تادانه

... اين دو روايت كه از "استاد ابوريحان بيروني" نقل كرده‌اند و البته معتبرترين روايت در علت برگزاري جشن "تيرگان" است ، مرا به فكر واداشت كه "تيرگان" چه ارتباطي داشته باشد با جشن "تير ماه سيزده" سمائي‌ها . يك ارتباط موقع برگزاري اين دو جشن است در سال ، با يك تفاوت و آن تفاوت اينكه "جشن تيرگان" را ايرانيان باستان در روز سيزدهم تير ماه برگزار مي‌كردند ، ولي تيرماه سيزده را سمائي‌ها در شب سيزدهم .

يك ربط ديگر "تير ماه سيزده" را با "تيرگان" ، پس از توصيف "تير ماه سيزده" سمائي‌ها نشان مي‌دهند و علت اين را هم مي‌نويسند كه چرا جشن روز"تيرگان " بدل مي‌شود به شب "تيرماه سيزده ".


سماييها از چند روز پيش از رسيدن شب "تير ماه سيزده " مهياي جشن مي‌شوند تا در آن شب همه كلوچه‌ها و حلواها و آجيل و خوراكيهاي ديگر فراهم باشد كه در مجموع با پلو و خورشت بايد سيزده جور خوراكي بشود . بعد از شام مي‌بود . هر چند خانواده، در خانه‌أي كه ديوان حافظ دارند ، به شبنشيني جمع مي‌شوند . براي فال گرفتن از ديوان حافظ، به نام هر يك از آنهائي كه در شب نشيني حاضر هستند ، مهره مشخصي كه از مهره‌هاي مشخص ديگران شناخته مي‌شود در كوزه‌أي مي‌ريزند و بعد هم ديوان حافظ را باز مي‌كنند و شروع مي‌كنند به خواندن غزل. در هر غزل مهره‌أي را از كوزه بيرون مي‌آورند تا معلوم بشود كه آن غزل براي فال كدامشان بوده است . شب نشيني سمائيها در جشن "تيرماه سيزده" با ترانه‌هاي محلي كه مي‌خوانند پرشورتر مي‌شود .


در همين شب ، بچه‌ها و نوجوانان در كوچه‌ها راه مي‌افتند و بي آنكه شناخته شوند در خانه‌ها دستمال مي‌اندازند و منتظر مي‌شوند كه صاحبخانه‌ها در دستمال برايشان كلوچه و حلوا و آجيل بپيچند .


يك رسم ديگر سمائي‌‌ها در شب "تيرماه سيزده " اين است كه نوجوانان سمائي ، در چند دسته ، با تركه‌أي كه همان روز از درختها چيده‌اند ، از كوچه‌ها راه مي‌افتند ؛ هر دسته با اين تركه كه خودشان "شيش – cic" مي‌نامند ، در هر خانه ، يكي كه تركه را به دست گرفته است و خودش را لال مي‌نماياند ، آن تركه را به جان افراد خانه مي‌مالند، و بي آن كه حرفي زده باشد از خانه بيرون مي‌آيد . اهل خانه هم خوشحال مي‌شوند كه "لال" "لال شيش lale cic" را به تن آن‌ها مالانده است چون سمائي‌ها ، تركه‌أي را كه لال با آن آنها را زده است متبرك مي‌دانند . بعد هم به "لال" و به همراهانش هدايا و خوراكي‌هائي مي‌دهند .


سمائي‌ها ، تركه‌أي را كه "لال" با آن آنها را زده است و آن را برايشان در خانه باقي گذاشته است ،متبرك مي‌دانند و اين تركه را كه گفتم "لال شيش" مي‌نامند، از اين سال تا سال بعد كه بار ديگر "تيرماه سيزده" مي‌رسد نگهداريش مي‌كنند .

بازميگردم كه ببينم چه ربطي دارد "تيرماه سيزده"سمائي‌ها با جشن "تيرگان" ايرانيان باستان . وچرا "تيرماه سيزده" را در شب سيزدهم "تيرماه" برگزار مي‌كنند نه در روز سيزدهم كه "تيرگان"برگزار مي شد. ديده بوديم كه يكي از دو روايتي كه "بيروني" براي علت بر‌گزاري "جشن تيرگان" اّورده بود، موضوع قهرماني "آرش"بودو اين كه "روز پرتاب كردن تير اين روز بوده"."بيروني" در كتاب"التفهيم" نيز،در سبب برگزاري جشن "تيرگان"،بار ديگر قهرماني "آرش" و تيراندازي او را انگيزه برگزاري اين جشن مي‌شناسدو مي‌نويسد: "… وگفتند كه اين تير از كوههاي طبرستان بكشيد تا بسوي تخارستان شد.".


پس ، قهرماني "اّرش" در كوههاي طبرستان اتفاق افتاده است و "تيرماه سيزده" سمائي‌ها و طبرستاني‌هاي ديگر همان جشن "تيرگان" ايرانيان‌باستان است كه بيروني مي‌نويسد: "روز پرتاب كردن تير اين روز بوده كه روز تير مي‌باشد".پس مي‌توانيم اّ‌ن تركه‌أي را كه طبرستاني‌هاي سمائي "لال‌شيش" مي‌نامند و متبرك مي‌دانند استعاره‌أي از همان تير "اّرش" بدانيم. چون، كسي يا كساني كه "لال‌شيش"ها‌را به تن اهل "سما"مي‌مالند، خودشان را "لال" مي‌نمايانند و "لال‌نماياندن" يعني به استعاره‌واشاره نمودن. اّيا نه اين است كه اين" لال" نماياندن و جشن روز"تيرگان" را در شب "تير‌ماه سيزده" برگزار كردن، بايد از موقعي معمول شده باشد كه ايرانيان را به عذر"مسلماني" از برگزاري جشن‌هاي باستاني‌شان كه براساس معتقدات اساطيري و "زرتشتي" بود نهي مي‌كردند؟ ... ادامه‌



............

تيرماسيزده يا تيرماه سيزده يا تيرماه سيزده شو رسمی آشنا در رودبار و الموت و مازندران و البرزنشين هاست.امروزه اين رسم کمتر در اين مناطق انجام می شود اما پيرمردان و پيرزنان بسياری هستند که با حسرت از آن ياد کنند و درخت تادانه را نشان تان می دهند که لال شو از آن گرفته می شد.

مدتی قبل به همراه افشين نادری در روستای ورک الموت با پيرمرد قصه گويی آشنا شديم که برايمان درباره تيرماسيزده حرف زد و نوار صحبت هايش هم هست، اگر اشتباه نکنم فيلم هم دارم از اين صحنه.

امروز سيزدهم تيرماه است و شايد بهانه خوبی بود برای انتشار دوباره مطلب استاد فقيد هوشنگ پورکريم و چند نوشته ديگر درباره تيرماسيزده.

........



جشن تيرگان (تيرماه سيزده شو )



در ايران از کهن ترين زمان، در هر ماه جشني که نام آن ماه را داشت، برگزار مي شد. ازاين جشن هاي دوازده گانه تـنها جشن تيرگان با نام تيرماه سيزه شو ( شب سيزده تـيرماه) هنوز در مازندران برگزار مي شود. ولي برگزاري جشن هاي ديگري چون فروردين گان، ارديبهشت گان و.. به دست فراموشي سپرده شده است. انتخاب روزهاي جشن بدين شيوه بود که چون در تـقويم کهن هر يک از سي روز ماه را نامي است که نام دوازده ماه نيز در شمار آن سي نام است، جشن هر ماه در روزي بود که نامش با نام ماه يکي بود. و نام ها متعـلق به سي فرشتهً نگاهبان روزها و ماه ها است. جشن تيرگان روز سيزدهم ماه تير ( روز تير ) است.

به روز تير و مه تير عزم شادي کن که از سپهر ترا فتح و نصرت آمد تير

افزون بر يکي بودن نام روز و ماه، مناسب جشن تيرگان را سالروز حماسهً معـين کردن مرز ايران، با تيراندازي آرش، مي دانند. در اوستا آمده است :

تـيشتر ستاره را يومند و فرهمند را مستايـيم که شتابان بدان سوي پرواز کند. به سوي درياي فراخکرت پرواز کند. مانند تير ارحش (آرش) بهترين تـيرانداز ايراني که از کوه ائـيريوخشوت به طرف کوه خوانونت پرتاب گرديد ....

زين الاخبار مناسب جشن تيرگان را چنين آورده است :

تيرگان، سيزدهم ماه تير، موافق ماه است. واين آن روز بود، که آرش تير انداخت. اندر آن وقت که ميان منوچهر و افراسياب صلح افتاد و منوچهر گفت هر جا که تير تو برسد (از آن تو باشد). پس آرش تير بـيانداخت، از کوه رويان و آن تير اندر کوهي افتاد ميان فرغانه و تخارستان و آن تير روز ديگر بدين کوه رسيد، و مغان ديگر روز جشن کنند و گويند دو ديگر اين جا رسيد. و اندر تـيرگان پارسيان غسل کنند و سفالين ها و آتشدان ها بشکنند. و چنين گويند که : مردمان اندر ين روز از حصار افراسياب برستـند. و هر کسي به سر کار خويش شدند. و هم اندرين ايام گندم با ميوه بپزند و بخورند و گويند : اندر آن وقت همه گندم پختـند و خوردند که آرد نـتوانستـند کرد. زيرا که همه اندر حصار بودند.

و ابوريحان بيروني در التفهيم آورده است :

... بدين تيرگان گفتـند، که آرش تير انداخت از بهر صلح منوچهر که با افراسياب ترکي کرده است، بر تير پرتابي از مملکت؛ و آن تير گفـتـند : او از کوه هاي طبرستان بکشيد تا بر سوي تخارستان. ابوريحان پيدايش جشن تيرگان و شرح برگزاري آن را در آثارالباقيه به تفضيل آورده، و براي پـيدايي آن دو سبب نقل کرده است؛ يک سبب تيراندازي آرش براي مرز ايران و توران بود که : ... کمان را تا بنا گوش خود کشيد و خود پاره پاره شد. و تير از کوه رويان به اقصاي خراسان که ميان فرغانه و تخارستان است، به درخت گردوي بزرگي فرود آمد به مسافت هزار فرسنگ و مردم آن روز را عيد گرفـتـند (...) و چون در وقت محاصره کار بر منوچهر و ايرانيان سخت و دشوار شده بود، بقسمي که ديگر به آرد کردن گندم و پختن نان نمي رسيدند، گندم و ميوه کال مي پخـتـند. بدين جهت شکستن ظرفها و پختن ميوه کال و گندم در اين روز رسم شد.....

سبب دوم آن که " دهوفذيه " (دهيوپته) که معـناي آن نگهداري مُلک و فرمانروايي در آن و " دهقـنه" که معناي آن عمارت کردن و زراعت و قسمت کردن است و با هم تواًم اند و کتابت، به وسيله هوشنگ و برادرش در اين روز صادر شد ...

مقدسي، جغرافيادان نامي قرن چهارم، از برگزاري رسم و آيـيني " در روز تير از ماه تير " ( تيرگان) خبر مي دهد، که نشان دهندهً درخواست مردم از کوه براي برآورده شدن آرزوهايشان در اين روز است : در حومه کاشان کوهي است که آب مانند عرق از آن مي چکد، ولي جريان نيابد. و چون هر سال روز تير از ماه تير باشد، مردم در پاي کوه گرد آيند و ظرف ها بـياورند. پس هر دارنده ظرف يا يک دستک بر کوه کوبـيده، مي گويد: " براي فلان کار از آب خود به ما بـياشامان ". پس هر يک به اندازه نياز بر مي گيرد.

سندي کهن در دست داريم که از برگزاري جشن تيرگان در قرن دوم هجري حکايت دارد." پـيگولوسکايا " در کتاب شهرهاي ايران در روزگار پارتـيان و ساسانيان فصلي را به جشن شهر بگمود - تيرگان، اختصاص داده و به نقل از رويداد نامه سرياني اديابنه به داستاني پـيرامون برگزاري يکي از جشنها اشاره مي کند. شرح برگزاري اين مراسم که به آن جشن شهر بگمود گفته مي شده، به قلم معـلمي به نام " آبل " از سده دوم ميلادي برجا مانده است. آبل پـيرامون جشن مذکور چنين آورده است : اين جشن در ماه ايار برگزار مي شد و گروه کثيري مردم از اطراف و اکناف اديابنه، کنار چشمه و آبگير بزرگ آن گرد مي آمدند. آنها نخست، خود را در آبگير مي شستـند، آنگاه مي نشستـند و به تدارک ( خوراک ) ميپرداختند و آن خوراک را به بردگان خود مي دادند، ولي تا زماني که يکي از فرزندان خردسال خود را به درون آتش نمي افکندند، خود از آن خوراک نميخوردند. آنها جگر و قلوهاي قرباني خود را برمي داشتـند و به نشانه جشن از شاخه درختي مي آويختـند. بعـد تيرهاي بسياري از کمانهاي خويش به نشانه شادي و سرور به سوي آسمان رها مي کردند و پس آنگاه به سوي خانهً خود باز مي گشتـند.

پ. ج. مسينا ماجراي اين جشن را با نوشته ابوريحان بيروني پـيرامون جشن تيرگان مقايسه کرده است، و پـيگولوسکايا شرح اين مقايسه و مشابهت هاي "شست و شو"، "پرتاب تير"، "شکستن ظرف ها"، "قطعه قطعه شدن آرش"، "قرباني کردن کودک" و "تهيه خوراک" را اشاعه يک جشن مي داند. اين تحليل درخور توجه است، لذا قسمتي از آن عيناً نقل مي شود :

مراسم جشن تيرگان را مي توان با مراسم جشن شهر بگمود که ماه ايار در استان اديابنه برگزار مي شود مرتبط دانست. مراسم شست و شو در آبگير شايد با ماجراي کيخسرو در چشمه سار و عادت شست و شويي که بيروني از آن سخن داشت نزديک و مرتبط باشد، پرتاب تير به هوا، که به نشانه سرور و شادي صورت مي گرفت، شايد با .... ادامه

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment