تادانه

دیدار با «محمود دولت‌آبادی»
از سه روز قبلش خبر داده بود علی دهباشی. گفته بود «اول اسفند بیا بخارا. دولت‌آبادی می‌آید.»
خوشحال شدم. نمی‌دانستم مدتی است دهباشی، در عوض «شب‌های بخارا» که به تعطیلی کشانده شد، دیدارهایی با اهالی هنر در دفتر بخارا برگزار می‌کند.
وقتی رسیدم، تصویری از میانسالی دولت‌آبادی به قفسه دیدم و آرم بخارا را. بعد نشستم که استاد بیاید.
وقتی هم آمد، سیگار به لب داشت و نگاه متعجب‌ام به دهباشی افتاد. بارها دیده بودم که آدم‌های مختلف را رنجانده بود به خاطر سیگار کشیدن (که دهباشی آسم دارد)؛ چه در کافه تیتر و چه در جاهای دیگر. اما دولت‌آبادی سیگار نازکش را خاموش نکرده، سیگار دیگری را روشنایی بخشید و تا آخر نشست دو ساعته چنین بود.
خانم ناهید طباطبایی بود و مینو فرشچی و فرزانه قوجلو و علی بهبهانی و جواد ماهزاده و چند نفر دیگر؛ جمع‌مان به پانزده نفر نرسید در آخر.
دولت‌آبادی از نوشتن گفت و از شرایطش. دهباشی از ترجمه کارهایش پرسید و آن‌وقت دولت‌آبادی در پاسخ به طباطبایی درباره شاهنامه حرف زد و مفصل‌تر درباره تاریخ بیهقی.
عکس‌ها را هم ستاره سلیمانی گرفت.



Labels: , ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment