تادانه

در حاشيه "اژدهاكشان"

لذت مازوخيستي ِ متن
ياسر نوروزي
(مجله شهروند امروز)

ياسر نوروزيبعد از نگاهي به سياه مشق هاي منتقدان كتاب اژدهاكشان به نظر مي آمد كه يا بايد صبر پيش گرفت و دنباله كار خويش يا درباره اش نوشت و نوشت. فكرم اين بود اگر داستان هاي اين مجموعه آنچنان كه برخي آب چكان به تفرج صنعش شتافتند مقبول باشد يا پاي شاهكاري در كار است يا كاسه اي زير نيم كاسه. نه قصد نيش و كنايه نيست. خيانت را برخي از اين دوستان كرده اند و ما سر دشمني با آن ها نداريم. آن قدر دوستي كردند كه خيانت از پهلويش گريبان دريد. شايد پس پرده چشم بصيرت داشتند والا چگونه مي توان تصاوير امپرسيونيستي ديد و "مونه" بيرون كشيد از داستان هاي "قشقابل" و "گورچال" و "شول و شيون"! ثبات قدم داشتند در دوستي اما جاي ابراز احساسات را اشتباه گرفتند و به نام نقد هر چه آمد تراوش كردند.
قصه اين است كه قصه اقليمي اگرچنين است كه "اژدهاكشان" دارد واي اگر از پس امروز بُود فردايي. قصه اقليمي اگر چنين است كه "اژدهاكشان" دارد، دوباره و سه باره و چندباره بخوانيم قصه هاي غلامحسين ساعدي و محمود دولت آبادي و احمد محمود را و ايضا محمدرضا صفدري و منيرو رواني پور را. قصه اقليمي اگر چنين است كه "اژدهاكشان" دارد ...
ادامه مطلب
***
مرتبط:
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment