تادانه

چرا عكاس اين عكس خودكشي كرد؟
ديگر باور دارم كلمات را بايد زمان مناسبش هضم كرد و تا زمان مناسبي براي خواندن كتابي يا نوشتن داستاني فرا نرسيده باشد اين كار انجام نمي شود. بيش از يك سال قبل بود كه رفته بوديم مراسم ختم مادر ابوتراب قدياني، دوست شاعرمان. حسين رحماني عكاس داشت به گمانم با امير يوسفي حرف مي زد كه شنيدم عكاسش مدتي بعد نمي تونه تحمل كنه و خودكشي مي كنه. كمي كه دقت كردم ديدم منظور او عكاسي است كه من عكسش را بارها ديده ام. اين عكس را مي گفت
بارها باز به اين عكس برخورده ام و هر وقت حرف از سودان و آفريقا و خشكسالي مي شود انگار تاثيرگذارتر از اين عكس پيدا نمي كنند و دوباره منتشرش مي كنند فقط كافي است اسم كوين كارتر را جستجو بدهيد تا بببيند چه مي كند اين موتور هاي جستجو
باز اين ها هم مهم نبود تا اين كه اتفاقي رسيدم به روزنامه ايران تاريخ پانزده بهمن هشتاد و چهار . دلم گرفت هنوز دارند به بهانه ادعاهاي روشنفكرانه كه پشيزي براي آن ها قائل نيستم دوباره اين عكاس بيچاره را متهم مي كنند كه كاش به جاي گرفتن اين عكس مي رفت و اين بچه را نجات مي داد
گمان من اين است كه كوين كارتر بيشتر به جاي اين كه از وضعيت اين كودك و كودكان آفريقايي و فقر آفريقا دچار افسردگي بشود و خودكشي كند شك ندارم با شنيدن زخم زبان هاي از اين دست، خودكشي كرده است
نمي دانم. عكاس فقط عكاس است و نه حتي پرستار و خبرنگار و ... هرچيز ديگر و به نظر من كودكان آفريقايي كه هر روز قرباني فقر هستند يكي دو تا نيستند و غيرقابل شمارشند اما كووين كارتر يكي بود. يكي كه نگاهش را نگاه داشت و توانست با ثبت اين لحظه كاري كند كه بسياري از امدادگران جهاني از انجام آن ناتوانند ... روحش شاد
****
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment