تادانه

زن‌ها و قصه‌ها
یوسف علیخانی: اولین قصه را مادرم برایم تعریف کرد؛ خانم‌جانی. بعد عمه‌هایم (مهین و توران و شهین)، وقت پوست کردن فندق‌ها، در درازایوان خانه‌ی پدربزرگ، همآوردی می‌کردند در گفتن قصه‌هایی که تن‌مان می‌لرزید از شنیدن‌شان.
بعد زن عمو زهرا، نرگس عنقزی، گلناز خاله، سلمه عنقزی، مش طلا، نیره خانم، گلندام خانم، پاشقه خاله، دوستی خاله، قصه‌گوهای رازآلود زادگاهم بودند که به مناسبت‌های مختلف، پای قصه‌هایشان نشستم و هر بار پوست انداختم و تازه شدم و روح‌ام تازه شد.
پدرم قصه‌گوست. پدربزرگم هم قصه‌گو بود اما وقتی قصه می‌گفتند همیشه زنی در قصه‌هایشان، درد داشت و این درد همگانی بود چرا که بعدها هم وقتی پای قصه‌گویان سراسر کشور نشستم دیدم همیشه یک زن، دارد در درون‌شان قصه می‌گوید. قصه‌ی پر غصه اما. و این غصه از کجا آمده و مردها کجای این قصه‌ها هستند؟
کار به همین‌جا ختم نشد و افتادم به رودبارالموت؛ روستا به روستا. اگرچه سنت روایت ظاهری جامعه‌ی ما، قصه‌گویی مردان است در برابر مردان غریبه اما همان تک قصه‌گوهایی که از میان زنان، قصه گفتند، ماندگارتر شدند در خاطرم.
یک چند وقتی در دشت مغان، کوله به دوش، آلاچیق به آلاچیق دنبال قصه بودم. زن‌هایی که در آغاز آشنایی رو می‌گرفتند و نه حرف می‌زدند و نه حاضر بودند ازشان عکس بگیرم، وقتی مرا دیدند و بی‌آزار دیدند و شاید هم شبیه یکی از آدم‌های قصه‌هایشان که از مردم دور شده و دارد می‌گردد، برایم بایاتی و قوشما و نقل گفتند و دیگر خودشان نبودند که قصه آمده بود به دادم برسد.
الان داشتم فکر می‌کردم قصه هم زن بوده. قصه ، زن-دختری بوده دلتنگ که سفر کرده و مدام در سفر است. گاهی از زبان پیرزنی به حرف درآمد. گاهی دخترخانه‌ای اسیرش می‌کند. گاهی دختربچه‌ای باهاش آرزویش را می‌گوید و گاهی قصه، پرنده می‌شود و می‌رود بالای درخت نزدیک خانه‌ای و مردی روایتش می‌کند.
زن‌ها میراث داران سنتی هستند که اگرچه به شهر آمده‌اند اما حالا با خواندن رمان و کتاب، خودشان را زنده نگه می‌دارند.
و خوشا زندگی در دنیای قصه و داستان که اگر هم کسی کشته می‌شود، در کلمه بعدی می‌توان زنده‌اش کرد. و اگر شادی از کسی دریغ شده، با یک کار خوب، شاد می‌شود. و هیچ‌کس در این دنیا، دلتنگ نیست اگرچه کلمه تنهاست و همیشه دنبال کلمه‌های دیگر می‌گردد که در کنار هم بنشینند و جمله بشوند.

چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۶ شماره ۷۲۳۱
همشهری دو . ستون دنیای کتاب


Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment