تادانه

عروس بید
اغلب داستان‌های این مجموعه را بین ساعت ۶ غروب تا ۱۱ شب در دفتر نشر آموت یا در واقع در دفتر سابق زنده‌یاد پروفسور عبدالرحمان عمادی نوشتم.
تیرماه سال ۱۳۸۷ مصمم شدم كه از روزنامه‌ دربیایم و وقتی هم درآمدم منگ بودم. مانده بودم چكار باید بكنم؟ دفعه قبل‌اش سال ۱۳۸۳ آمدم بیرون اما با وجود این‌كه فعالیت چشمگیری داشتم از جمله نوشتن چند كتاب داستانی مثل داستان زندگی حسن صباح و ... و رفتن به الموت به همراه رفیق‌ام افشین نادری و گردآوری آداب و رسوم، اما سخت بود ماندن و تا دكتر یونس شكرخواه، دعوت به كارم كرد به جام‌جم‌آنلاین، با كله رفتم و نشستم. چهار سال هم ماندم و خبر ترجمه كردم و برای خودم وبلاگ‌بازی كردم و سایت گرداندم و داستان نوشتم اما سال ۱۳۸۷ دیگر طاقت‌ام طاق شد و برای رهایی از خفگی، زدم بیرون؛ تیرماه‌اش.
مجوز نشر آموت را از سال ۱۳۸۳ داشتم اما جرات ناشر شدن نداشتم چون عادت کرده بودم به حقوق آخر ماه. بعد كه پروفسور عمادی، دفترش را در اختیارم گذاشت، نشستم هم به جمع و جور كردن كتاب‌های خودش برای انتشار و هم نوشتن و خواندن و كم‌كم نشر برایم جدی شد.
عروس بید همین‌طور پشت سر هم و شهودی نوشته می‌شد. اغلب داستان‌های سه مجموعه‌ی قدم بخیر مادربزرگ من بود و اژدهاكشان و عروس بید، شهودی نوشته‌ شده‌اند اما این مجموعه‌ی آخری واقعا من نبودم كه می‌نوشتم. دستم كه می‌رفت روی كاغذ یا كیبورد، كلمه‌ها بودند كه سرریز می‌شدند و داستان پشت داستان و از میان آن‌همه نوشته، ده داستان را انتخاب كردم و برای هفت نفر از دوستانم فرستادم كه بخوانند و خواندند و
وقتی خبری شد خبرش، یكی دو تا از رفقا كه در نشرهای معروف مشغول به كار بودند، گفتند عروس بید را برای‌شان ببرم اما گفتم «نه! می‌خواهم در نشر آموت منتشر شود
و «عروس بید» برای اولین‌بار ۱۳۸۹ در نشر آموت منتشر شد كه خوشبختانه هم خوب خوانده شد و هم خوب نقد شد و هم جوایز زیادی را به دست آورد.

سه مجموعه داستان (قدم بخیر مادربزرگ من بود و اژدهاکشان و عروس بید) در حال حاضر در یک‌جلد به اسم سه گانه یوسف علیخانی منتشر می‌شوند

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment