تادانه

درباره علی خدایی و این عکسش
آن ها که «علی خدایی» را می شناسند می دانند چقدر مهربان است و چقدر دیریاب و با تمام صدای در دسترسش، خود کمتر دیده می شود.
آن ها که سایت سخن را دیده اند، دیده اند که گفتگوی بسیار کوتاهی با «خدایی» از سال 1381 تاکنون در آنجا هست که عکسی خوبی هم در پیشانی ندارد اما ناچار بودیم از آن عکس استفاده کنیم چون علی خدایی را در دسترس نداشتیم.
وقتی آن گفتگوی کوتاه تلفنی یا به عبارتی فکسی به دست مان رسید در پاسخ به ده سوال، با آن که بدترین گفتگوی گفتگوکننده اش بود اما به احترام «علی خدایی» که داستان هایش پر از هوای مه است و زن های ارمنی و شیشه و زمستان، این گفتگو منتشر شد.
شاید کسی نداند که وقتی با یکی از عکاسان معروف که از اتفاق از دوستان گفتگوکننده و گفتگوشونده هم بود، تماس گرفتیم که عکسی از آرشیو عکس هایش بگیریم برای نشاندن در آغوش گفتگوی سایت سخن، شنیدیم «در چه سایزی؟ چه قیمتی باشه؟»
او کاملا محق بود که عکسش را قیمت بگذارد و قیمتی طلب کند که نصفش هم به گفتگوکننده داده نشده بود.
بعد «علی خدایی» را دیدم در مشهد؛ زمستان 86. با «آذر» همسر مهربان و پسران داستانی اش آمده بود. سخت نبود عکس گرفتن از او که به هر سو سر می چرخاند از جمله به آسمان. بعد عکس و عکس و عکس از او گرفتم.
امروز که دیدم «ایسنا» خبر انتشار مجموعه داستان سوم «علی خدایی» را با نام «کتاب آذر» منتشر کرده، فوری چشمم به چشمان «خدایی» کشیده شد که سر به آسمان داشت و تردید نداشتم کسی تا 500 کیلومتری آن صحنه، دوربین به دست، منتظر نمانده بود که «علی خدایی» را برای خودش بگیرد در آغوش.
بعد با خودم گفتم لابد این همه عکس (+) برداری اینترنتی که مرسوم جامعه ادبی و اینترنتی و رسانه ای شده به دامان ایسنا هم رسیده و بدتر این که لابد اسم عکاس خودشان را هم چسبانده اند در پای کفشِ عکس علی خدایی.
اما دیدم. دیدم که ایسنا امانتدار بوده و تمام این یادداشت را نوشتم که بگویم شادمانم از این امانتداری، اگرچه نه تاکنون برای عکس های تادانه از کسی، پولی طلب کرده ام و نه برای این همه چشم گذاشتن ها به دیدن شاخه های این تادانه درخت که مثال ادبیات ما هم مقدس است و هم خشک و شاید هم رو به خشکی، عینکی نصیب چشمانم شده.
بگذریم. چقدر حرف زدم ها. آقای خدایی «کتاب آذر» مبارک! دوستان ایسنایی! ممنون.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment