تادانه

باید خوشگل باشه، پرکشش و کمی چاق
دوست خوبم!
شاید تو هم از هواداران آن نظریه هستی که رمان رمان است و تعداد صفحه اش مهم نیست و خواننده مجبور است و باید آنی که من و تو می نویسیم، بخواند.

دوست مهربانم!
شاید تو هم از آن هایی هستند که وقتی این جملات را می خوانند، تف می اندازند روی صورت کلماتم که این بابا هم خُل شده.

نویسنده مردمی!
باور کن این چند سال پشت دخل ایستادن و فروختن رمان و مجموعه داستان، رازهایی را برایم برملا ساخته که شاید حالا تو هم این کلمات را باور نکنی و برای همین زیاد هم اصرار ندارم باور کنی یا نه، من می گویم، اگر قرار باشد بفهمی و دریابی عمق ماجرا را، زمان، زودان ِ زود نشانت خواهد داد.

پسر! دختر! آقا! خانم!
خریداران کتاب (به طور مشخص رمان و داستان کوتاه) این هایی نیستند که من و تو فکر می کنیم و شاید جزء آن ها باشیم. همان ها که در آمارهای مان می گوییم دو هزار و یا شاید هم سه هزار نفریم. خواننده ها و خریداران ِ کتاب، آن هایی هستند که بی توجه به مزخرفات من و تو، کار خودشان را می کنند و اگر کمی، فقط کمی کار را یاد می گرفتیم، می توانستیم طرحی نو دراندازیم و نه آنکه همان را دنبال کنیم که سه یا چهار یا پنج دهه قبل هم حرفش را می زدند؛ ادبیات ماندگار. زکی! به قول علی چنگیزی «زرشک!»

خواننده همراه!
خواننده ها و کسانی که دنبال کتاب هستند، داستان کوتاه نمی خوانند. دوست ندارند رمان های لاغر و کم جان بخرند و بخوانند. آن ها دوست دارند رمانی 300 یا 400 صفحه ای بخرند که چند روزی در آن زندگی کنند. آن ها دوست دارند رمانی را بخرند که از اولین کلمه نه، اولین جمله نه، اولین پاراگراف نه، لااقل اولین صفحه، میخکوب شان کند و بِکشند و بُکُشندش تا آخر رمان.

همین.
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment