تادانه

گفتگوی «چلچراغ» با نرگس جورابچیان
سجاد صاحبان زند: کشف یک استعداد تازه، دقیقا شبیه آن است که یک روز از خواب بیدار شوی و ببینی به‌جای تختی که همیشه روی آن می‌خوابیده‌ای، مثلا در تخت کوروش کبیر خوابیده‌ای. خیلی خوب است که حس کنی هنوز آدم‌های دو و برت زنده‌اند و کتاب می‌‌نویسند و نوشتن کتاب برایشان جدی است و عده‌ای هم هستند که دوست دارند کتاب بخوانند. «نرگس جورابچیان» با کتابی که حدود 3 هفته قبل نشر «آموت» از او منتشر کرد، یکی از این استعداد‌هاست. کتاب او یعنی «به وقت بهشت» در این مدت، در فهرست پرفروش‌های ادبیات داستانی قرار گرفته و خبرش را هم چند سایت خبری و روزنامه اعلام کردند. داستان‌های او را با زویا پیرزاد مقایسه می‌کنند. گفتگوی ما با او را بخوانید.


نرگس جورابچیان - عکس: مجله چلچراغ

نترسیدید که به شما لقب عامه پسند و سطحی بدهند؟
نه، چون من اصلا این طبقه‌بندی‌ها را قبول ندارم. من فکر می‌کنم که همه رمان‌ها را نمی توان در دو شاخه روشنفکری و عامه‌پسند طبقه‌بندی کرد. در نتیچه اصلا فکر نمی‌کردم که رمانم را چه‌جوری طبقه‌بندی می‌کنند. اگر رمان روشنفکری به معنای آن است که کتابت سخت باشد و قابل‌نخواندن،‌ من ترجیح می‌دهم عامه‌پسند باشم و خوانده شوم.

شاید این تقسیم‌ها عامه‌پسند و روشنفکری، خیلی مربوط به ایران می‌شود...
بله و این خیلی بد. باید همه قشرها بتوانند کتاب بخوانند. اصلا چه اشکالی دارد شما کتابی بنویسی که آدم‌های زیادی از خواندنش لذت ببرند. اگر شما جوری بنویسی که عده زیادی نوشته‌ات را نخوانند، خیلی ناراحت کننده است. مثلا خانم زویا پیرزاد، سه کتاب منتشر کرد که فروش معمولی داشت، اما بعد کتاب "چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم" را نوشت که از نظر فروش با "بامداد خمار رقابت" و "دالان بهشت" می‌کرد. اما کتابش جایزه گرفت و مهم هم بود.

چقدر طول کشید تا این رمان را بنویسی؟
حدود 9 ماه، البته یکی دو ماه میانی‌اش را تقریبا ننوشتم. البته در همان مدتی هم نمی‌نوشتم، مدام در حال فکر کردن روی آن بودم که داستان را چطوری ادامه دهم. البته بعد از این 9 ماه، کلی روی کار وقت گذاشتم و آن‌را بازنویسی کردم. تا روز که کتاب آماده انتشار شد، رویش کار می‌کردم. مثلا دو فصل،‌ همان اوایل حذف شد.

کجای داستان stop کردید؟
در موردش حرف نمی‌زنم. بگذارید از اسرار بماند.

برگردیم به ترلان و باران که اسم‌های نرم و دخترانه‌اند، مثل باران کوثری...
بله. اما باران صالح اعلا هم داریم. یک جورهایی این اسم را روی دختر و پسر می‌گذارند. اما شخصیت‌های من چون خوب و دوستداشتنی بودند، اسم‌هایشان هم نرم و شاعرانه شد.

پس این بخش روشنفکری کتاب است، چون در رمان‌های عامه‌پسند آدم‌ها یا خیلی خوبند و یا خیلی بد...؟
بله. این‌جا آدم‌هایی که خوبند با هم مشکل دارند.

کدام نویسنده ایرانی و غیر ایرانی را دوست داری و فکر می‌کنی رویت تاثیر گذاشته‌اند؟
اولا این‌که من همه جور کتاب می‌خوانم، چون یک نویسنده باید همه این‌چیزها را بداند. اما من در بین نویسندگان ایرانی معاصر، من کارهای خانمها فریبا وفی و زویا پیرزاد را خیلی دوست دارم. در میان کارهای خارجی هم همه چیزی می‌خوانم، از عامه‌پسندهایی مثل دانیل استیل گرفته تا "ژان کریستف" رومن رولان.

برای خواندن بقیه گفتگو مجله چلچراغ این هفته را بخرید.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment