تادانه

از دیروز غمگینم
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/6/6b/Milak-village-01.jpg
روستاي تاريخي ميلك
از دیروز غمگینم
غمگینم که "آموتخانه" به چه کار روستایی می‌آید که مشکل آب دارد
غمگینم که "آموتخانه" به چه کار روستایی می‌آید که مشکل جاده دارد
غمگینم که "آموتخانه" به چه کار روستایی می‌آید که جز تابستان، باقی سال، گورستان خانه‌های خالی است و همه راهی شهر شده‌اند
غمگینم که کاری از دستم برنمی‌آید.
پیگیر که شدم فهمیدم هزینه لوله‌کشی آب از نزدیک‌ترین رودخانه به روستای زادگاهم، از یک آدم برنمی‌آید و سال‌هاست نماینده‌ها و مسوولان منطقه قول همکاری داده‌اند و کاری نکرده‌اند.
پیگیر که شدم فهمیدم تا روستای قبل از میلک، آسفالت است و این 7 کیلومتر باقیمانده خاکی و سنگلاخ با گردنه‌ی تیز و خطرناک، باید آسفالت بشود تا آدم نهراسد از گردنه‌ی قلاکوه‌اش.
پیگیر که شدم فهمیدم زمستان پارسال فقط 5 خانواده در روستا مانده بودند و ...
پیگیر که شدم فهمیدم ...
کاش این‌ها را نمی‌فهمیدم و کاش کاری از دستم برمی‌آمد
کاش ...

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment