تادانه

از فروش اژدهاكشان
صبح به دوستي كه "اژدهاكشان" را خريده بود و داشت تبريك مي گفت، گفتم: اميدوارم حوصله كني و بخواني.
گفت: دارم مي خوانم.
گفتم پس خدا كنه ارتباط بگيري باهاش.
سكوت كرد.
بعد بهش گفتم هر وقت هم ارتباط نگرفتي "مال بد بيخ ريش صاحابش" بيار پولش رو بدم بهت كه زيان نكرده باشي.
خنديد و رفت.

اما بعد كه رفت با اين جمله درگير شدم و به خودم گفتم كاش واقعا اونقدر دستم باز بود كه هر كس كتاب را خريده و نپسنديده، پولش را پس بدهم كه زيان نكند.
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
3 Comments:
Anonymous Anonymous said...
اِ . راس می‌گینا/اگه می‌شد همه نویسنده‌ها به اون دسته از مخاطباشون که اثرشون رو نپسندیدن، پولشو برگزدونن چه عالی می‌شد. اگه وبلاگتون خارجی نبود و صورتک داشت یدونه از اون نیشخنداشو واستون می‌ذاشتم این‌جا

Anonymous Anonymous said...
شنیده بودم نوشته ها سفر می کنند. رها که شوند آن سنجاق قفلی هم از آستین نویسنده باز می شود. دیگر صاحبی باقی نمی ماند و مال بدی
غمگین شدم از این فکرت
ببین لطف دوستان با تو چه کرده این روزها؟
حتی ضرورتی نمی بینم در اینکه مثلا بگویم : نه اینطور ها هم نیست. اژدهاکشان چنین هست یا چنین نیست
لطفا آن سنجاق قفلی را باز کن از آستینت. حضرتقلی خودش مراقب اژدهاکشان هست

سلام
اگه همه داستان نويسان مثل شما بودند چه خوب بود
ولي اگر هم اين كار رو مي كردي كسي كتاب رو پس نمي داد

Post a Comment