند، باید قصه‌ها را از دل متون کهن استخراج کنیم و به مدارس و کتابخانه‌ها و خانه‌ها بیاوریم. از سوی دیگر سنت قصه‌گویی از دوران قدیم در ایران رواج داشته که باید در حال حاضر سر و سامان پیدا کند و در اختیار نسل‌های بعدی به صورت بازنویسی و ساده‌نویسی قرار گیرد. ادبیات کهن ایران، افزون بر بسیاری جنبه‌های دیگر، اقیانوسی از قصه و روایت و ماجرا و داستان است.

می‌دانید که حرفه‌ی اصلی من ترجمه اززبان آلمانی و نوشتن و ویراستاری است و هیچ کار ثابت دیگری ندارم. برای همین شمار ترجمه‌هایم از تالیفاتم بیشتر است. اما از آن‌جایی که پیش و بیش از مترجمی شعر می‌گفتم و همچنان هم می‌گویم، اخیراً کتاب سوم خودم را به سفرنوشته‌ها و شعرهای بلند روایی‌ام اختصاص داده‌ام که عنوان آن «بادها شناسنامه مرا بردند» است و انتشارات شاملو در مشهد آن را منتشر کرده است. این مجموعه در برگیرنده سروده‌های بلند من از سال 81 به بعد است و هر شعر عنوان یک شهر را بر خود دارد که در 80 صفحه منتشر شده است.
اخیرا کتاب دیگری با عنوان «لطفا کتاب‌هایم را نخوان!» شامل گزیده‌ای از نامه‌های نیچه به مادرش با مقدمه من در نشر ثالث منتشر شد. گردآورنده‌ي نامه‌ها «لوتار لوتکه‌هاوس » است که من آن را ترجمه کرده‌ام.

کتاب «خرده فرمایش‌های جناب پتر پانتر» گزیده‌ی اشعار و داستان‌های طنز کورت توخولسکی است با انتخاب و ترجمه‌ی من . نشر افراز آن را منتشر و روانه بازار کتاب کرده است.

کتاب مفصل دوزبانه‌ی دیگرم با نام " در وقفه ی میان درختان : برف! " در بردارنده‌ی صد سال شعر آلمانی‌زبان با پیشگفتاری مفصل، اخیراً در انتشارات انجمن شاعران در آمده که بیشتر شاعرانش زنده‌اند و برای اولین بار به زبان فارسی معرفی می‌شوند و بخشی هم با نام " چشم‌انداز ایرانی " دارد که دربردارنده‌ی شعر چند شاعر آلمانی ایرانی‌تبار، از جمله سیروس آتابای، تورج رهنما، فرهاد شوقی، سعید، علی غضنفری و فرهاد احمد خان است. این بخش هم با اینهمه شاعر ایرانی ـ آلمانی در این قالب برای اولین بار در فارسی در میآید.
چهارمین مجموعه شعرم با نام «درود بر نهنگ» شامل اشعار کوتاه خودم، در انتشارات امرود چاپ خواهد شد.

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment