تادانه

غروب ِ سیمین
چند بار زنگ زده بودم بهش؛ آن وقت ها كه مصاحبه می‌گرفتم با جماعت نويسنده؛ بین سال‌های 74 تا 79. هر بار خانمي گوشي را برمی‌داشت و هر بار هم خودش را به گونه‌اي معرفي مي‌‌كرد "من خواهر خانم دانشور هستم"، "من خدمتكارشون هستم" ، "خانم مريضن" و ... براي همين ديگر رغبت نكرده بودم از زنگ زدن و اصرار واهي براي ديدار و گفتگو با كسي كه می‌گفتند بزرگ بانوي ادبيات است و من نمی‌دانستم اين يعني چه و ياد دوران نوجواني می‌افتادم كه جلال آل احمد عشق‌مان بود و عشق می‌كرديم كه سيمين دانشور، زنش بوده؛ همين و بس.
بعد يك روز پاييزي در جام جم (سال 82) غروب بود و من كار روزانه‌ام تمام شده بود. همين طور كه دفترچه تلفنم را ورق می‌زدم از خيل آن همه اسم، نمی‌دانم چرا روي اسم سيمين دانشور ماندم. زنگ زدم.
- سلام.
- سلام. شما؟
- عليخاني.
- عليخاني تو هستي؟
خنده‌ام گرفته بود يا شايد هم درست‌تر اين است كه بنويسم در آن لحظه دچار غرور شدم كه سيمين دانشور كه ديگر برايم سر و گردني از جلال بزرگتر شده بود، مرا می‌شناسد.
حرف حرف آورد و من ذوق زده به چشم‌هاي بچه هاي گروه فرهنگ و ادب نگاه می‌كردم كه ذوق‌شان را نمی‌توانستند منكر بشوند كه سيمين دانشور است كه 45 دقيقه است با همكارشان حرف می‌زند.
دلتنگ بود آن روز يا سرحال، نمی‌دانم. در واقع يك امكان شد براي من كه احساس كنم چقدر دوستش دارم. همين و بس.
از جلال گفت. از مرحوم سيداحمد خميني گفت و از كتاب روشنفكران جلال و پنهان شدن هاي قبل از انقلاب سيداحمدآقا در منزل آن‌ها و بعد واگذاري حق انتشار كتاب روشنفكران براي پيشبرد انقلاب و ...
بعد از انقلاب گفت و جنگ و اين كه جنگ بايد همان بعد از آزادي خرمشهر تمام می‌شد و اين‌كه زنگ زده بوده به سيداحمدآقا كه تمامش كنيد و ...
گفت: يك روز بيايي منزل، خيلي حرف‌ها دارم كه بگويم.

× این‌ها را سال 86 نوشته بودم؛ وقتی بانو روی تخت بیمارستان افتاده بود و من هراسیده بودم از اینکه می‌توان ادبیات ایران را بدون او تصور کرد؟ قبول کنید بعضی‌ها هستند که روح‌شان بیشتر از جسم‌شان سوار ادبیات این خاک است و یکی‌شان هم همین سیمین دانشور ...
30 تیر 86 وقتی خبرها آمدند که سیمین درگذشت، باور کردیم اما عجیب است که امشب که 18 اسفند 90 است، باور نمی‌کنیم. چرا؟
× زن‌ها و مردهای نویسنده زیادی می‌شناسم که آرزویشان این است که «سووشون» شان را بنویسند.
شب از سر کار برگشته بودم که دیدم همه جا خبرباران شده است ... «بانو سیمین دانشور درگذشت»

* پیکر سیمین دانشور ساعت 10 صبح روز یکشنبه 21 اسفند از مقابل تالار وحدت تهران به سمت بهشت زهرا (س) تشییع می‌شود

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment