تادانه

چاپ پنجم رمان «شوهر عزیز من» نوشته فریبا کلهر رسید
خبرآنلاین: کتاب - چاپ پنجم رمان «شوهر عزیز من» نوشته فریبا کلهر با استقبال مردم مواجه شد و انتشارات آموت در تدارک انتشار چاپ ششم این رمان پرفروش است.
به گزارش خبرآنلاین، چاپ پنجم رمان «شوهر عزیز من» در نمایشگاه کتاب مشهد به عنوان پرفروش‌ترین رمان آموت معرفی شد؛ رمانی که در شمارگان 2200 نسخه و قیمت 12هزار تومان منتشر شده است.
بنابراین گزارش، شخصیت اصلی این رمان، زنی است که در نخستین فصل رمان با ترور همسر خود که استاد اخراجی دانشگاه است، مواجه می‌شود و پس از آن داستان به شرح تغییر ایدئولوژی‌ها و نگرش این فرد در طول سال‌های پس از دهه 60 می‌پردازد.
خود کلهر درباره‌ این رمان می‌گوید: در رمان «شوهر عزیز من» گره خوردن زندگی اجتماعی با زندگی عاطفی را می‌بینیم و ماجرای آن در 10 سال اول انقلاب، یعنی سال‌های 50 تا 60 روایت می‌شود. در کتاب «پایان یک مرد» به رویدادهای سال‌‌های 1370 و 1376 پرداختم،‌ در «شروع یک زن» نیز فضایی از دهه‌ 60 را ترسیم کرده بودم که تا روزهای اخیر به‌گونه‌ای دنبال شده است. در «شوهر عزیز من» موضوعاتی مانند ازدواج‌های آن زمان یا مسائل جنگ مانند چگونگی جبهه رفتن‌ها و یا سوءاستفاده‌های اجتماعی برخی‌ها در پست خود و در نهایت تأثیر کلی برخی رویدادها بر روابط و مناسبات انسانی در قالب قصه آمده است.
در شرح داستان این رمان می‌خوانیم: «سیما انتظاری زنی پخته و به میان سالی رسیده، وقتی همسرش را در یک جریان سیاسی از دست می دهد زبان به روایت خاطراتی می گشاید که گره خورده در گذشته اوست. دختری که در اوج انقلاب فرهنگی تحت تأثیر مبارزین انقلابی تلاش می کند تا جایگاهی برای خود بیابد؛ اما از آن جا که نه به رشد فکری بالا رسیده و نه ریاکار و سیاست باز است و تزلزل شخصیتی هم دارد، به خاطر سادگی از گوش دادن به آهنگ ویکتور خارا با نسرین ماجدی، صمیمی ترین دوستش صحبت می کند و همین بهانه ای می شود برای اخراجش از کتابخانه و اتمام دوستی اش با نسرین.
بعدها او در یک دفتر مجله با سردبیری مردی به نام آقای آذر مشغول کار می شود. با مدرس کلاس ایدئولوژی اش که سابق بر این با نسرین در آن شرکت می کرد و مردی بود مذهبی و تمام شاگردان دخترش که فقط سه نفر بودند را سخت تحت تأثیر قرار داده بود، ازدواج می کند؛ اما درست در شب عروسی با اعتراف همین مرد حزب اللهی، درمی یابد که همسرش به اصرار مادرش تن به این ازدواج داده است و او پیش از این عاشق کس دیگری بوده و حال نیاز به پاک سازی روح دارد تا بتواند زندگی زناشویی اش را با سیما آغاز کند. این پیرایش روح پنج سال طول می کشد و سیما از همسرش کینه ای دیرینه به دل می گیرد و حتی بعد از بازگشت کورش از جنگ و ابراز پشیمانی از این همه بی توجهی حاضر نمی شود عشق او را بپذیرد و در تصورات و خیالاتش با درخت توت خانه پدری، از تنها عشقش، سهراب، که حالا همسر خواهر کوچکش، سوسن است، صحبت می کند. سهراب که در همان دوران جنگ در اثر سکتۀ قلبی فوت می کند، علاقۀ شدیدی به سرپرستی کودکان بی سرپرست داشته و برخلاف خواست سوسن، پسری به نام آرش را هم به فرزندی می پذیرد که رسمی نشده، مرگ از راه می رسد. سیما که از مرگ سهراب سخت آشفته می شود آرش را به نزد خود می آورد و سالها او را به یاد معشوقه اش نگه می دارد و حتی زمانی که دست از لجاجت برمی دارد و ظاهراً به عشق همسر تن می دهد اما یاد یار شبانه روز با اوست.
سیما بعد از آشتی با کورش به بهانۀ ادامه تحصیل کورش بعد از جانبازی، آن هم به هدف خدمت به جامعه به کانادا سفر می کند و پسرش شاهین را در آن کشور به دنیا می آورد؛ اما بعد از اتمام تحصیلات کورش وقتی به ایران باز می گردند، کورش در دانشگاه مشغول تدریس می شود اما به خاطر تحریک دانشجویان از دانشگاه اخراج شده و مدتی بعد هم ترور می شود...»
در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «از موقعی که بیکار شده است، نه ورقه‌ای هست که تصحیح کند، نه دانشجویی که استاد راهنمای پایان‌نامه‌اش باشد. کاری ندارد؛ جز مصاحبه‌ کردن با روزنامه‌ها و مجله‌هایی که می‌خواهند بدانند چرا از دانشگاه اخراج شده، آیا اخراجش به مصاحبه با بی‌بی‌سی ربط داشته یا به تغییرات ملموسی که در دیدگاه‌های سیاسی‌اش به وجود آورده است. این روزها بیشتر وقت کوروش توی پارک گفتگو می‌گذرد. آنجا راحت‌تر است. دست و پای من را هم نمی‌بندد. مردی که صبح تا شب توی خانه باشد، ایرادگیر می‌شود. این حرف کوروش است؛ وگرنه من که از بودن و دیدن کوروش شکایتی ندارم.»

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com