تادانه

از ويس و رامين فخرالدين اسعد گرگانی
ز قزوین در زمین دیلمان شد
درفش نام او بر آسمان شد

زمین دیلمان جایی است محکم
برو در لشگری از گیل و دیلم

بتازی شب از ایشان ناوک انداز
زنند از دور مردم را به آواز

گروهی ناوک استبر دارند
به زخمش جوشن و خفتان گذارند

چو دیوانند گاه کوشش ایشان
جهان از دست ایشان شد پریشان

ز بهر آن که مرد نام و ننگ اند
ز مردی سال و مه باهم به جنگند

ز آدم تاکنون شاهان بی مر
کجا بودند شاه هفت کشور

هنوز آن مرز دوشیزه بماندست
بدان یک شاه کام دل نراندست
youssef.alikhani[at]yahoo[dot]Com
0 Comments:

Post a Comment