خرید تلفنی کتاب
66496923
66499105
09360355401
ارسال رایگان/ سراسر ایران
توضیحات بیشتر در اینجا
هر نوع تاييد يا تخريب افراد و نهادها در وبلاگها و سايتهاي اينترنتي به نام نويسنده اين وبلاگ، كذب محض و غيرقابل استناد است. تادانه هرگز در هيچ وبلاگي پيغام نميگذارد
فیلم از صحنه رفتن دهباشی به دفتر مجله بخارا در کوچه ای در نزدیکی میدان فردوسی در صبحی زود آغاز می شود و بعد بیننده با دهباشی وارد مجله می شود و آن وقت کسان معروفی چون «آیدین آغداشلو»، «نصرت کریمی» ، «محمود دولت آبادی»، «رضا سیدحسینی» ، «ابراهیم یونسی» ، «سیمین بهبهانی» ، «مریم زندی» ، «گلرخسار شاعره تاجیک» و ... درباره دهباشی حرف می زنند و همزمان علی دهباشی در دفترش دیده می شود که هم مدیر آنجاست و هم دبیر و هم منشی و هم مسوول آگهی ها و هم ناظر چاپ و ...
برای کسانی مثل من که سه سال قبل برای اولین بار به مجله «بخارا» رفتم و آنجا را چون موزه ادبیات و فرهنگ و هنر ایران یافتم، فیلم «سلام من دهباشی هستم» عجیب خاص و شخصی می شود و این شخصی شدن، شخصی شدن شخص من نیست که بخارا، شخصی من و تو نیست و شخصی ادبیات و فرهنگ و هنر بود.
چرا بود؟
دفتر مجله بخارا، فروردین سالی که گذشت تعطیل شد. کاش هیچ وقت تعطیل نمی شد اما این موقعیت تعطیل شدن و بسته بندی مجله ها و آن همه عکس و تابلو و ... و بعد تخلیه همه آنچه بود، در فیلم جواد آتشباری به خوبی نشسته، تا جایی که در صحنه پایانی فیلم نتوانستم چشمم را باز نگه دارم و علی دهباشی را که در سالن خالی بخارا، اسپری به دست، نفس تازه می داد به خود، ببینم. این نفس تازه را باید با چه زاویه دیدی دید؟ جایی که جا برای نشستن حتی یک مجله و یک عکس و یک کتاب تازه را نداشت و اکنون خالی از هیچ است؟
جواد آتشباری در صحنه هایی از فیلم چنان شکارچی لحظه هاست که باید نشست و بار دیگر و بار دیگر فیلمش را دید. صحنه هایی مثل گربه های علی دهباشی. صحنه هایی مثل جغدهای علی دهباشی. صحنه هایی مثل ...
بعد از دیدن فیلم در سالن بتهوون خانه هنرمندان در جشنواره جشن تصویر سال، با جواد آتشباری و نگار تقی زاده و حمیدرضا فرامرزی به طبقه اول آمدیم و دیدیم که یکی از کاریکاتورهای جواد هم روی دیوار جشنواره نشسته است. گپ زدیم و گپ زدیم تا رسیدیم به دفتر نشر آموت. چایی بود و غروب و دلخوشی هایی اکنونی.
جواد آتشباری از هدیه های آسمانی شب های بخارا بوده برایم و بعد از آن مدام با هم قدم زده ایم. در یک سال گذشته به طور مشخص هر هفته با هم دیداری داشتیم و حاصل بخشی از این دیدارها، طرح جلدهای نشر آموت بوده است.
Labels: bukhara, javad-atashbari