تادانه

قاسم كشكولي نويسنده

شده بود جماعت را بنشانم و داستان بلندی بخوانم که خواندنش نزديک به يک ساعت طول می کشيد مثل خواندن متن اوليه داستان بلند و قابيل هم بود يا راحت راحت،‌ اما هيچ وقت نشده بود بنشينم و دو ساعت بی وقفه به يک رمان گوش کنم.ديشب قاسم کشکولی درست ساعت يازده و چهل دقيق شروع به خواندن رمان نامه اش کرد و ساعت يک و چهل دقيقه بامداد تمامش کرد. ما هم نشسته بوديم و به رمانش گوش می کرديم.رمان نامش رمان نامه است و درباره کارمند بانکی که می خواهد رمانی بنويسد اما با مشکلات کاری و اداری و نداشتن مرخصی و ... اين موضوع مکافاتی شده برای روايت رمان قاسم کشکولی.رمان نامه با وجود اين که از نوع داستان های امروزی و به اصطلاح پسمدرن بود اما جالب بود برايم که اصلا در اين دو ساعت دچار ملال نشدم از گوش دادنش. اين رمان آدم را ياد اگر شبی از شب های زمستان مسافری نوشته ايتالو کالوينو می اندازد اما رمان نامه قاسم کشکولی بسيار خوشخوان و ايرانی است.به گمان من رمان نامه در ستايش نوشتن، داستان، زن ايرانی و در نکوهش جامعه اداری، سانسور و فضای حاج سعيدی نوشته شده است. راوی قاسم کشکولی است که نويسنده است و کارمند بانک. قصد دارد رمانی بنويسد که شاهکار باشد اما او در نهايت تنها با نوشتن واگويه ها و فضای اطرافش، موفق به نوشتن داستان زندگی خودش می شود.بسياری از داستان های امروزی و يا به اصطلاح دوستان پيشرو! پسمدرن و پر از پشتک شيوه های گوناگون بيانی و فرمی بازی است. رمان نامه نيز با اين شيوه ها نوشته شده و خواننده ( يا ما که ديشب شنونده بوديم ) مدام با شيوه های مختلف بيان مثل شعر، نمايشنامه، فيلمنامه و ... روبه رو می شود اما برايم ( به عنوان يک شنونده لااقل ) جالب بود که اين فرم ها از قالب رمان بيرون نزده بود و شايد اگر اين ها به اين طريق نمی آمدند رمان نامه چيزی کم داشت.ديشب بعد از خواندن رمان نامه به قاسم کشکولی گفتم نوشتن با چنين فرمی و چنين موضوعی قاعدتا دچار بی وحدتی در موضوع می شود ( يا لااقل چيزهايی که ما از نويسنده های ايرانی خوانده ايم دچار اين سرنوشت شده اند ) اما قوت اصلی رمان نامه در داشتن وحدت موضوع است و اين که خواننده دچار سردرگمی نمی شود. چيز ديگری که به او گفتم تنها گمگشتی اول رمان نامه باعث شده نويسنده - قاسم کشکولی خيلی پر حرفی کند يا به عبارتی بيش از آن که بنويسد حرف می زند.
***

قاسم كشكولي از چاپ ”رمان‌نامه‌“ منصرف شد «ديگر اثري چاپ نمي‌كنم و تمام انرژي‌ام را براي مبارزه با سانسور خواهم گذاشت»
قاسم كشكولي از انتشار كتاب «رمان‌نامه» خود به دليل سانسورهاي زيادي كه اعمال شده است، منصرف شد. اين داستان‌نويس در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: ‌در مرحله اول كه 13 مورد حذفي داشتم، سه ماه پيش همه را حذف كرده و دوباره پس از اصلاحات خواسته شده به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي فرستادم، زيرا قصدم اين بود كه كتاب منتشر شود. معمولا پس از اصلاح حذفيات، يك هفته بعد پاسخ مي‌دهند؛ اما كتاب سه ماه ديگر در وزارت ارشاد ماند و در دور دوم بررسي طوماري را نوشته‌اند كه بايد آن‌ها را هم حذف كنم. بنابراين از چاپ آن منصرف شده‌ام. از اين به بعد تصميم گرفته‌ام در ايران ديگر چيزي چاپ نكنم و تمام انرژي‌ام را براي مبارزه با سانسور خواهم گذاشت.
***
قاسم کشکولی را نمی شناختم مجموعه داستانش زن در پياده رو راه می رود را سال ۸۰ خواندم تجربه هايش برايم ملموس و دوست داشتنی بود بعد رمان ناهيد را خواندم. بسيار دوست داشتم او را ببينم اما می گفتند آدم خاصی است و مراقبش باش. نمی دانستم منظورشان چيست تا اين که گفتگويی کرده بود با روزنامه ايران، وقتی اين گفتگو را خواندم خوب يادم هست غروب بود شماره اش را از محسن فرجی گرفتم و به کشکولی زنگ زدم سوء تفاهمی پيش آمد که باعث شد هرگز ديگر سراغش را نگيرم. گذشت تا سال قبل در جلسه داستان خوانی منيرو در يلدا ديدمش. همراه حجت بداغی بود و عليرضا بهنام. مجموعه داستانم را به او دادم. اين ارتباط از ساعت هشت صبح فردا شروع شد و بسيار در اين مدت از او آموخته ام.

كارگاهها، نويسنده گلخانه اي پرورش مي دهندگفت و گوی روزنامه ايران با قاسم کشکولی
قاسم كشكولي» از نويسندگان جواني است كه طي دهه هفتاد، با ارائه داستان هاي كوتاه و داراي رويكردهاي نو خود را به خوانندگان ادبيات داستاني شناساند. انتشار مجموعه «زن در پياده رو راه مي رود» با استقبال منتقدان مواجه شد و در خارج از كشور نيز ، مورد استقبال ايرانيان مقيم غربت قرار گرفت، رمان «ناهيد» در ۱۳۷۹ منتشر شد و رمان بعدي وي ـ «بازي» ـ در دست انتشار است. او به ميني ماليسم معتقد، و در عين حال در پي دستيابي به فضايي بومي و در عين حال شخصي ست... ادامه
***
قاسم کشکولی آدم عجيبی است می گويند بسيار مهربان است گاهی و گاهی بسيار... اين را که می نويسم می گويند چون من تنها دو بار در عمرم او را ديده ام و باقی آشنايی من با او محدود می شود به گفتگوهای تلفنی مان. حرف هايش بسيار دلنشين است و پيداست خوب زندگی کرده است. خوب خوانده است و خوب درک کرده است مقوله داستان و داستان نويسی را.

قاسم كشكولي: صحنه‌هاي اروتيك را نبايد از كل اثر منتزع كرد اگر در گذشته سانسور داشتيم، ”هزارويك شب“ شكل نمي‌گرفت
يك داستان‌نويس معتقد است: هر متن، قانون خود را خلق مي‌كند، زماني كه براي صحنه‌هايي قانون بگذاريم، مرگ ادبيات را اعلام كرده‌ايم. قاسم كشكولي در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، ‌تصريح كرد: ‌نبايد به صحنه‌هاي اروتيك به شكل انتزاعي نگريست و آن را از كل اثر منتزع كرد، اگر اين كار را انجام دهيم، مستهجن مي‌شود، اما در كل ساختمان اثر مسلمن مستهجن نخواهد بود. وي بهترين مثال حضور صحنه‌هاي اروتيك را در سوره حضرت يوسف (ع) دانست و گفت: در اين سوره مي‌خوانيم كه زليخا پيراهن يوسف (ع) را چنگ زده و مي‌درد، اگر قرار بود اين صحنه را حذف كرد چيزي از اين داستان نمي‌ماند. به قول هوشنگ گلشيري اگر بخواهيم داستان سوره يوسف را بنويسيم، وزارت ارشاد صحنه‌هايي از آن را حذف مي‌كند كه در آن صورت چيزي از داستان نخواهيم داشت. اگر به آن انتزاعي نگاه كنيم، باز چيزي نداريم و همه چيز مشكي است ... ادامه
قاسم كشكولي: با احقاق حقوق زن در ادبيات از آن بيگاري كشيده‌ايم دسته‌بندي ميان ادبيات زنانه و مردانه توسط خود فمنيست‌ها به‌وجود آمده است
يك داستان‌نويس معتقد است: ادبيات خط كشي برنمي‌تابد كه مثلا ادبيات فمنيستي جدا باشد؛ با اين كار به خود و هستي زن نگاه تحقيرآميزي كرده‌ايم و زن را به عنوان جنس دوم پذيرفته‌ايم.قاسم كشكولي در گفت و گو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) عنوان كرد: دسته‌بندي ميان ادبيات زنانه و مردانه توسط خود فمنيست‌ها به وجود آمده است. شايد كه فمنيسم به اين سازماندهي به صورت امروزي نيازي نداشته باشد؛ خط كشي بين دو جنس نبايد به صورت واكنشي در برابر هستي مردانه تلقي شود ... ادامه
دو داستان از قاسم کشکولی
نشان خانوادگی
صبحانه مان را خورده بوديم و تازه به رختخواب رفته بوديم که صدايی بيدارمان کرد و وقتی سرمان را از پتو بيرون کشيديم هر دومان به وضوح ديديم که شخصی روی طاقچه بيرونی تنها پنجره اتاق مان که روی ديوار مشرف به خيابان تعبيه شده نشسته و تقلا می کند پنجره را از پشت باز کند. از ديدن او در حال کار کردن در آن ارتفاع ترس برم داشت که نکند خدای نکرده از آن بالا سقوط کند با اين فکر تازه کشفم شد معماری که اين خانه را ساخته چه آدم بلند پروازی بوده است چون پنجره را ... ادامه
سرنوشت زنی که از دنده چپ متولد شد
حجم اتاق اندازه مويه‌هاي زن نيست كه صدا از لاي بلور عبور مي‌كند و از كنار كلاغي كه بر روي آنتن نشسته مي‌گذرد و در آسمان خاكستري پخش مي‌شود. قار ‌قار قار.كبودي گوشه‌ چشمش را اندكي مي‌مالد، اما سياهي لجاجت مي‌كند و در سطح پوست پخش نمي‌شود‌. نوميد از آينه، دستي به شكم آماسيده‌اش مي‌كشد.«آه.»كيف مشكي جيرش را برمي‌دارد، روي شانه‌اش مي‌اندازد، و چادر رنگ كلاغي‌اش را به سر مي‌كشد و از در بيرون مي‌رود.«مي‌دونم از نو برمي‌گردي، بدبخت!»در به شدت صدا مي‌كند و ... ادامه
ghasemkashkoli@yahoo.com
***

گفت و گو با پل استر، نويسنده آمريكايىقرار بود ديگر داستان ننويسم
ديويد كاپنترجمه: سيامك محى الدين بناب
پل استر در فوريه ۱۹۴۷ در نيويورك به دنيا آمد. او عاشق سفر است و تاكنون به بسيارى از كشورها از جمله ايتاليا، فرانسه و اسپانيا سفر كرده است. او فارغ التحصيل رشته ادبيات تطبيقى است. اين نويسنده همزمان با ترجمه آثارش در ايران به عنوان يك نويسنده پست مدرن به خواننده ايرانى معرفى شد. كشور آخرين مه، ارواح، هيولا، شب پيشگويى و سه گانه نيويورك از آثار او است. در گفت و گويى كه مى خوانيد پل استر در كمال صميميت به شرح فعاليت هايش در حوزه ادبيات، شعر و داستان نويسى و زندگى شخصى اش پرداخته است.... ادامه

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment