تادانه

شهره خانم عزیز
سال 1387 دل رو زدم به دریا و برای همیشه از روزنامه‌نگاری خداحافظی کردم. چند ماهی در طایفه‌ای در الموت به گردآوری فرهنگ و باورهایشان گذشت. برگشتم تهران تا لنز دوربین‌ام رو عوض کنم. در این فاصله مشغول ساخت مستند «نوروزبل یا نوروز دیلمی» شده بودم. پرسان پرسان رسیدم به استاد «عبدالرحمان عمادی». فیلم ساخته شد. بعدها با اصرار و تشویق‌های شهره خانم (همسر استاد عمادی) کتاب‌های ایشان هم منتشر شد. وقتی همان اوایل پنج کتاب منتشر شده بودند گفتند این‌ها را کجا می‌برید؟ گفتم «زیرزمین خانه». شهره خانم گفتند دفتر قدیم وکالت استاد 9 سال است خالی مانده؛ تک‌اتاقی در زیر پل کریمخان. راهی آنجا شدم که آموت شکل گرفت. آموت همان‌جا ماند تا یک سال قبل و در تمام این سال‌ها مهربانی های شهره خانم (ربابه برومند ثابت) که خودش از گیاه‌شناسان معروف بود بالای سر آموت بود. و حالا امروز صبح با تلفن استاد عمادی از خواب بیدار شدم: آقا علیخانی سلام. شهره رفت.
- کی؟ چرا؟
- پریروز رفت. دیروز در رودسر تشییع‌اش کردیم.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment