تادانه

كلاه فرنگي قزوین
اين عكس‌ها را مدتی قبل که رفته بودم قزوین تا فیلم عزیز و نگار را تدوین کنم، گرفتم. غروب بود و تنها بودم و کاخ چهلستون قزوین نزدیکم. رفتم داخل. دلم برای تمام دوستانی تنگ شد که زمانی دوازده سیزده سال قبل در همین‌جا جمع می‌شدیم و تمرین می‌کردیم روشنفکر بشویم. از آن جماعت عده‌ای رفته‌اند،‌عده ای نشسته‌اند،‌عده‌ای ایستاده‌اند و ... دلم برای همه تنگ شده. کاش آن‌هایی هم که رفتند، نمی‌رفتند.
غروب این‌زمانی را که به کبودی می‌زند دوست دارم و عکس‌های زیادی در این حالت در روستاهای الموت گرفته‌ام؛ به یاد تمام دوستان و دیگرانی که دوست‌شان دارم. نمی‌دانم باز پیش از سال‌تحویل چیزی اینجا خواهم نوشت یا نه، اگر نوشتم که عالی، اگر هم نه که پیشاپیش سال نو را تبریک می‌گویم و امیدوارم "صد سال به از این سال‌ها!" ارادتمند یوسف
ادامه مطلب

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment