تادانه

جمعه‌بیست‌‌وهشتم ...
الان صفحه 36 کتابی هستم؛ يعني دو داستان اولش را خواندم و از روان بودنش خوشم آمده.

داستان اول درباره دختری دانشجوست که دل بسته به استاد پیرش. فضا چنان خوب تصویر می شود و لکنتی در زبان راوی نمی بینی که همین طور می روی جلو و جاهایی هم حتی اگر لغزیده نادیده اش می گیری که باقی جاها جبران کرده لغزش های ناشیانه را.

داستان دوم درباره سرایداری به نام «سمندر» و همسرش «زینت» است که چنان زیبا کنجکاوی های همسر سمندر به تصویر درآمده که اگر گیر می افتاد دلت می لرزد و اگر پایش می برد دلت می گیرد و اگر مرده می بیند تو را هم وهم با خودش می برد.

مدت ها بود فکر می کردم چیزی در داستان های ما گم شده . چیزی که مندنی پور «اندروا» می خواند و دیگران «تعلیق» و من می‌گویم «قصه گویی». یعنی ذاتی که باعث نشاندن و بی خواب شدنم بشود وقتی چیزی می شنوم یا می خوانم و بخواهم بدانم بعد؟ بعد چه شد؟

داشتم فکر می کردم دو داستان اول مجموعه «جمعه بیست و هشتم روی صندلی لهستانی» نوشته غزال زرگر امینی براي مجموعه 88 صفحه ای غنیمت است حتی گیرم داستان های بعدی اش به قوت این دو تا نباشند.

غزال زرگر امینی گویا از شاگردان محمد محمدعلی است.

کتاب را انتشارات ققنوس منتشر کرده؛ قیمتش 1200 تومان است و چاپ اولش در 1500 نسخه، زمستان 1386 منتشر شده است. «جمعه بیست و هشتم روی صندلی لهستانی» 8 داستان دارد: جمعه بیست و هشتم، روی صندلی لهستانی ، زن سمندر یا زینت؟، شیفت شب، صدای استخوان، نشانه گذار، شیرینی پزی مانوک، من و گربه و ساحره، نیمروزی برفی در دوهزار و ششصد و بیست و پنج سال بعد.

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment