تادانه

امروز؛ تاسوعا
 http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up10/76182067013773724483.jpg
آسیدمحسن بنی‌فاطمه ساعت 4:25 دقیقه صبح آمد دنبالم و رفتیم امانتی امامزاده‌ی میلک را برداشتیم و راندیم در باران و مه و برف و کوه؛ داستان‌ علم‌ها را قبلا در داستان «کرنا»‌ در مجموعه‌ی «قدم‌بخیر مادربزرگ من بود» نوشته‌ام. از علم‌ها فیلم گرفتم و سیدمحسن، عکس. فیلم نیاز به تدوین دارد و عکس‌ها نیاز به یک سیدمحسن ِاستراحت‌کرده که گردنه‌های پیچ‌درپیچ و مه‌آلود و گل‌آلود و خطر مرگ در کمین را دیگر در خوابش هم نبیند؛ به امید حق. هیچی ندارم الان بگم. همین

خطابم به تورج خامنه‌زاده‌ی عکاس که سال 84 با هم رفتیم همین راه را البته به تاریخ 14 بهمن: تورج جان بالاخره بعد از هفت سال امانتی‌ات رو رساندم به میلک؛ قرار شد رونمایی بکنند از تابلوعکس‌ات. چقدر شادمان شدند از داشتنش. امشب کنار دیوار مسجد و امامزاده‌ی میلک و نفس ِ میلکیان آرام می‌گیرد. روز عجیبی بود. کاش بودی. از دستت رفت. تمام آن مراسم را در نظر بگیر؛‌در مه و رنگ باران خورده
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com