تادانه

وصف حال
یعنی می‌شه بگم گور بابای کار؟ بعد بشینم یه فیلم خوب از پاراجانوف ببینم و بعد هم دو سه روزی گم‌وگور بشم و بعد با یه بغل نوشته برگردم؟
فقط «سرگئی پاراجانوف» دوای دردم هست: رنگ انار و عاشق غریب و افسانه قلعه سورام‌اش رو دارم؛ اما دلم «سایات نوا» رو می‌خواد که هیچ وقت گیرم نیومد.
از شهریور تا هفته قبل از این شهر به اون شهر رفتم که بتونم آموت رو سرپا نگه دارم در این اوضاع قمر در عقرب؛ اما دیگه توانش رو ندارم.
صبح با دخترم ساینا نشستیم فیلم «بریو» رو دیدیم؛ همین‌طور اشک بود که چشمام رو تار می‌کرد و نمی‌ذاشت دختر و خرس رو ببینم. آخرش ساینا عصبانی شد که بابا! کجاش آخه گریه داره؟ گفتم دلم.
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com