تادانه

خرداد؛ ماه ِ‌ سعيد و ساعد
خرداد بود كه ساعد رفت؛ از آن تلفني كه مرا خواند به بيمارستان مهراد در ميرعماد ِ تخت طاووس ، حالا شش سال مي گذرد؛ ساعد فارسي رحيم‌آبادي نماند بعدش و حالا در رحيم‌آباد رودسر گيلان خوابيده است.
خرداد بود كه سعيد رفت؛ از آن تلفن لعنتي كه گفت بيمارستان است يك سال مي گذرد؛ سعيد موحدي رفته بود و تلفن دروغ مي‌گفت و اگر زودتر خبر را مي‌داد لااقل مي بوسيديمش نه آن كه برسيم به زمان سنگ‌گذاري و الان در باغ بهشت ِ قم مانده است.
خرداد بود كه مرگ به پيشواز دوستان‌مان آمد.
خرداد است كه سومين روزش را به خاطر ساعد از دست داديم و پانزدهمين روزش را براي سعيد.
خرداد است الان و دعا مي‌كنم پيشمرگ دوست شوم كه گردنه‌هاي اين ماه را به جان و دل مي‌خرم و پا از سفر برنخواهم داشت.
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment