تادانه

این بحث شیرین کپی‌رایت
یوسف علیخانی: این روزها همه شده‌اند کارشناس؛ همه شده‌اند استاد؛ همه شده‌اند همه چیزدان.
وسط دعوای مثلا قاچاق کتاب می‌آیند می‌نویسند «مگر خودتان کپی‌رایت داده‌اید که ...» یا مثلا وسط دفاع از حق‌التالیف نویسنده و مترجم می‌آیند و اظهار فضل می‌فرمایند که تا «وقتی کپی‌رایت نویسنده خارجی را نپردازیم وضع همین است که همین است».
اصلا کپی‌رایت چی هست؟
حق نشر یا حق تکثیر یا کپی‌رایت (copyright) به حقوق انحصاری‌ای گفته می‌شود که به ناشر یا خالق یک اثر داده می‌شود و براساس آن تکثیر و شبیه‌سازی از آن ممنوع است.
برای حمایت از آثار ادبی و هنری هم یک توافقنامه جهانی وجود دارد که اولین بار در سال ۱۸۸۶ میلادی (۱۳۲۶ شمسی) در شهر برن در کشور سوئیس تصویب و به کنوانسیون برن معروف شد. براساس این کنوانسیون، تمام کشورهای امضا کننده‌ی توافقنامه‌ی برن، موظف به رعایت از حق نشر هستند.
این قانون در ایران، در سال ۱۳۴۸ تحت عنوان «قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان»، به تصویب رسید، اما متاسفانه ایران هیچ وقت به عضویت کنوانسیون برن درنیامده است که باعث رعایت حقوق هنرمندان و نویسندگان ایرانی در جهان بشود و هم حقوق هنرمندان و نویسندگان جهانی در ایران رعایت شود.
در ایران طی سال‌های گذشته، برخی از ناشران به شکل کاملا شخصی اقدام به پرداخت حق کپی‌رایت به نویسندگان کرده است که البته تا جایی که می‌دانم بیشتر شکل خوبی نداشته است. شنیده‌ام اغلب با خوار و خفیف نشان دادن ایران و صنعت نشر ایران، فقط در حد گرفتن اجازه از آن‌ها بوده است.
گرفتن حق کپی‌رایت به این راحتی نیست که مثلا ناشر ایرانی سراغ نویسنده یا ناشر خارجی برود و بگوید می‌خواهد فلان کتاب را منتشر کند (که البته گاهی هم چنین می‌کنند) اما راه اصلی، ارتباط با وکیل یا کاردار کتاب موردنظر هست که مثلا از آن‌ها اجازه بگیریم.
مدتی پیگیر این ماجرا بودم و جز رد و بدل شدن ایمیل‌های بی‌فایده، نتیجه‌ای به بار نیامد. اول این که تیراژ پایین کتاب در ایران، مانع اصلی است. پایه‌ی آغازین دادن کپی‌رایت در عرف حرفه‌ای آنها حداقل ۶ هزار نسخه در هر چاپ است (یک خیال همیشگی در صنعت نشر ایران)؛ و مهم‌تر از آن، ایران را خیلی‌ها به رسمیت نمی‌شناسند و اگر هم به رسمیت بشناسند یک پوزخندی می‌زنند که ایران از کی قانون‌مدار شده!
و مسئله مهم‌تر البته این که داستان کپی‌رایت در ایران شبیه داستان دختر کبریت فروش شده. دخترک مدام کبریت می‌زد و مدام باد و طوفان خاموش‌اش می‌کرد و هرگز شب تاریک، با روشنایی‌های اندک این دخترک سرمازده، نه روشن شد و نه گرم.
این که من ناشر بیایم و شخصی اقدام کنم و گیرم وکیل نویسنده را یا خود نویسنده را یا خود ناشر را راضی کردم به پرداخت حق کپی‌رایت، چه تضمینی در ایران وجود دارد که دیگران که صف بسته‌اند و کمین کرده‌اند تا کتابی معروف بشود و بیفتند به جان‌اش و ترجمه‌های متعدد ازش بیرون بدهند، دیگر این کار را نکنند؟
به طور مثال ما در نشر آموت برای هر چاپ از  کتاب "الیزابت گم شده است" نوشته‌ی خانم اما هیلی با ترجمه خانم دکتر شبنم سعادت،  حق کپی‌رایت می‌پردازیم که از طرف ناشر به خانم سعادت پرداخت می‌شود و ایشان هم به خانم هیلی می‌رسانند. هیچ دشواری و سختی‌ای هم در کار نیست و با پرداخت ۳ تا ۴ درصد از حق‌التالیف قیمت پشت جلد، هیچ ناشری را ذلیل نکرده و اتفاقا حس بسیار خوشایندی هم همراه دارد، اما مسئله این است که من مدام دارم به این فکر می‌کنم که این کتاب که حالا در آستانه‌ی چاپ چهارم است، اگر به چاپ دهم برسد، ناشران ایرانی دیگر مجال می‌دهند به ما؟
بلایی که سر خانم جوجو مویز آمد و الان به طور رسمی و با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حداقل ۱۸ ناشر دیگر هم همزمان با آموت دارند منتشرش می‌کنند؛ کاش دوباره ترجمه‌اش کنند. برمی‌دارند از روی ترجمه‌های خانم مریم مفتاحی که در نشر آموت منتشر شده، کپی می‌کنند و می‌برند و اداره‌ی کتاب هم بهشان مجوز می‌دهد. شکایت هم که می‌کنیم، با این که ثابت شده کپی کرده‌اند و نتیجه شکایت‌مان می‌شود جعل و تقلب ناشرانی که با ۵۰ درصد زیر قیمت کتاب‌ها را در دستفروشی‌ها می‌فروشند، اما آیا رسیدگی‌ای در کار هست؟
این قصه سر دراز دارد.
ناشران ایرانی آرزو دارند ایران به عضویت کنوانسیون حق کپی‌رایت برن دربیاید و بی‌تردید همگی به اجرای آن متعهد خواهند بود. چرا که تا وقتی حق دیگران را رعایت نکنیم، دیگران حق ما را رعایت نخواهند کرد.
یا حق

روزنامه همشهری/ چهارشنبه 8 آذر 1396



Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment