تادانه

عکس یادگاری از ادبیات معاصر ایران
 
خبرگزاری برنا: یوسف علیخانی، نویسنده سه گانه ا‍ژدهاكشان، قدم خیر مادربزرگ من بود و عروس بید،نویسندگان نو قلم را كفی به جا مانده از سنگ شكن می‌داند.
نوروز امسال بهانه‌ای باعث شد مروری کنم به دو دهه تماشای ادب و هنر این خاک و نویسنده‌هایی که دیگر نیستند. نویسنده‌هایی که وقتی اثری ازشان منتشر می‌شد همه جا صحبت از آن‌ها بود. چه آن‌وقت‌ها که یکی دو تا مجله خوب بود و چند تا ناشر درست و حسابی و چه این‌سال‌ها که وبلاگ‌ها و تلویزیون‌های ماهواره‌ای هم بوده‌اند.
چه موضوعی باعث می‌شود این مملکت، نویسنده‌هایش را بخورد؟ واقعا ایران، مکانی برای سقط جنین نویسنده‌های تازه از راه رسیده و با کمی ارفاق، نویسنده‌های نوگام است که تا می‌آیند تاتی‌تاتی بکنند، آب می‌شوند و ردشان را در همه جا می‌توان یافت جز در حوزه ادبیات و در عرصه‌ نوشتن؟
نویسنده‌هایی را می‌شناسم که فکر می‌کردند به‌وسیله نوشتن می‌توانند «نامی» برای خود دست و پا کنند و وقتی آن نمی‌شد که آن‌ها در خاطر داشتند، عطایش را به لقایش می‌بخشیدند.
نویسنده‌هایی را دیدم که فکر می‌کردند می‌توانند با نوشتن، «نانی» سر سفره‌شان ببرند و هنگامی که دیدند نه ‌تنها نانی به کف نمی‌آید که نان سفره‌شان را باید ببرند خرج آنی بکنند که چون سراب شده در این خاک و رفتند.
نویسنده‌هایی بودند که تا آمدند به خودشان بیایند، برج عاج سیاست و دست‌یابی به جایزه‌های بزرگ و جهانی، جهانی‌شان کرد و خبرشان می‌رسد که حاضرند برگردند به قبل و بنویسند اما چیزی که رفت، رفته است.
نویسنده‌هایی بودند که جریان‌ها نویسنده‌شان کردند و با به سر آمدن ماموریت موج‌ها، کفی نماند بر آب بی‌رحم ِ سنگ‌شکن این رودخانه و حالا فقط شاید نام‌شان در جریده روزگار مانده باشد و دیگر هیچ.
نویسنده‌هایی بودند که تلاش کردند از روی دست این و آن نویسنده، مثل‌شان بشوند که فراموش‌شان شده بود آن‌ها خود ریشه نداشتند و پیوند زدن آلو به هلوی بی‌ریشه، نه آلو می‌آورد به کف‌شان و نه هلو می‌ریزد به سبدشان؛ گیرم تلخ.
و این‌ها همه نه مشکل این نویسنده‌ها بوده و نه مشکل نوشته‌هایشان؛ گیرم ضعیف؛ هردویشان و باید جریان‌شناسی شود که چرا فقط عکس یادگاری از این همه کلمه مانده است؟

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com