تادانه

دكتر انورخامه اي در بخارا
هدايت از جهات روحي دوگانه بود. يا بهتر است بگويم كه كاملاٌ حالات متفاوت و حتي متضاد داشت. به اين صورت كه يا با اشخاص سرلطف بود يا اينكه سرغضب. وقتي كه شوخ بود و سرحال مي گفت و مي خنديد و مي خنداند. و با طنز خودش اينكه مي گويم مال خودش بود. طنزش شبيه كسي نبود. آدم ها را درست و حسابي مي چزاند. مثلاٌ يادم هست تا مي رسيديم مي گفت « بن جول موسيو.» از ديگر نكته گويي هايش مثلاٌ به جاي اينكه چيزي نوشتم مي گفتم « سرقدم رفتيم.» يا مثلاٌ دربارة درآمد خودش يا دوستان ديگر مي گفت « از كد سيار و عرق زهار بدست آورده اند.»
ديگر اينكه وقتي پا مي شد كه برود خانه مي گفت « سر مي گه برو، ته مي گه بشين.» ولي به جاي ته اصطلاح عوامانه تري به كار مي برد. به كلاه شاپوي خودش مي گفت « جقه» گاهي هم كار لودگي او با اطرافيان به جاهاي باريك مي كشيد و كار بالا مي گرفت.
دربارة شيوة داستان نويسي هدايت از خامه اي سئوال شد كه به تفصيل جواب داد ... گزارش کامل

Labels: ,

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment