تادانه

بیوه‌کشی در گورستانی در دیلمستان
http://iran-newspaper.com/content/newspaper/Version6003/0/Page8/Block77838/newspaperb_77838.jpg 
فرزانه فهیمیان (روزنامه ایران / PDF) : شاید هر کدام از ما برای یک بار هم که شده ساتی (sati) به گوشمان خورده باشد. رسم ساتی، یک آیین مذهبی در میان جوامع هندی بود که در آن، زنی که شوهرش را به تازگی از دست داده بود، باید در مراسم ختم شوهرش، خودش را آتش می‌زد. باور ساتی برای خیلی از ما سخت است. چگونه می‌شود زندگی یک انسان بامرگ یک انسان دیگر خاتمه یابد؟ اما فراموش کرده‌ایم که برخی رسوم هزاران بار از ساتی وحشتناک ترند. حتماً نباید یک انسان را بسوزانیم تا کشته باشیم. هرجا که کرامت انسانی از بین رود، انسانی را کشته‌ایم. داستان بیوه‌کشی، حکایت کشته شدن یک زن پس از مرگ همسرش است. آن هم نه یک‌بار. زنی که 6 بار به نام سنت کشته می‌شود.شخصیت اصلی در این داستان زنی به نام «خوابیده خانم» است که دو سالی می‌شود با مردی به‌نام بزرگ ازدواج کرده است. خوابیده خانم هفت شبانه روز است که خواب‌های آشفته می‌بیند. خواب‌هایی که انگار خبراز فاجعه‌ای می‌دهند. فاجعه‌ای که با مرگ بزرگ تعبیر می‌شود و مرگش سر آغازی می‌شود برای زوال خانواده‌اش. خانواده‌ای که از پدر و مادر و هفت برادر با عادت‌های عجیب تشکیل شده است. مرگ بزرگ بیشتر به خیالی می‌ماند، چرا که گفته می‌شود توسط اژدهایی به نام اژدر مار کشته شده است. از همان ابتدای مرگ بزرگ، بنا به سنت پیشینیانشان زمزمه‌هایی مبنی بر ازدواج خوابیده خانم با برادر کوچک‌تر او به‌گوش می‌رسد.در اصطلاح مردم شناسی، ازدواج زنی که شوهر خود را از دست داده با برادر شوهر در گذشته‌اش را زن برادر ستانی، زن برادر گزینی یا ازدواج لویرات (Levirate marriage) می‌نامند. ازدواج از نوع زن‌برادرستانی در میان جوامعی که ساختار کاملاً سنتی دارند از دیرباز رواج داشته‌است. این رسم در جوامع گوناگونی در سراسر جهان رواج داشته یا دارد. واژه لویرات از واژه لاتین Levir  به معنی برادر شوهر، گرفته شده است. زن‌برادرستانی در ایران در میان بعضی اقوام اجرا می‌شود و این بدان معناست که در صورت فوت شوهر، این زن، باید با برادر شوهر خود ازدواج کند، در این گونه موارد اختلاف سن اهمیتی ندارد و هیچ‌گونه مشکلی به‌وجود نمی‌آورد، حتی اگر برادر شوهر درگذشته زیر سن قانونی، یا سن شرعی یا به عبارتی زیر سن بلوغ باشد، زیرا آنچه مهم و تعیین کننده‌است، تعلق داشتن زن به خانواده شوهرش است. اتفاقی که برای خوابیده خانم بارها و بارها تکرار می‌شود. علیخانی، خوابیده خانم را بستری برای داستانش قرار می‌دهد و با قرار دادنش در ماجراهای عجیب به ظلمی که به زنان پس از فوت همسرانشان در جوامع سنتی به نام رسوم می‌شود می‌پردازد. در جوامع سنتی زن تا زمانی جایگاهی همتراز مرد دارد و می‌تواند پا به‌پای او حرکت کند و یا حتی گاهی حرف اول را بزند که به نوعی تحت الحمایه یک مرد باشد. این مرد می‌تواند پدر، برادر یا همسرش باشد. با از دست دادن هر یک از این حامیان نگاه جامعه به زن عوض می‌شود و با پیش کشیدن سنت‌ها از او توقع تسلیم و سازگاری دارند. اگر زنی نخواهد تسلیم تقدیرش شود و به سنت‌ها تن ندهد از جامعه رانده می‌شود. در صورت پذیرفتن نیز هویت خود را از دست می‌دهد و منفعل می‌شود. به‌طوری که انتخابی برای زن باقی نمی‌ماند.داستان بیوه کشی، در روستایی به نام میلک اتفاق می‌افتد. اما نه میلکی که در نقشه جغرافیاست. میلک می‌تواند هر جایی باشد که هنوز اسیر سنت‌ها و آداب و رسوم دست و پا گیرند. در این کتاب می‌بینیم مردم میلک چنان درگیر باورها و رسوم پیشینیانشان شده‌اند که با اینکه حقیقت را می‌بینند اما نمی‌خواهند باورش کنند. وقتی بزرگ کشته می‌شود و جنازه‌اش پیدا نمی‌شود یک دستمال را خونی می‌کنند و پس از غسل دادن به جای بزرگ در قبر می‌گذارند و این ماجرا در مرگ‌های دیگر نیز هر بار به شکلی تکرار می‌شود. به باورهای عامیانه و خیالات خود رنگ و بوی مذهبی میدهند و به خدا و پیغمبر منتسب میکنند. استفاده‌ها از نام‌ها کاملاً هوشمندانه است. همنامی اژدر - خواستگار خوابیده - با اژدر مار، اژدهای چشمه میلک که هر دو نماد شر هستند. اژدر که شخصی شهر رفته است و از جامعه سنتی کنده شده با شناختی که از عقاید خرافی مردمش دارد،‌با انتخاب اژدر چشمه خود را در قالب اژدهای چشمه میلک جا زده و دست به کشتارهای وسیعی می‌زند و با این کار سرپوشی بر قتل‌های خود می‌گذارد، چرا که مردم میلک معتقدند یک اژدر ماری در اژدر چشمه عقبی رودخانه میلک هست که وقتی بیدار شود هر چیزی که جلوی دهانش بیاید را می‌بلعد.
کتاب از دو فصل بلند و پنج فصل کوتاه تشکیل شده است. هر فصل به یکی از هفت برادر پرداخته است. فصل اول به جزئیات زندگی خوابیده و بزرگ می‌پردازد. ازدواجی که به انتخاب خوابیده صورت گرفته است. بعد از مرگ بزرگ و متناسب با منفعل شدن و خستگی‌های خوابیده فصل‌ها کوتاه‌تر می‌شوند. فصل آخر به کوچک آخرین فرزند و ته‌مانده این خانواده می‌پردازد، خانواده‌ای که فقط نامی از آن باقی مانده است و در حال انقراض است. در این فصل می‌بینیم که خوابیده از حالت خمودگی و انزوای خود خارج شده و کاری را که سال‌ها پیش باید انجام می‌داد، به سرانجام می‌رساند. ریتم رمان متعادل نیست و این متعادل نبودن به صورت آگاهانه توسط نویسنده صورت گرفته است. فصل‌ها با توجه به فعال یا منفعل بودن شخصیت خوابیده خانم ارتباط مستقیمی دارد.بن‌مایه ثابت کتاب مسأله مرگ است آن هم مرگ‌های پی‌در‌پی و عجیب. از آغاز تا پایان کتاب مرگ حضور دارد. اما چیزی که هست، نوع نگرش مردم میلک به مقوله مرگ است. برخوردشان با مرگ خیلی واقع‌گرایانه و ساده است. مرگ برایشان پدیده شگفت‌انگیز و غیر‌عادی نیست. مردم میلک بنا به حالت تسلیم‌پذیری و تقدیرگرایی راحت با مرگ کنار می‌آیند همان‌طور که با زندگی کنار می‌آیند. در مراسم مرگ بزرگ گاهی با هم شوخی می‌کنند یا در شب مرگ پیل آقا برف بازی می‌کنند. زبان داستان در روایت کلاسیک است اما به شخصیت‌ها که می‌رسد، به لهجه محلی تغییر پیدا می‌کند. با اینکه گفت‌و‌گوها در این کتاب به زبان عامیانه است، چنان نثر دلنشین و آهنگینی دارد که خواننده را شگفت‌زده می‌کند.یوسف علیخانی یکی از شاخص‌ترین نویسندگان معاصر ادبیات رئالیسم روستایی است. علیخانی با به تصویر کشیدن فضاهای روستایی قصدش نشان دادن زیبایی‌های آن نیست.
نویسنده، بیشتر رویکردی انتقادی نسبت به مردمان روستا دارد و می‌کوشد که فقر فرهنگی را در زمینه‌سازی تباهی‌های اجتماعی آشکار کند. با اینکه بیوه‌کشی داستانی واقع‌گرایانه است، ایجاد فضاها و پدیده‌های شگفت‌انگیز، گاهی متن را به رئالیسم جادویی نزدیک می‌کند. گاهی واژه‌ها در کنار هم چنان تصاویر زنده و بدیعی را می‌سازند که خواننده مجبور می‌شود دست روی کلمات بگذارد تا جلوی پروازشان را بگیرد. یکی از نکات قابل توجه در رمان بیوه‌کشی انجماد مردم میلک در زمان است، به طوری که اگر خواننده به اشاراتی چون ژاندارمری یا شلوار جین اژدر در این کتاب توجه نکند، شاید این تصور به وجود آید که داستان در چند قرن قبل اتفاق افتاده است.خرافه چارچوبی است که هیچ منطقی در آن جای نمی‌گیرد. امروزه خرافه‌ها فقط به حوزه سنتی زندگی افراد محدود نمی‌شود، بلکه به حوزه نوین زندگی افراد هم راه پیدا کرده است. اما هرچه سطح فرهنگ جامعه‌ای پایین‌تر باشد در آن جامعه خرافه‌گرایی رواج بیشتری دارد، چون خرافه‌گرایی امری موهوم و زاییده جهل است. انسان هرچه نا‌آگاه‌تر باشد، کمتر به عقل خود اتکا می‌کند و به دنبال علت‌ها می‌گردد.
در نتیجه برای تسکین و اقناع خویش به هر اوهامی متوسل و معتقد می‌شود. یوسف علیخانی در این کتاب در قالب یک داستان عاشقانه به اسطوره‌ها، باورها و خرافه‌ها می‌پردازد.اوج خرافه در این داستان زمانی است که تنها راه نجات مردم میلک را در قربانی کردن یک زن، این بار از نوع باکره‌اش می‌بینند. تصمیمی که باعث عصیان در خوابیده خانم می‌شود و به یاری ارواح کشته‌‌شدگان و با کشتن اژدر خط بطلانی بر باور خرافی مردم می‌کشد. سپس با قربانی کردن بره به جای عجب‌ناز - دخترش - به مقابله با سنت ضعیف‌کشی می‌پردازد. پس از آن نیز از میلکی که دیگر میلک نیست مهاجرت می‌کند و برای همیشه می‌رود.علیخانی با این داستان ادای دینی به زنان و مادرانی کرده است که قرن‌هاست قربانی سنت‌های غلط پدرانشان شده‌اند. ارواح نا‌آرامی که در گورستان‌ها خوابیده‌اند. نویسنده همانطور که در مقدمه کتاب می‌نویسد، امید دارد که این کلمات خوابشان را آشفته نکرده باشد.
پی‌نوشت:
انسان‌شناسی خانواده و خویشاوندی، منیژه مقصودی، انتشارات شیرازه، چاپ اول، 1386 خورشیدی.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment