تادانه

مثل رویا می ماند این ربابه
این دومین سال است که این دختر شرمنده می کند.
مثل رویا می ماند این ربابه عزیز. هنوز آن غروب برفی کرج را در خاطر دارم که جلسه نقد اژدهاکشان بود و منتقد محسن فرجی و نمی دانم چطور شده بود که من نویسنده را اصلا دعوت نکرده بودند؛ نشان به آن نشان که من و دکتر محمود قلی‌پور همراه محسن رفتیم جلسه‌شان. یکی از دوستان خوبی که از آن چند سال قبل تا به حال دوست خوبم بوده همین دختر است.
دو سال قبل هم که جشن تولد می‌گرفتم برای همه در تادانه، وقتی رسیدم به نوروز و تولد خودم بود و خودم در تهران نبودم، ‌این دختر برایم جشن تولد گرفت.
حالا هم فقط جشن تولد نگرفته؛ روز قبل از جایزه غنی‌پور زنگ زده بود که واقعنی جایزه مال شماست؟ گفتم اگه می‌خوای صداش رو دربیاری، نه،‌ اگر پیش خودت می‌مانه، بله. بهم خبر دادن که جایزه مال عروس بید هست.
بعد گفتگو گرفت برای روزنامه آرمان.
بعد زد و تیم فرهنگی آرمان عوض شدند.
بعد این گفتگو هم ماند.
بعد روز اول عید «سیده‌ربابه میرغیاثی» که مهربان است با تولد این کمترین، برداشته آن گفتگو را هم منتشر کرده در وبلاگش. ممنون دختر ِ خوب ِ‌خدا.
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment