تادانه

زبان دیلمی و گیلکی
تعطيلات را با يادداشتي شروع كردم كه فرشاد كاميار بر "قدم بخير مادربزرگ من بود" نوشته بود. به قول خودش ديرهنگام بود اما برايم ارزشمند بود چرا كه به مسايلي اشاره كرده بود كه تا به حال كسي نديده بود و همچنين موضوعاتی را مطرح کرده بود كه اين روزها درگيرم با آن‌ها. از جمله اين‌كه گفته است:
"قصه‌هاي عليخاني كه سرشار از گفتگو‌هاي اصيل الموتي و لهجه مردمان آنسوي كو ه‌هاي ‌اشكور است به واقع گيلكي‌ترين كتابي است كه تاكنون خوانده‌ام چرا كه زبان مردمان الموت با زبان ما علي‌رغم تفاوت جزيي لهجه، ريشه‌‌ي مشتركي دارد و تك تك لغات و اصطلا حات محلي اين كتاب در اغلب نقاط گيلان بويژه در شرق گيلان و غرب مازندران عينا‌‌يا با اختلاف خيلي جزيي بكار مي‌رود و ..."

چرا درگيرم كرده؟ چون با وجود آن كه از تك تك پيرمردها و پيرزنان الموتي و طالقاني و رودبار زيتوني بپرسيد زبان تان چيست؟ خواهيد شنيد "تاتي" ، ولي وقتي مي آييم با تات‌زبان‌هاي تاكستان و بوئين زهرا و شال و ... حرف بزنيم، گير مي كنيم. الموتي‌ها با بوئين زهرايي‌ها و وفسي‌ها و خلخالي‌ها و تاكستاني‌ها كلمات نزديك به هم زياد دارند اما گويش‌شان يكي نيست.
بعد همين من به عنوان يك تات‌زبان، وقتي با ناصر وحدتي سياهكالي یا با ياسين نمكچيان گيلاني يا با صفرعلي رمضاني لنگرودي و امين حسن پور لاهيجاني و قاسم كشكولي لنگرودي و فريدون حيدري ملك مياني و مهدي نظري رودبار زيتوني حرف مي زنم، بي‌توجه به اين كه زبان من تاتي است و زبان آن‌ها گيلكي يا به قول بعضي‌هاشان گالشي يا حتي ديلمي، شروع مي كنيم به درددل كردن به زبان‌هاي مادري‌مان.
نمونه اش همين سفر نْوروزبّل كه همسفران شاهدند همه آن‌ها با من گيلكي حرف مي زدند و من الموتی جواب شان را به "تات"ی مي دادم.

صبح داشتم فكر مي كردم كدام صحيح است. زبان ما تاتي است؟ مادي است؟ گيلكي است؟ يا الموتي؟

بعد همين يادداشت فرشاد كاميار باعث شد نگاهي دوباره به تنها نسخه قدم بخير ... بيندازم كه در منزل دارم. لايش را كه باز كردم دو نامه ديدم. يكي از محمد شريفي (نويسنده باغ اناري) و ديگري از فريدون حيدري ملك ميان. محمد شريفي وقتي قدم بخير را خوانده بود اين نامه را نوشته و برايم پست كرده بود. اما يادداشت ملك‌ميان براي چاپ بود و يادم هست از او اصرار بود براي چاپش و از من انكار.
بعد كه اين دو مطلب را خواندم . بد نديدم حالا كه "اژدهاكشان" دارد درمي آيد یک جورایی اين دو يادداشت را به اضافه يادداشت كاميار، پاياني بدانم بر دوره قدم بخير ... كه رهايم نمي‌كند البته و شنيده ام اخيرا ترجمه شده در تورنتو و شايد به زودي شاهد انتشارش هم باشم.

الغرض. نامه محمد شريفي نعمت آباد را اينجا و يادداشت فريدون حيدري ملك ميان را اينجا و يادداشت فرشاد كاميار را هم اينجا بخوانيد.

Labels:

youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment